امروز : جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
مقابله با تعصب تجربه… با تجربیات جدید
وقتی برای اولین بار برای کالج به منهتن نقل مکان کردم، به یاد دارم که وحشت زده به نقشه مترو خیره شده بودم. با مجموعه زیگ زاگی آن از خطوط، رنگ ها و حروف، وحشت کردم. نمی توانستم خودم را سوار بر آن ببینم و به طور خلاصه به این نتیجه رسیدم که هرگز این […]
وقتی برای اولین بار برای کالج به منهتن نقل مکان کردم، به یاد دارم که وحشت زده به نقشه مترو خیره شده بودم. با مجموعه زیگ زاگی آن از خطوط، رنگ ها و حروف، وحشت کردم. نمی توانستم خودم را سوار بر آن ببینم و به طور خلاصه به این نتیجه رسیدم که هرگز این کار را نخواهم کرد.
با نگاهی به گذشته، واضح است که این یک نگرش احمقانه و حتی سرگرم کننده بود، اما طبیعی بود. تا آن زمان، خودرو تنها چارچوبی بود که برای رفت و آمد میشناختم. اگرچه یک سال برای شرکت در کالج محلی سوار اتوبوس شده بودم و بعد از دبیرستان به سمت دو شغل اولم رفتم، حمل و نقل عمومی و پیاده روی هنوز برای من مانند استثناهای خاص قاعده بود، نه مانند الگوهای کاملاً جدید برای تحرک.
البته دوری من از مترو کوتاه بود. زندگی در شهر نیویورک بدون استفاده از آن به سادگی غیرعملی است. یک بار سواری، طناب ها را یاد گرفتم و با افزایش دانش، اعتماد به نفسم افزایش یافت. همانطور که گفته می شود، من در نهایت می توانستم در خواب سوار مترو شوم … به معنای واقعی کلمه. من این را توصیه نمیکنم، اما من به اندازه کافی چرتهای تصادفی آخر شب داشتم، که در طی آن مهارت عجیب و غریب شهری در چرت زدن کمی را بهبود بخشیدم، اما به اندازهای نبود که توقف شما را از دست بدهم.
شیفتگی امروزی من به حمل و نقل بدون شک ریشه در تقریباً ۱۰ سال زندگی بدون ماشین من در شهر نیویورک دارد. هر سفر دوچرخهسواری به ساحل برایتون، سوار شدن بر خط Q از طریق رودخانه به منهتن، و قدم زدن در پارک پراسپکت در شبهای آرام برفی، مرا از دیدن حملونقل غیرخودرویی بهعنوان گزینهای عجیب و غریب برای موقعیتهای شدید به دیدن آن به عنوان الگوی خاص خود سوق داد. برای رفت و آمد، با مزایایی حتی بیشتر از الگوی ماشین محوری که در آن بزرگ شدم.
اکنون که در شهری غیرشهری زندگی میکنم که فقط با ماشین قابل تردد است، ترجیح من برای زندگی بدون ماشین بیشتر شده است. سعی میکنم خیلی وقتها روی جعبه صابونام سوار نشوم، اما هر زمان که فرصتی پیش بیاید، خوشحال میشوم که در مورد آن با هر کسی که گوش میدهد صحبت کنم. در طول آن گفتگوها، برای من به راحتی از افرادی که از تسلط ماشین بر شهر ناراحت نیستند احساس ناامیدی کنم. آنها کنجکاو به نظر می رسند، گاهی اوقات سرگرم هستند، اما بیشتر به وضعیت موجود تسلیم شده اند.
در ابتدا احساس ناامیدی داشتم. اما بعد یادم میآید که این نگرش من نیز بود، نه به این دلیل که تجربههای فکری جدی داشتم که اعتقاد به برتری ماشین را در من تثبیت میکرد، بلکه صرفاً به این دلیل بود که این تنها چیزی بود که میدانستم. این برای اکثر افرادی که در آمریکای شمالی زندگی می کنند صادق است و توضیح می دهد که چرا بخشی از تغییر ذهن مردم در مورد اتومبیل بسیار چالش برانگیز است: سخت است که مردم را در مورد چیزی که هرگز تجربه نکرده اند هیجان زده کنید.
