بهترین آموزش های کاربردی در شهرسازی
بهترین آموزش های کاربردی در شهرسازی را از Urbanity.ir بخواهید
Friday, 3 May , 2024
امروز : جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 2397
  پرینتخانه » مقالات تاریخ انتشار : 22 دسامبر 2023 - 9:52 | 23 بازدید | ارسال توسط :

درگیر کردن دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل در حکمرانی استراتژیک “پایدارترین شهر اروپا”

درگیر کردن دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل در حکمرانی استراتژیک “پایدارترین شهر اروپا” | ۲۰۲۳-۱۲-۲۲ ۰۹:۵۲:۲۷ خلاصه در مواجهه با بحران آب و هوا، شهرها به اهداف بلندپروازانه پایداری متعهد شده اند. دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل متحد و ۱۷ هدف توسعه پایدار آن (SDGs) یک زبان مشترک جهانی برای تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران […]

درگیر کردن دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل در حکمرانی استراتژیک “پایدارترین شهر اروپا”

درگیر کردن دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل در حکمرانی استراتژیک “پایدارترین شهر اروپا”
| ۲۰۲۳-۱۲-۲۲ ۰۹:۵۲:۲۷

خلاصه

در مواجهه با بحران آب و هوا، شهرها به اهداف بلندپروازانه پایداری متعهد شده اند. دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل متحد و ۱۷ هدف توسعه پایدار آن (SDGs) یک زبان مشترک جهانی برای تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران در مورد اهداف پایداری آنها فراهم می کند. اسپو، دومین شهر بزرگ فنلاند، به یکی از پیشگامان اجرای دستور کار تبدیل شده است، به ویژه به دلیل نامزدی اخیرش به عنوان «پایدارترین شهر اروپا». این مقاله به بررسی استفاده از دستور کار در حکمرانی استراتژیک در اسپو با هدف شناسایی چالش ها و فرصت های بومی سازی SDG می پردازد. اگرچه دستور کار بر بسیاری از جنبه‌های سیاست‌گذاری در اسپو تأثیر گذاشته است و جاه‌طلبی‌ها برای درخشش به‌عنوان پیشگام SDG بالا بوده است، ادغام سیستماتیک نگرانی‌های پایداری در سیاست‌گذاری هنوز محقق نشده است. علاوه بر این، نیاز به زیر سوال بردن اتکای چارچوب دستور کار بر پارادایم نوسازی زیست محیطی وجود دارد، که رشد اقتصادی و پایداری اکولوژیکی را در تضاد نمی بیند.

معرفی

کاهش تغییرات اقلیمی و از دست دادن تنوع زیستی نیازمند تغییرات عمده اجتماعی در طول دهه‌های آینده است. کشورها و شهرها متعهد به اقدامات جاه طلبانه اقلیمی هستند، اما راه حل های پیش بینی شده نیازمند تعهد و همکاری طولانی مدت بین بخش های مختلف جامعه و سطوح دولتی است. یکی از مشکلات کلیدی ناشی از تضاد بین گروه های ذینفع مختلف و همچنین چالش ترکیب دیدگاه های اقتصادی و اجتماعی با اهداف زیست محیطی است. چالش‌ها و راه‌حل‌های توسعه پایدار به شدت در شهرها به اوج می‌رسد، شهرهایی که بخش قابل‌توجهی از جمعیت جهان را در خود جای داده‌اند، بیشتر انتشارات و ضایعات را تولید می‌کنند، اما همچنین نشان‌دهنده بستر مناسبی برای راه‌حل‌ها و نوآوری‌های شهری هستند که این امکان را فراهم می‌کنند. برای مقابله با این چالش ها. این امر دولت های محلی را در موقعیتی قابل توجه در تلاش برای اهداف آب و هوایی قرار می دهد.

