۲٫۱٫ قابلیت های پویا
اصطلاح «قابلیتهای پویا» توسط وینتر و همکاران مشخص شد. (۲۰۰۳) به عنوان توانایی یک شرکت برای دستیابی به اشکال جدید مزیت رقابتی در محیط های به سرعت در حال تغییر [
۱۶]. قابلیت های پویا به توانایی سازمان برای درک و استفاده از فرصت های نوظهور و همچنین پیکربندی مجدد منابع برای دستیابی به مزیت های رقابتی پایدار اشاره دارد. [
۱۳]. این مفهوم در دو دهه گذشته هم در مدیریت استراتژیک و هم در مدیریت نوآوری مورد توجه قرار گرفته است. با مرور ادبیات، سه دیدگاه اساسی در رابطه با درک قابلیتهای پویا پدیدار شد. اول، به عنوان یک قابلیت مرتبه بالاتر در نظر گرفته می شود که قابلیت های مرتبه پایین موجود را ایجاد، گسترش یا اصلاح می کند. قابلیتهای معمولی، مانند قابلیتهای عملیاتی، تولیدی و بازاریابی، قابلیتهای مرتبه صفر در نظر گرفته میشوند، در حالی که قابلیتهای پویا به عنوان قابلیتهای مرتبه اول در نظر گرفته میشوند که تغییرات را در حالت اول آغاز میکنند. [
۱۷]. علاوه بر این، قابلیت های پویا اغلب به عنوان قابلیت های مرتبه سوم توصیف می شوند که به شرکت ها کمک می کند تا مرتبه صفر (منابع سازمانی)، مرتبه اول (تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف) و مرتبه دوم (شایستگی اصلی برای ایجاد مزیت های رقابتی) را تجدید یا بازسازی کنند. قابلیت انطباق با محیط های در حال تغییر [
۱۸]. دوم، قابلیت های پویا در فرآیندهای سازمانی مانند توسعه محصول، ایجاد اتحاد، تصمیم گیری استراتژیک تعبیه شده است. [
۱۹]، ادغام و تملک [
۲۰]، یادگیری سازمانی، مهندسی معکوس، تولید انعطاف پذیر [
۲۱]، و استقرار فناوری اطلاعات [
۲۲]. سوم، قابلیت پویا یک مفهوم چند بعدی با دیدگاه های مختلف در مورد نحوه تقسیم ابعاد آن است. برای مثال، میتوان آن را به قابلیتهای یکپارچهسازی منابع، پیکربندی مجدد، به دست آوردن و انتشار، یا قابلیتهای سنجش، ضبط و پیکربندی مجدد تجزیه کرد. [
۲۳]. همچنین می توان آن را به قابلیت های اکتشاف و بهره برداری تجزیه کرد [
۱۰].
قابلیتهای پویا نه تنها به این دلیل که میتوانند عملکرد کوتاهمدت شرکت را افزایش دهند، علاقه و توجه گستردهای را در میان محققان و مدیران به خود جلب کرده است. [
۱۸] بلکه به این دلیل که می توانند به شکل گیری مزیت رقابتی بلند مدت کمک کنند [
۲۴]. در حالی که تحقیقات اولیه نشان می دهد که قابلیت های پویا تأثیر مستقیمی بر عملکرد شرکت دارند، مطالعات اخیر برای تأثیر غیرمستقیم از طریق خلاقیت، قابلیت عملیاتی استدلال می کنند. [
۲۵]و سایر تنظیمات قابلیت [
۲۶].
به عنوان یک حوزه حیاتی تحقیق، تسهیلگران داخلی و خارجی هر دو به عنوان عوامل مهم در قابلیتهای پویای شرکت شناسایی شدهاند. تسهیل کننده های داخلی شامل عواملی در سطح شرکت مانند ساختار سازمانی، منابع، فرهنگ، جو برای اعتماد و فناوری اطلاعات است [
۲۲]و همچنین عواملی در سطح فردی مانند دوره تصدی، دانش و تجربه مدیران [
۲۷]. تسهیل کننده های خارجی شامل اتحادهای بین سازمانی و عوامل محیطی مانند تغییرات در نهادها، بازارها و فناوری است [
۲۸].