من این را “عامل تجربه” یا “سوگیری مواجهه” می نامم. این یک مفهوم ساده است: باز بودن (یا فقدان آن) ما نسبت به ایدههای خاص به شدت با آنچه در تجربیات زندگی واقعی خود در معرض آن قرار گرفتهایم شکل میگیرد. هنگامی که صحبت از حمایت از ایده های غیر متعارف مانند بستن بزرگراه ها، اضافه کردن خطوط دوچرخه سواری یا بازسازی پارکینگ ها به مسکن… هنگام تلاش برای متقاعد کردن افرادی که به نظر مقاوم هستند، می تواند به در نظر گرفتن سوگیری مواجهه کمک کند. آنها ممکن است قبلاً هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده باشند و عدم قرار گرفتن در معرض آنها تصور اینکه چیزها به شکل دیگری باشد را دشوار می کند.
این به این معنی نیست که ما نباید با استفاده از داستانها، دادهها و استدلال پایه به حمایت خود ادامه دهید، اما ممکن است به نیاز به تاکتیکهای جدید دلالت کند، بهویژه وقتی صحبت از مشارکت عمومی روی زمین. توسل به عقل و ارائه حقایق ارزشمند است، اما اگر ما نیز راه هایی برای متقاعد کردن مردم به سادگی با ارائه تجربیات جدید پیدا کنیم، چه؟
به عنوان مثال، به آنچه در حال اتفاق افتادن است نگاه کنید حرکت اتوبوس دوچرخه سواری. والدین، داوطلبان و معلمان بیشماری در سرتاسر جهان با ایجاد امکان سفر ایمن با دوچرخه به مدرسه برای کودکان، این ایده را مطرح میکنند که دوچرخهها راهی معتبر برای رفت و آمد در شهر هستند. مناطق عابر پیاده که به طور موقت بسته شده اند به طور مشابه عمل می کنند و به مردم فرصت می دهند تا بخشی از مرکز شهر یا محله خود را بدون نگرانی در مورد ترافیک موتوری تجربه کنند. سواری انبوه بحرانی «تجربه» دیگری است که مردم را با دوچرخه سواری در اطراف شهر آشنا می کند بدون اینکه از آنها بخواهد فوراً تغییرات گسترده را تأیید کنند.
در پاریس، توسعه خیابان های مدارس بر ساکنان پیروز می شود که باید با اتخاذ رویکردی افزایشی، پارکینگ را کنار بگذارند: راه اندازی میدان با دروازه های موقت و اجازه دادن به مردم برای اینکه ببینند چگونه تجربه کودکان و والدینشان را تغییر می دهد.
هیچکدام از اینها ایدههای جدید یا بهویژه بدیع نیستند، اما ارزشمند هستند زیرا عامل تجربه را حل میکنند. با دادن فرصتی به مردم برای تجربه تحرک بدون خودرو، پیادهروی و فضای عمومی انسان محور، به آنها اجازه میدهیم تا مخزنی از خاطرات و تجربیات بسازند که ممکن است تجسم انسانهای بدون خودرو را برایشان آسانتر کند. جهان محوری که ما از آن دفاع می کنیم.
منبع:
۱- shahrsaz.ir ,مقابله با تعصب تجربه… با تجربیات جدید
,۲۰۲۴-۰۴-۰۲ ۱۹:۳۰:۰۰
۲- https://www.strongtowns.org/journal/2024/4/1/counter-the-experience-biaswith-new-experiences
return a list of comma separated tags from this title: مقابله با تعصب تجربه… با تجربیات جدید , با , تجربه , تجربیات , تعصب , جدید , مقابله
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.