برای هزاران حرفهای که به دنبال شغلی در توسعه بینالمللی هستند، احتمالاً امکان تبدیل جهان به مکان بهتری وجود دارد. بنابراین، خواندن این نقد دقیق و جامع از نحوه تخصیص منابع کمک های بین المللی و انگیزه و شیوه های افرادی که در پست های ارشد هستند، ممکن است به عنوان یک تجربه کاهش دهنده باشد. دیوید سیمز یک اقتصاددان مستقل مستقر در قاهره مصر است که از پنج دهه تجربه بین المللی به عنوان مشاور و رهبر پروژه برای آژانس های کمک رسانی پیشرو استفاده می کند تا تحلیلی نافذ و در عین حال بسیار خوانا از نحوه عملکرد بخش کمک و چرایی آن ارائه دهد. تا کنون نتوانسته است کشورهای فقیر را قادر سازد تا قید فقر را رها کنند و کمک های خارجی را غیرضروری کرده است.
سیمز شواهد زیادی ارائه میکند که ادعا میکند کثرت آژانسهای اهداکننده، شرکتهای مشاوره و افرادی که بودجه اهداکنندگان را تخصیص میدهند یا برای آن رقابت میکنند، صنعت توسعه جهانی را نشان میدهد. او رابطه بین کشورهای ثروتمند و فقیر را در قالب غرب در مقابل بقیه قرار می دهد و نقد خود را در سه بخش ساختار می دهد. بخش اول، که بیش از نیمی از کتاب را به خود اختصاص داده است، شبکه پیچیده اهداکنندگان دوجانبه و چندجانبه و انگیزهها، علایق و رویههای آنها را که در دهههای اخیر به گفته او به شیوهای عمدتاً خودخواهانه تکامل یافته است، نشان میدهد. این شامل استفاده از کمک برای ارتقای منافع استراتژیک و تجاری و سایر اشکال قدرت نرم توسط دولت های کمک کننده و اخیراً افزایش نقش شرکت های چندملیتی است که از کمک ها برای نفوذ به بازارهای جدید و تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی در جهان در حال توسعه استفاده می کنند.
اگرچه مقدار کمکی که سالانه تخصیص مییابد در حدود ۱۶۰ میلیارد دلار است، سیمز با مقایسه آن با مقدار مشابهی برای صنعت آب بطری جهانی و مقدار بسیار بزرگتری که در صنعت تناسب اندام و ذهن و بدن صرف میشود، این را در چشمانداز قرار میدهد. او مقیاس و پیچیدگی فزاینده صنعت کمک را ترسیم میکند، با کمککنندگان متعددی که در همان کشورها فعالیت میکنند، که هر یک از سیاستها، اولویتها و رویههای خاص خود را دنبال میکنند که دولتهای دریافتکننده ضعیف باید با آنها کنار بیایند. هماهنگی محدود بین آژانس ها این مشکلات را تشدید می کند.
با افزایش مقیاس فعالیت، اندازه شرکتهای مشاوره که برای سهمی از بودجه رقابت میکنند نیز افزایش یافته است، در حالی که نگرانیها در مورد اطمینان از ارزش پول مالیاتدهندگان منجر به فرآیندهای تدارکاتی پیچیده و فزایندهای شده است. سیمز استدلال میکند که برای توجیه هزینههایشان علیرغم تأثیر محدودشان، اهداکنندگان به درخواستهای پیچیدهتر برای تغییر و اصلاح متوسل میشوند، مگر در مواردی که این به عملیات خودشان مربوط میشود.