با ظهور فناوری دیجیتال و توسعه اقتصاد دیجیتال، دیدگاه قابلیت پویا به یک دیدگاه نظری ضروری برای تحقیق در مورد تحول دیجیتال سازمانی و مدیریت نوآوری در زمینه دیجیتال تبدیل شده است. [
۷]. چندین مطالعه نشان داده اند که فناوری دیجیتال می تواند به طور قابل توجهی فرآیندهای کسب و کار را تغییر دهد [
۲۹]، سرعت بخشیدن به جریان و اشتراک دانش [
۳۰]، و اشکال مختلف قابلیت های پویا را ترویج کنند [
۳۱]. با این حال، برای تعیین اینکه جهتگیری دیجیتالی کدام قابلیتهای پویا را میتواند ارتقا دهد و تحت چه شرایطی جهتگیری دیجیتالی برای شکلگیری قابلیتهای پویا مساعد است، به کاوش بیشتری نیاز است.
۲٫۲٫ توسعه فرضیه
- (۱)
-
جهت گیری دیجیتال و عملکرد NPD
جهت گیری دیجیتال به جهت گیری استراتژیک یک شرکت به سمت استفاده از فرصت های ارائه شده توسط فناوری های دیجیتال اشاره دارد [
۱] با ادغام آنها در فرآیندهای تجاری برای افزایش ارزش آفرینی [
۳۲]. عملکرد NPD به سادگی به موفقیت تلاش های توسعه محصول جدید اشاره دارد [
۳۳]. معمولاً می توان آن را با میزان درک محصولات جدید برای دستیابی به اهداف ارزیابی کرد. مطالعات قبلی نشان می دهد که جهت گیری استراتژیک ارتباط نزدیکی با تخصیص منابع دارد و تأثیر قابل توجهی بر عملکرد NPD دارد. [
۳۴]. بر اساس این فرض، هدف ما بررسی تأثیر جهتگیری دیجیتال بر عملکرد NPD با استفاده از ادبیات موجود است که رابطه بین جهتگیری استراتژیک و NPD را بررسی میکند.
در مرحله اول، جهت گیری دیجیتال سرعت NPD را تسریع می کند، که عاملی حیاتی برای موفقیت محصول جدید است [
۳۵]. NPD سریع شرکت ها را قادر می سازد تا محصولات را زودتر به بازار معرفی کنند و شانس خود را برای دستیابی به مزیت حرکت اول افزایش دهند. سرعت NPD تحت تأثیر عواملی مانند رسمیسازی فرآیند، هماهنگی بین عملکردی، ارتباطات درون تیمهای پروژه، تامینکنندگان خارجی، شرکا، اپراتورهای لجستیک و مشارکت مشتری است. [
۳۶,
۳۷,
۳۸,
۳۹]. جهت گیری دیجیتال به طرق مختلف بر کارایی NPD تأثیر مثبت می گذارد. این به شرکتها اجازه میدهد تا سیستمهای دیجیتالی را برای فرآیندهای NPD خودکار و کارآمد ترکیب کنند، ارتباطات داخلی و همکاری را تسهیل میکند و همکاری با شرکتکنندگان زنجیره ارزش را برای دادههای خاص مشتری و پشتیبانی یکپارچه تامینکننده را تقویت میکند. [
۴,
۴۰]. پلتفرم مدیریت چرخه عمر دیجیتال MBE گروه Haier نمونه بارز NPD کارآمد است که توسط جهت گیری دیجیتال تسهیل می شود.
ثانیاً، جهت گیری دیجیتال، نوآوری محصولات جدید را افزایش می دهد، که یک شاخص مهم عملکرد NPD است [
۴۱,
۴۲]. می توان آن را به عنوان نوعی جهت گیری فناوری تعریف کرد که محیطی را ایجاد می کند که آزمایش و استفاده از فناوری های دیجیتال در نوآوری محصول را تشویق می کند. [
۴۳,
۴۴]. شرکتهای دیجیتال گرا تمایل دارند آخرین پیشرفتهای فناوری را به دست آورند و از فناوریهای دیجیتال در توسعه محصول استفاده کنند، و به سرعت پیشنهادات اصلی را به موارد نوآورانه تبدیل کنند. علاوه بر این، پلتفرمهای دیجیتالی که با جهتگیری دیجیتال آغاز شدهاند، شرکتها را با شرکای خارجی که دارای دانش و هوش متنوع هستند، ارتباط میدهند و همکاری سودمند متقابل و حمایت از توسعه فناوریها و محصولات جدید شرکتهای دیجیتال گرا را تقویت میکنند. [
۳۲].