در نتیجه، دولت‌های شهری بازیگران اصلی در اجرای دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل هستند. علی‌رغم انتقاد از کافی بودن رویکرد پارادایماتیک در پس دستور کار برای توسعه پایدار، دستور کار ۲۰۳۰ یک دستورالعمل کلی تصویب شده در سطح جهانی برای مدیریت توسعه پایدار، و اهداف توسعه پایدار آن است. (SDGs) به یک نقطه مرجع مشترک در مورد پایداری برای دولت ها، مشاغل و شهروندان تبدیل شده است. تا به امروز، تمرکز دستور کار ۲۰۳۰ بیشتر بر دولت های ملی و مشارکت آنها در اهداف توسعه پایدار بوده است. در حالی که نقش شهرها و دولت های محلی در اجرای دستور کار ۲۰۳۰ به طور فزاینده ای مورد اذعان قرار می گیرد (جانسون نقل قول۲۰۱۸; والنسیا و همکاران نقل قول۲۰۱۹; بیلسکی و همکاران نقل قول۲۰۲۱; کروز و همکاران نقل قول۲۰۲۱مطالعات موجود در مورد چگونگی سازماندهی اجرای SDG ها توضیح بیشتری نمی دهند (ساکس و همکاران. نقل قول۲۰۱۹; بیرمن و همکاران نقل قول۲۰۲۲). تأثیر SDG در هر دو حکومت محلی و جهانی عمدتاً گفتمانی است و بر نحوه درک و ارتباط بازیگران در مورد توسعه پایدار تأثیر می گذارد، در حالی که بینش در مورد تأثیرات نهادی بزرگتر مانند اقدامات قانونی یا تخصیص منابع کم باقی مانده است (Biermann et al. نقل قول۲۰۲۲). در مواجهه با بحران های از دست دادن آب و هوا و تنوع زیستی و فقدان نمونه های موفق، کسب تجربیات از شهرهای پیشگام در اجرای دستور کار برای درک تأثیر و چالش های بومی سازی SDG بسیار مهم است.

برای پرداختن به این شکاف تجربی، در این مقاله از مصاحبه‌های تخصصی برای مطالعه شهر فنلاند اسپو و تلاش‌های پایداری آن در برابر پس‌زمینه پارادایم نوسازی زیست‌محیطی استفاده می‌کنیم. اسپو به عنوان فوق العاده موفق و فعالانه در دستیابی به اهداف دستور کار شناسایی شده است. از طریق مورد اسپو، ما بررسی می‌کنیم که پیشگام توسعه پایدار در سطح دولت محلی چیست، از طریق چه نوع استراتژی و اقدامات سیاستی به اهداف توسعه پایدار پرداخته می‌شود، چگونه توسعه پایدار در شهر درک می‌شود، و چه چالش‌ها و چالش‌هایی. فرصت ها را می توان شناسایی کرد.

در فنلاند، اکثریت اهداف دستور کار، از نظر اجرای آنها، به قلمرو حکومت های محلی تعلق دارد. بنابراین، تمرکز به ویژه در سطح محلی هنگام بررسی پاسخ های حاکمیتی به دستور کار در فنلاند ارزشمند است. یافته‌های ما بر اساس پرونده فنلاند بلافاصله به کشورهای دیگر مرتبط است که در آنها سطح محلی از استقلال دولتی نسبتاً بالایی برخوردار است، مانند کشورهای اسکاندیناوی. علاوه بر این، از آنجایی که توانمندسازی حاکمیت محلی به عنوان یک هدف در دستور کار شناسایی شده است، شناخت بهتر فرصت ها و مبارزات پیش روی شهرها در بحران های دوگانه برای استفاده از ظرفیت کامل شهرها ضروری است.

در این مقاله ابتدا مفهوم نوسازی اکولوژیکی را معرفی می کنیم، چارچوب دستور کار ۲۰۳۰ را ارائه می کنیم و بافت فضایی و اداری شهر اسپو را تشریح می کنیم. متعاقباً، نتایج اصلی مصاحبه‌های کارشناسان را به نمایش گذاشته و در برابر پارادایم نوسازی زیست‌محیطی بحث خواهیم کرد. در پایان، نکات و پیشنهادات پایانی را برای تحقیقات بیشتر ارائه می کنیم.

نوسازی زیست محیطی

مفهوم و اجرای آن

چندین اصطلاح برای توصیف توسعه مطلوب وجود دارد: اقتصاد سبز، رشد پایدار و اقتصاد دایره ای. آنها چالش های زیست محیطی را می شناسند اما همه بر اساس ایده رشد اقتصادی مستمر هستند. همه آنها را می توان تحت پارادایم نوسازی زیست محیطی (EM) قرار داد، که برای توصیف رویکرد مبتنی بر فناوری و نوآوری یا بازارمحور به سیاست زیست محیطی، یعنی تعقیب شکوفایی و رشد اقتصادی در محدوده های زیست محیطی استفاده شده است. ظرفیت تحمل و رفاه محیطی پارادایم EM بر این فرض استوار است که مشکلات زیست محیطی ناشی از شکست های نهادینه شده در جامعه صنعتی است و این فرض مربوطه که می توان آنها را با استفاده از نهادها و راه حل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود کنترل کرد (Jokinen) نقل قول۲۰۰۰; ژانیکه نقل قول۲۰۰۰).