در قسمت دوم، سیمز توجه خود را به دولت های بقیه معطوف می کند که تقریباً تمام کمک های توسعه را دریافت می کنند. او مجدداً از نظر پیامدها به یک نتیجه تا حد زیادی منفی می رسد، عمدتاً به این دلیل که معتقد است در بیشتر موارد، دولت ها ناکارآمد و خودخواه هستند و منافع شخصی سیاستمداران و مقامات بر منافع عمومی اولویت دارند. در حالی که اذعان می کند که بسیاری از سیاستمداران محلی، کارمندان دولت و سایر متخصصان تمام تلاش خود را برای ارتقای پیشرفت انجام می دهند، اما این شاخص دارای ارجاعات زیادی به فساد است که بهترین تلاش آنها و کمک کنندگان را تضعیف کرده است. او در پرداختن به مقیاس فزاینده اشکال رسمی برنامهریزی نشده توسعه شهری، نشان میدهد که دولتهای دریافتکننده کمک نیز مستعد به کارگیری استانداردهای برنامهریزی و ساختمانی بودهاند که یا در ابتدا توسط کشورهای غربی تحمیل شدهاند یا بهعنوان هنجارهایی اتخاذ شدهاند که کشورها آرزوی آن را داشتند. اگرچه سیمز از بسیاری جهات قابل درک است، اما نشان میدهد که چگونه این امر مانع از ایجاد فرصتهایی برای توانمندسازی تودههای جمعیت شهری جدید شده است تا از روند توسعه بهره ببرند، حتی زمانی که تحت فشار سازمانهای اهداکننده هستند.
در نهایت، بخش سوم مختصری دو طرف را کنار هم قرار میدهد و توصیههایی برای تغییرات عمده ارائه میدهد. تمرکز این کتاب بر توسعه شهری است که با توجه به اینکه بیش از نیمی از بشریت در حال حاضر در مناطق شهری زندگی می کنند و پیش بینی می شود این امر به میزان قابل توجهی افزایش یابد، مناسب است. همچنین پوشش گستردهای از کاربرد کمکها در مصر دارد، جایی که سیمز بیشتر عمر خود را در آنجا زندگی و کار کرده است و این مثال برای ارتقای جزئیاتی است که در آن مسائل گستردهتر عمل میکنند.
فقر شهری، نابرابری و بحران آب و هوا چالشهای عمدهای را هم برای دولتها و هم برای جامعه بینالمللی ایجاد میکند، اما سیمز استدلال میکند که با تمرکز بیشتر بر کاهش فقر، صنعت کمکرسانی در رسیدگی به سطوح ساختاری نابرابری در کشورهایی که در آن فعالیت میکند شکست خورده است. او نتیجه می گیرد که هدف صنعت انتقال پول مقدس است و تغییرات در سیاست ها و پرسنل مانع عملکرد و حتی آسیب به حافظه نهادی یک آژانس می شود، اگرچه این مسائل به طور فزاینده ای در همه سازمان های ملی و چند ملیتی رایج است، نه فقط توسعه بین المللی.
نقد سیمز تمام مهماتی را در اختیار رسانهها و سیاستمداران راستگرا قرار میدهد که میتوانند بودجههای کمکی را کاهش دهند و برای مثال بریتانیا تعهد خود را به توسعه بینالمللی از ۰٫۷ درصد تولید ناخالص ملی به ۰٫۵ درصد کاهش داده است. اکنون در بریتانیا برای پناهندگان اوکراینی و دیگر هزینه می شود. با این حال، نیاز جامعه بینالمللی برای رسیدگی به نابرابری و محرومیت همچنان ادامه دارد و نشان میدهد که همکاری بیشتر بین آژانسهای کمکرسان کمک خواهد کرد.
حرفه ای هایی که در توسعه بین المللی کار می کنند یا امیدوارند کار کنند، در این نقد چیزهای زیادی برای تأمل خواهند یافت. همانطور که سیمز اشاره می کند، صنعت کمک از هیچ تلاشی برای تجزیه و تحلیل اقتصادها و جوامع در بقیه کشورها دریغ نمی کند، اما هرگز تلاش خود را به سمت تجزیه و تحلیل خود معطوف نمی کند، مگر به زائدترین راه ها. بنابراین، یافتههای او صنعت کمکرسانی را هم با چالش و هم با یک فرصت معرفی میکند. اگر بخواهد وجود خود را در برابر افزایش مخالفت توجیه کند، کسانی که در موقعیت های نفوذ قرار دارند باید بررسی کنند که برای چه چیزی وجود دارد و چگونه می تواند از شکست های گذشته درس بگیرد. بحرانهای جهانی گرمایش آب و هوا، درگیریها و نابرابری، نیازمند حمایت بینالمللی بیشتر از جوامع آسیبپذیر است، نه کمتر، بنابراین ما باید امیدوار باشیم که آنها به این مناسبت برسند.