ثالثاً، جهتگیری دیجیتال شرکتها را قادر میسازد تا نیازها و انتظارات مشتریان را با محصولات جدیدشان بهتر برآورده کنند، بنابراین عملکرد NPD را بهبود میبخشند. جهت گیری دیجیتال با پذیرش فناوری های دیجیتال مانند داده کاوی و تجزیه و تحلیل داده های بزرگ، شرکت ها را تحریک می کند تا بینشی در مورد روند بازار و رفتار مصرف کننده به دست آورند. علاوه بر این، شرکتهای دیجیتال گرا میتوانند از فناوریهایی مانند واقعیت افزوده و برنامههای اجتماعی فوری برای تقویت ارتباط و تعامل با مشتریان استفاده کنند. در نتیجه، آنها می توانند دانش جامعی از بازار و مشتریان به دست آورند و در جریان فرصت های پویای بازار و انتظارات مشتریان قرار بگیرند. هر دو بینش برای دستیابی به عملکرد NPD ضروری هستند، از جمله فروش، حاشیه سود و سهم بازار [
۴۱]. NPD به فرآیند توسعه و معرفی یک محصول یا خدمات جدید به بازار اشاره دارد. داشتن درک عمیق از نیازها و فرصت های واقعی بازار، آشنایی با ترجیحات مشتری، و ادغام اطلاعات نوآورانه بازار و دانش مشتری در NPD، عوامل کلیدی در حصول اطمینان از شناسایی و پذیرش محصولات جدید توسط مشتریان است. در نتیجه، جهت گیری دیجیتال به تنظیم محصولات جدید برای برآوردن بهتر نیازها و انتظارات مشتریان کمک می کند [
۴۵]، افزایش احتمال دستیابی به عملکرد NPD مورد انتظار شرکت. با توجه به سه جنبه فوق، فرضیه زیر را پیشنهاد می کنیم:
H1.
جهت گیری دیجیتال به طور مثبت با عملکرد NPD ارتباط دارد.
- (۲)
-
جهت گیری دیجیتال و قابلیت های پویا
پس از انجام یک تحلیل عمیق از تحقیقات اخیر، ما قابلیت های پویا را به عنوان قابلیت بهره برداری و قابلیت اکتشاف مفهوم سازی می کنیم. [
۱۰,
۱۱]. بهره برداری به استفاده از منابع موجود برای بهبود محصولات و فرآیندهای سازمانی اشاره دارد که شامل فعالیت هایی مانند پالایش، انتخاب، تولید، کارایی، اجرا و اجرا می شود. [
۴۶]. برعکس، اکتشاف شامل عناصری مانند جستجو، تنوع، آزمایش، انعطاف پذیری و نوآوری است. [
۴۶]. بر این اساس، قابلیت بهرهبرداری را میتوان به عنوان ظرفیت یک شرکت برای استفاده از منابع موجود مانند دانش، تجربه، فنآوریها و مهارتها برای ارتقا و اصلاح محصولات و فرآیندهای سازمانی تعریف کرد. علاوه بر این، قابلیت اکتشاف، در مقابل، به توانایی یک شرکت برای کسب دانش، فناوریها و مهارتهای جدید مربوط میشود که در حال حاضر فاقد آن هستند. با توسعه قابلیت اکتشاف، شرکت ها می توانند با بهبود مستمر محصولات و عملیات خود در یک محیط در حال تغییر رقابتی باقی بمانند.
جهت گیری دیجیتالی به عنوان وسیله ای برای افزایش قابلیت بهره برداری شرکت پیشنهاد شده است. اولاً، جهتگیری دیجیتال، قابلیت بهرهبرداری یک شرکت را با ترویج ذخیرهسازی و انتقال دانش موجود و سایر منابع افزایش میدهد. این شامل دیجیتالی کردن دانش، تجربه و سایر منابع برای ایجاد یک استخر دیجیتالی قابل توجه از منابع داخلی است که امکان جستجوی دانش گسترده تر و عمیق تر را فراهم می کند. [
۴۷]. کارمندان می توانند به این استخر دیجیتال دسترسی پیدا کنند و درک جامعی از آنچه دارند و می توانند استفاده کنند به دست آورند. جستجوی گسترده و عمیق برای دانش موجود و انتقال سریع منابع دیجیتالی می تواند به طور قابل توجهی قابلیت بهره برداری شرکت را افزایش دهد. ثانیاً، جهت گیری دیجیتالی، اشتراک دانش بین عملکردی و تعامل بین فردی را تسهیل می کند. اگرچه پیاده سازی ابزارهای دیجیتال چالش هایی را به همراه دارد [
۴۸]استفاده از ابزارهای دیجیتال مانند رسانه های اجتماعی برای به اشتراک گذاری دانش و تعامل برای اشتراک گذاری دانش متقابل و تعامل بین فردی در شرکت های دیجیتال گرا مفید است. این به استفاده کارآمد از دانش و راه حل های موجود کمک می کند. ثالثاً، دیجیتالیسازی شرکتها را قادر میسازد تا فرآیندها را بهینه کنند و روالها را با افزایش فرآیندهای استانداردسازی و اتوماسیون ساده کنند. [
۴۹]. این اصلاح روالها و فرآیندها، کارایی تولید و اجرا را بهبود میبخشد و در نتیجه قابلیت بهرهبرداری شرکت را ارتقا میدهد. با توجه به این نکات، فرضیه زیر را مطرح می کنیم:
H2a.