در حال حاضر، EM عمدتاً از طریق توسعه فناوری‌های سبز، اصلاحات قانونی، و هدایت دولتی بازارها از طریق مالیات و مشوق‌ها دنبال می‌شود (ناس و موبرگ). نقل قول۲۰۲۱). برخلاف توسعه پایدار به عنوان یک آرمان و هدف هنجاری، EM خود فرآیند تغییر را تجسم می‌دهد. مکتب فکری نوسازی بوم شناختی از چند کشور اروپای غربی (آلمان، هلند و بریتانیا) سرچشمه می گیرد و مطالعات به ویژه با تمرکز بر کشورهای شمال اروپا، اروپا و کشورهای OECD (مول و سوننفلد) انجام شده است. نقل قول۲۰۰۰). بنابراین EM عمدتاً برای تجزیه و تحلیل چگونگی برخورد جوامع صنعتی با بحران های زیست محیطی مورد استفاده قرار گرفته است (Mol and Sonnenfeld نقل قول۲۰۰۰).

مدرنیزاسیون تلاش مستمر صنعت برای کارآمدتر کردن عملیات خود از طریق نوآوری های تکنولوژیکی را توصیف می کند. در نوسازی بوم شناختی، این فرآیند از نظر سیاسی با در نظر گرفتن ارزش ها و اهداف اکولوژیکی هدایت می شود. نوآوری‌های زیست‌محیطی، اگر با سایر نوآوری‌ها مقایسه شوند، معمولاً به دلیل شکست بازار به حمایت سیاسی (یا حداقل سازمان‌یافته اجتماعی) نیاز دارند. بنابراین، EM اساساً یک مفهوم سیاسی است (Jänicke نقل قول۲۰۰۸).

چندین بخش برای توصیف اجرای EM استفاده شده است. اولین مورد به اصطلاح جداسازی است. در جداسازی نسبی، رشد اثرات مضر بر محیط زیست کندتر از رشد منافع اقتصادی است. بنابراین هدف این است که بتوانیم رشد اقتصادی را فراهم کنیم و در عین حال شرایط محیطی را بدتر نکنیم. در جداسازی مطلق به نوبه خود آسیب های زیست محیطی بدون توجه به رشد اقتصادی کاهش می یابد، بنابراین هدف اصلی بهبود وضعیت زیست محیطی است.

به گفته هوبر (نقل قول۲۰۰۰تحقق EM از طریق دو فرآیند صورت می‌گیرد: اکولوژیکی‌سازی اقتصاد و اقتصادی‌سازی اکولوژی. در بوم‌شناختی اقتصاد، ارزش‌های اکولوژیکی مانند توسعه پایدار به عنوان بخشی از ارزش‌های اقتصادی در نظر گرفته می‌شوند. از سوی دیگر، در اقتصادی‌سازی بوم‌شناسی، ارزش‌های اقتصادی به بررسی طبیعت وارد می‌شوند، برای مثال، با دادن یک ارزش مستقل (همچنین پولی) به طبیعت در تصمیم‌گیری اقتصادی (هوبر). نقل قول۲۰۰۰; ترککنن نقل قول۲۰۰۰، پ. ۳۱). در هر دو فرآیند، جنبه‌های اکولوژیکی در کنار جنبه‌های اقتصادی قابل درمان هستند، و بنابراین EM به طور کلی ایده رشد اقتصادی مستمر را زیر سوال نمی‌برد.

کریستوفر (نقل قول۱۹۹۶) دو خط فکر EM را مشخص می کند، قوی و ضعیف. او نوسازی ضعیف بوم‌شناختی را با تفکر قاطع فقط در مورد توسعه اقتصادی، تکیه بر شرکت‌های فناوری برای ایجاد راه‌حل‌های دوست‌دار محیط‌زیست و اعمال سیاست‌هایی که اثرات آن فقط ملی است و فرآیند تصمیم‌گیری عمدتاً بر دوش یک نهاد است مرتبط می‌داند. از سوی دیگر، در نوسازی قوی اکولوژیکی، تصور می‌شود که جنبه زیست‌محیطی حتی بر اقتصاد مقدم است و اعتماد به نوآوری‌های فناوری دنیای تجارت به تنهایی کافی تلقی نمی‌شود، اما در عوض، تغییر سیستمی در روش‌های عملیاتی مورد نیاز است. علاوه بر این، بازیگران مختلف متعددی برای مشارکت در فرآیندهای تصمیم گیری ضروری هستند (کریستف نقل قول۱۹۹۶).