جهت گیری دیجیتال به طور مثبت با قابلیت بهره برداری شرکت ارتباط دارد.
قابلیت اکتشاف نشان دهنده توانایی یک شرکت برای پیگیری دانش جدید است [
۴۶]که معمولاً شامل کسب دانش جدید از محیط های خارجی و ایجاد دانش جدید در داخل شرکت است. ما معتقدیم که جهت گیری دیجیتال می تواند به افزایش قابلیت اکتشاف کمک کند. اول، پیگیری جهت گیری دیجیتال، شرکت ها را به کسب دانش، مهارت ها و شایستگی های جدید سوق می دهد. جهت گیری دیجیتالی نشان دهنده تصمیم استراتژیک یک شرکت برای دیجیتالی کردن عملکردهای سازمانی است [
۴۷]. برای اجرای چنین تصمیم استراتژیک، شرکت ها باید تعهد خود را نسبت به کاربرد فناوری های دیجیتال در فعالیت های خود نشان دهند و جو سازمانی را برای تشویق آزمایش با فناوری های دیجیتال ایجاد کنند. در نتیجه، شرکتها نگرش باز نسبت به فناوریهای دیجیتالی در حال ظهور دارند و یاد میگیرند که از ابتکارات دیجیتال در عملکردهای سنتی خود استقبال کنند. این امر شرکت ها را به مشارکت در فعالیت های اکتشافی، به عنوان مثال، جستجوی دانش جدید تشویق می کند [
۵۰]، ایجاد راه های جدید برای ایجاد ارزش [
۴۵]، و ایده های جدید را امتحان کنید [
۵۱]. دوم، فناوری دیجیتال مرزهای سازمانی را محو می کند [
۵۲]. شرکتهای دیجیتال گرا معمولاً بسترهای دیجیتالی را هم در داخل و هم در خارج از شرکت ایجاد میکنند که از طریق آن هماهنگی بین سازمانی برای محصول و فرآیند مؤثرتر و کارآمدتر خواهد بود. در همین حال، شرکتهای کانونی با شرکای زنجیره تامین و اتحاد استراتژیک که دانش و فناوری مکمل دارند، ارتباط تنگاتنگی دارند. با قرار گرفتن در معرض منابع ناهمگن غنی و همکاری تنگاتنگ، شرکت های دیجیتال گرا به احتمال زیاد دانش و فناوری های جدید را در عملیات خود به دست می آورند، جذب می کنند و به کار می گیرند. به عبارت دیگر، جهت گیری دیجیتال به طور بالقوه شرکت ها را قادر می سازد تا از محدودیت های سازمانی فراتر رفته و رفتارهای اکتشافی را اتخاذ کنند. بنابراین، فرضیه زیر را پیشنهاد می کنیم:
H2b.
جهت گیری دیجیتال به طور مثبت با قابلیت اکتشاف یک شرکت ارتباط دارد.
قابلیت دوسوختگی به ظرفیت یک شرکت برای پیگیری بهره برداری و اکتشاف به طور همزمان اشاره دارد. جهت گیری دیجیتالی یک شرکت می تواند این قابلیت را تسهیل کند. اول، جهتگیری دیجیتالی با هدف دیجیتالی کردن فرآیندهای درون شرکتی و بینشرکتی، به شرکتها در هر اندازهای اجازه میدهد تا هم بهرهبرداری و هم اکتشاف را به طور همزمان دنبال کنند و به دوسوختگی دست یابند. [
۵۳]. با دیجیتالی کردن فرآیندهای درون شرکتی، شرکت ها کارایی عملیات خود را افزایش می دهند و به آنها امکان می دهد تا بهره برداری را دنبال کنند. در همین حال، دیجیتالی کردن فرآیندهای بین شرکتی، همکاری را ساده و تقویت می کند و امکان کاوش را فراهم می کند. دوم، اکتشاف چالش برانگیز و مخاطره آمیز است، به دانش و پشتیبانی فناوری قابل توجهی نیاز دارد، در حالی که بهره برداری معمولاً کم خطر است و نتایج سریعی را ارائه می دهد. در نتیجه، مدیران اغلب تمایل زیادی به فعالیت های استثماری دارند که باعث ایجاد شکاف بین قابلیت های بهره برداری و اکتشاف می شود. جهت گیری دیجیتال می تواند به پر کردن این شکاف کمک کند، زیرا فناوری های دیجیتال مانند رسانه های اجتماعی تأثیر قوی تری بر اکتشاف دارند و در عین حال تأثیرات مثبتی بر بهره برداری دارند. [
۵۴]. علاوه بر این، تکامل پلتفرمهای دیجیتال میتواند قابلیتهای بهرهبرداری و اکتشاف یک شرکت را بهبود بخشد، و آنها را قادر میسازد تا با محو کردن مرزهای بین شرکتها و دسترسی به طیف وسیعتری از دانش و پشتیبانی فناوری، این قابلیتها را به طور پویا متعادل کنند. [
۵۵]. بنابراین، شرکت های دیجیتال گرا به احتمال بیشتری به دوسوختگی بهره برداری-اکتشاف دست می یابند. و بنابراین، ما فرضیه ۲c را پیشنهاد می کنیم.
H2c.
جهت گیری دیجیتال به طور مثبت با قابلیت دوسوختگی یک شرکت ارتباط دارد.
- (۳)
-
نقش واسطه ای قابلیت های پویا
قابلیتهای پویا یک شرکت به توانایی آن در استفاده از منابع داخلی و خارجی برای رسیدگی به محیطهای متغیر اشاره دارد که منجر به نتایج مثبتی مانند عملکرد مالی، نوآوری محصول، تجدید ساختار فرآیند سازمانی و NPD میشود. از یک طرف، قابلیتهای پویا میتوانند با پیکربندی مجدد منابع دانش و قابلیتهای عملیاتی به NPD کمک کنند. [
۵۶]. از سوی دیگر، فناوری و منابع دیجیتال می توانند قابلیت های پویا را از طریق ادغام در فرآیندهای سازمانی شکل دهند [
۵۷]. با این حال، این فرآیند یکپارچه سازی چالش برانگیز است و نه تنها به سرمایه گذاری های تکنولوژیکی نیاز دارد، بلکه به یک جهت گیری استراتژیک سازمانی به سمت تحول دیجیتال نیاز دارد. [
۵۸]. همانطور که مشخص است، جهت گیری دیجیتال منعکس کننده چنین جهت گیری استراتژیک برای دیجیتالی کردن فرآیند و عملکرد سازمانی یک شرکت است. [
۴۷]. بنابراین، نظریه قابلیت پویا یک لنز مناسب برای کشف مکانیسم میانجی رابطه بین جهت گیری دیجیتال و عملکرد NPD است.
برای دستیابی به عملکرد NPD، شرکت ها باید به سرعت به تقاضای بازار پاسخ دهند. به ویژه، در بازارهای پویا، تقاضای مشتری به طور مداوم تغییر می کند [
۵۹]، که شرکت ها را ملزم به توسعه محصولات و در دسترس قرار دادن آنها به طور کارآمد می کند. این نیاز را می توان با افزایش قابلیت بهره برداری که شامل فعالیت های مرتبط با صرفه جویی در هزینه و بهبود کارایی است برآورده کرد. [
۶۰]. بهره برداری باعث صرفه جویی در هزینه NPD می شود زیرا از منابعی استفاده می کند که شرکت ها از قبل در اختیار دارند. با اصلاح روال ها و فرآیندهای موجود، قابلیت بهره برداری منجر به افزایش آشنایی با حوزه های عملیاتی می شود. [
۶۱]، تولید موثر محصولات جدید توسعه یافته را ممکن می سازد. در نتیجه، قابلیت بهره برداری از طریق توسعه کارآمد و تولید محصولات جدید به عملکرد NPD کمک می کند. در همین حال، همانطور که فرض شد، قابلیت بهره برداری را می توان با جهت گیری دیجیتال از طریق استانداردسازی و اتوماسیون روال ها و فرآیندها شکل داد. بنابراین، قابلیت بهرهبرداری به عنوان «منطق کارایی» عمل میکند و تأثیر جهتگیری دیجیتال بر عملکرد NPD را واسطه میکند. بر اساس موارد فوق، H3a را فرض می کنیم.
H3a.
قابلیت بهره برداری تأثیر مثبت جهت گیری دیجیتال بر عملکرد NPD را واسطه می کند.
تازگی بیانگر منحصر به فرد بودن محصولات جدید در مقایسه با رقبا در بازار است. این یک جنبه حیاتی برای محصولات جدید برای دستیابی به عملکرد خوب می شود. با این حال، قابلیت اکتشاف یک شرکت، تازگی محصول را تعیین می کند [
۶۲]. قابلیت اکتشاف بالا به شرکت ها اجازه می دهد فرصت های جدید را شناسایی کنند، ایده های تازه تولید کنند و عناصر جدیدی را در NPD معرفی کنند. این امر به ویژه در یک محیط بازار پویا که در آن مشتریان دائماً به دنبال محصولات جدید هستند بسیار مهم است. بنابراین، مطابق با تحقیقات قبلی، ما موافقیم که قابلیت اکتشاف به طور مثبت با عملکرد NPD مرتبط است [
۶۳,
۶۴]. در همین حال، بر اساس استدلال های ما برای فرضیه های ۱ و ۳، هر دو عملکرد NPD و قابلیت اکتشاف تحت تأثیر جهت گیری دیجیتال هستند. این نشان می دهد که جهت گیری دیجیتالی ممکن است قابلیت اکتشاف شرکت را افزایش دهد، که به نوبه خود، عملکرد NPD شرکت را از طریق تنوع و آزمایش افزایش می دهد. [
۶۵]. به عبارت دیگر، قابلیت اکتشاف به عنوان “منطق جدید” عمل می کند و تا حدی واسطه اثر مثبت جهت گیری دیجیتال بر عملکرد NPD است. از این رو ما H3b را پیشنهاد می کنیم.
H3b.
قابلیت اکتشاف تأثیر مثبت جهت گیری دیجیتالی را بر عملکرد NPD واسطه می کند.
در توسعه محصولات جدید، قابلیت بهره برداری و قابلیت اکتشاف مکمل یکدیگر هستند. قابلیت بهره برداری شرکت ها را قادر می سازد تا محصولات جدید با بهبود تدریجی و مزیت مقرون به صرفه را به مشتریان ارائه دهند. [
۶۶]در حالی که قابلیت اکتشاف به شرکت ها اجازه می دهد تا محصولات جدید با نوآوری رادیکال و مزیت متمایز ایجاد کنند [
۶۷]. قابلیت بهره برداری معنی دار بودن محصولات جدید را افزایش می دهد و به عملکرد NPD کمک می کند، در حالی که قابلیت اکتشاف تازگی و منحصر به فرد بودن را افزایش می دهد و همچنین به عملکرد NPD کمک می کند. [
۶۲]. بنابراین، لازم است که شرکت ها هم قابلیت بهره برداری و هم قابلیت اکتشاف را برای NPD موثر داشته باشند. به جای تاکید بیش از حد بر هر یک از این قابلیت ها، پیگیری همزمان هر دو می تواند منجر به عملکرد بهتر NPD شود. در همین حال، همانطور که بر اساس تئوری قابلیت پویا فرض میشود، جهتگیری دیجیتال میتواند پیگیری همزمان قابلیتهای بهرهبرداری و اکتشاف را تسهیل کند. این نشان می دهد که جهت گیری دیجیتالی ممکن است قابلیت دوسوختگی شرکت را افزایش دهد و به طور غیرمستقیم بر عملکرد NPD از طریق قابلیت دوسوختگی تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر، قابلیت دوسوختگی به عنوان یک “منطق متعادل کننده” بین کارایی و تازگی عمل می کند و تا حدی واسطه اثر مثبت جهت گیری دیجیتال بر عملکرد NPD است. از این رو، ما H3c را توسعه می دهیم.
H3c.
قابلیت Ambidexterity اثر مثبت جهت گیری دیجیتال بر عملکرد NPD را واسطه می کند.
- (۴)
-
نقش تعدیل کننده شدت دانش
شدت دانش به طور کلی به میزانی اشاره دارد که یک شرکت تا چه اندازه به دانش نهفته در فعالیت ها و نتایج ارزش آفرینی اصلی خود به عنوان منبع مزیت رقابتی وابسته است. [
۱۲,
۶۸]. این یک مفهوم مهم در تئوری قابلیت پویا است زیرا قابلیت های پویا را می توان به عنوان توانایی های یک سازمان برای درک و استفاده از فرصت های جدید و تحقق مزیت رقابتی پایدار با پیکربندی مجدد و حفاظت از دارایی های دانش درک کرد. [
۱۳]. به عبارت دیگر، قابلیتهای پویا اساساً تواناییهایی برای یکپارچهسازی یا پیکربندی مجدد پایگاه دانش موجود یک سازمان هستند و بنابراین، تراکم دانش یک شرکت به شکل جدایی ناپذیری با شکلدهی و اعمال قابلیتهای پویا مرتبط است. شدت دانش بالا به این معنی است که فرآیند اصلی عملیاتی، محصولات نهایی و حتی مزیت رقابتی شرکت تا حد زیادی به دانش و مهارتهای مختلف بستگی دارد. از این رو، شدت دانش، مشکلات بهره برداری را افزایش می دهد. برای بهبود قابلیت بهرهبرداری، شرکتهای دانشبر نیاز دارند که به طور مؤثر از مقدار زیادی از دانش متنوع استفاده کنند. در این مورد، ذخیره کارآمد، جستجو و به اشتراک گذاری دانش موجود برای شرکت های دانش بر در مقایسه با شرکت های غیر دانش بر اهمیت ویژه ای دارد. [
۶۹]. جهت گیری دیجیتال به دستیابی به ذخیره سازی کارآمد، جستجو و انتقال دانش در مقیاس بزرگ از طریق فناوری های دیجیتالی مانند مدیریت داده های بزرگ، ذخیره سازی ابری و رسانه های اجتماعی کمک می کند. این کار کارکنان را قادر می سازد تا به راحتی دانش موجود در شرکت را جستجو کرده و به سرعت به دست آورند. علاوه بر این، جستجوی سریع دانش و دسترسی سریع به مخزن دانش دقیق برای کارکنان خط مقدم برای به کارگیری دانش و مهارت های موجود به طور موثر در خلق ارزش از اهمیت بالایی برخوردار است. در این راستا، جهتگیری دیجیتال به خوبی نیازهای بالای شرکتهای مبتنی بر دانش را برآورده میکند، و بنابراین، در صورت شدت دانش بالا، به میزان قابل توجهی به قابلیت بهرهبرداری کمک میکند. اثر مثبت جهت گیری دیجیتال بر قابلیت بهره برداری زمانی قوی تر خواهد بود که شدت دانش بالا باشد. بر اساس موارد فوق، H4a را فرض می کنیم.
H4a.
شدت دانش به طور مثبت رابطه بین جهت گیری دیجیتال و قابلیت بهره برداری را تعدیل می کند.
شدت دانش نه تنها بر اهرم دانش موجود بلکه بر جستجوی دانش جدید نیز تأثیر می گذارد. در یک زمینه دانش فشرده، شرکت ها باید دانش جدید را به طور مداوم دنبال کنند، که شامل فعالیت های مکرر ایجاد یا کسب دانش است. [
۵۱]. بنابراین، علاوه بر قابلیت بهرهبرداری، شرکتهای دانشبر مشتاقتر از سایر شرکتها انتظار توسعه قابلیت اکتشاف را نیز دارند. ما استدلال میکنیم که جهتگیری دیجیتال نقش مثبتتری در قابلیت اکتشاف در زمینه دانش با شدت بالا نسبت به موقعیتهای کمتر دانش فشرده ایفا میکند. اول، جهت گیری دیجیتال به خوبی از فعالیت های ایجاد دانش فشرده پشتیبانی می کند. شرکت های دانش بر نیاز به فعالیت های دانش آفرینی دائمی دارند. اشتراکگذاری مکرر دانش درون شرکتی، تعاملات اجتماعی و همکاریها برای آنها بسیار حیاتی است. [
۶۸]. از این نظر، جهت گیری دیجیتال می تواند مزایای خود را در زمینه شدت دانش بالا به نمایش بگذارد، زیرا ارتباطات متقابل و تعامل بین فردی را در بین کارکنان تسهیل می کند، که به نوبه خود به اشتراک گذاری دانش و همکاری در یک شرکت را افزایش می دهد، در حالی که برای دانش کمتر. شرکتهای فشرده، فعالیتها عمدتاً با روتین، قطعیت و استاندارد مشخص میشوند که به ساختارها و فرآیندهای دانش مشارکتی کمتری نیاز دارد. [
۷۰]. و بنابراین، اثر متناظر جهت گیری دیجیتال بر قابلیت اکتشاف تا حدی محدود می شود. دوم، شدت دانش تأثیر مثبت جهت گیری دیجیتالی را بر قابلیت اکتشاف از نظر کسب دانش جدید تقویت می کند. در شرکت های دانش بر، اکتشاف معمولاً شامل آزمایش هایی با طیف گسترده ای از دانش حرفه ای است [
۷۱]، که پیچیده و چالش برانگیز است. کسب دانش خارجی برای انجام چنین آزمایشاتی بسیار مفید خواهد بود. هر چه یک شرکت دانش فشرده تر باشد، کسب دانش خارجی آن شدیدتر است [
۶۹]. جهت گیری دیجیتالی برای کسب دانش خارجی شدید سازنده و معنادار است. با جهتگیری دیجیتال، پلتفرمهای دیجیتال داخلی و خارجی هر دو ساخته و اجرا میشوند تا شرکتهای دانشبر بتوانند دانش تکمیلی و کمکهای شرکا را به دست آورند و مشتریان واجد شرایط را در آزمایشها مشارکت دهند. در نتیجه، شرکت های دانش بر می توانند به سطح بالایی از قابلیت اکتشاف دست یابند. بر اساس موارد فوق، H4b را توسعه می دهیم.
H4b.
شدت دانش به طور مثبت رابطه بین جهت گیری دیجیتال و قابلیت اکتشاف را تعدیل می کند.
همانطور که ما برای فرضیه ۲c استدلال می کنیم، جهت گیری دیجیتال می تواند قابلیت دوسوختگی یک شرکت را تسهیل کند. با این حال، برای شرکتهای دانشبر، تأثیر جهتگیری دیجیتال بر قابلیت دوسوختگی قویتر از شرکتهای دانشبر کمتر خواهد بود. این استدلال بر سه جنبه زیر استوار است: اول، شدت دانش نیاز به تعادل بین بهرهبرداری و اکتشاف را افزایش میدهد. [
۱۵]. برخلاف سایرین، شرکتهای دانشبر بیشتر مشتاقتر هستند تا از مزیت جهتگیری دیجیتال در پیگیری همزمان بهرهبرداری و اکتشاف برای دستیابی به دوسوختگی استفاده کنند. در نتیجه، با افزایش شدت دانش، تأثیر جهتگیری دیجیتال بر قابلیت دوسوختگی قویتر خواهد بود. دوم، هم اهرم دانش موجود و هم به دنبال دانش جدید شامل فرآیندهای پیچیده و ترتیبات ساختاری است. شدت دانش، پیچیدگی فرآیندها و ترتیبات را افزایش می دهد، که مستلزم به اشتراک گذاری دانش و همکاری کارآمد درون شرکتی است. در این صورت می توان مزایای جهت گیری دیجیتال را به خوبی منعکس کرد. این نه تنها میتواند پشتیبانی فنآوری را فراهم کند، بلکه یک جو مساعد ایجاد میکند و ساختار اشتراکگذاری متقابل را تغییر میدهد. [
۵۸]، تعاملات درون شرکتی و همکاری ها [
۵۳]. در نتیجه، نقش جهتگیری دیجیتال در پیگیری همزمان بهرهبرداری و اکتشاف در زمینه شدت دانش بالا قابل توجهتر خواهد بود. بنابراین، در مورد شدت دانش، تأثیر جهتگیری دیجیتال بر دوسوختگی بهرهبرداری-اکتشاف قویتر است. ثالثاً، شرکتهای دانشبر، اگر به دنبال دوسوختگی بهرهبرداری-اکتشاف هستند، باید به طور فزایندهای منابع خارجی دانش را درگیر کنند و باید یک رویکرد باز با در نظر گرفتن دانش مشتریان، مشتریان، تامینکنندگان، رقبا، دانشگاهها و مشارکتهای خارجی مختلف اتخاذ کنند. همانطور که می دانیم، شرکت های دیجیتال گرا به احتمال زیاد زیرساخت های دیجیتالی را ایجاد می کنند که به خوبی شرکت ها را با سهامداران خارجی مرتبط می کند. [
۵] و از اکوسیستمی از شرکای خارجی برای شایستگی های مکمل استفاده کنید [
۷۲]. بنابراین، جهت گیری دیجیتال می تواند نقش مهم تری در دستیابی به دوسوختگی بهره برداری-اکتشاف در زمینه شدت دانش بالا داشته باشد. بر اساس موارد فوق، این مقاله H4c را پیشنهاد می کند.
H4c.
شدت دانش به طور مثبت رابطه بین جهت گیری دیجیتال و قابلیت دوسوختگی را تعدیل می کند.
بر اساس توسعه فرضیه فوق، مدل تحقیق به تصویر کشیده شده است
شکل ۱.