هاوس و همکاران (نقل قول۲۰۱۰) طبقه بندی بین EM ضعیف و قوی را گسترش دهید و نقش دولت را به عنوان مروج EM جامعه توضیح دهید. در EM ضعیف، نقش دولت حداقل است و سیاست‌های دولت عمدتاً با هدف تسهیل بازار و انتشار اطلاعات در مورد مسائل زیست‌محیطی است. در EM قوی، دولت نقش روشن و هدف گرا را ایفا می کند که شامل سازماندهی مجدد نهادها و همچنین اصلاحات مربوط به قوانین زیست محیطی و اقتصاد است. اما در اینجا نقش قوی دولت نباید به معنای ناپدید شدن روند دموکراتیک مشورتی باشد که ضروری تلقی می شود. بنابراین، این وظیفه دولت است که گفتگوی باز با شهروندان خود را حفظ کند (Howes et al. نقل قول۲۰۱۰).

در فنلاند، گذار به اقتصاد سبز به عنوان شرط تحقق EM و تجدید ساختار اکولوژیکی تعیین شده است. هیچ تعریف واضحی از اقتصاد سبز وجود ندارد، اما در گزارشی که توسط وزارت محیط زیست فنلاند تهیه شده است (Antikainen et al. نقل قول۲۰۱۳) به عنوان یک سیستم اقتصادی توصیف می شود که از رفاه پایدار از نظر اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی حمایت می کند. گفته می شود تغییر به این سیستم با جداسازی اقتصادی امکان پذیر است، جایی که منافع اقتصادی و آسیب های زیست محیطی از هم جدا می شوند. علیرغم مخالفت این ایده، وزارت محیط زیست اولویت اصلی را به انتقال سبز به عنوان مبنای رشد اقتصادی در استراتژی خود در سال ۲۰۲۲ داد. (به وزارت محیط زیست مراجعه کنید. نقل قول۲۰۲۲) اگرچه EM و معانی موازی آن به رویکرد اصلی توسعه پایدار در فنلاند و بقیه جهان غرب تبدیل شده است، اما با انتقاداتی نیز مواجه شده است.

انتقاد و جایگزین

انتقاد رایج از EM این است که با نئولیبرالیسم و ​​اهداف رشد اقتصادی مخالف یا رد نمی کند. در عوض، مشکلات زیست محیطی با ساختارهای نهادی کنونی بدون نیاز به کنار گذاشتن سرمایه داری و صنعت گرایی قابل حل تلقی می شوند. در مقابل ایدئولوژی هایی مانند محیط زیست گرایی رادیکال (Cianchi نقل قول۲۰۱۵; تیلور نقل قول۲۰۰۸) یا حتی بوم‌شناسی بوم‌مرکزی رادیکال‌تر (مول و اسپارگارن نقل قول۲۰۰۰رشد اقتصادی و راه‌حل‌های مشکلات زیست‌محیطی در گفتمان EM سازگار دیده می‌شوند (Jänicke) نقل قول۲۰۰۰; مول و سوننفلد نقل قول۲۰۰۰; ترککنن نقل قول۲۰۰۰). از دهه ۱۹۸۰، سبزها به عنوان یک جنبش سیاسی برای پیشبرد یک سیاست رادیکال تر مبتنی بر حفاظت از محیط زیست و ارزش های زیست محیطی ظهور کردند (کارتر) نقل قول۲۰۱۳اگرچه آنها هر چه بیشتر رادیکالیسم را رها کرده اند و نقاب محیط زیست گرایی را به خود گرفته اند و فقط به دنبال یک اقتصاد خدمات پاک تر با فناوری پاک تر هستند (مول و اسپارگارن). نقل قول۲۰۰۰). با افزایش فشار برای اتخاذ موضع در سیاست در مورد مسائل زیست محیطی، احزاب سنتی شیوه ای از تفکر مبتنی بر EM را اتخاذ کرده اند که بهتر از سیاست سنتی اقتصاد محور آنها حمایت می کند (کارتر) نقل قول۲۰۱۳).

با وجود برخی شرایط چارچوب مطلوب، استراتژی EM به وضوح دارای چندین محدودیت ذاتی است. جانیکه (نقل قول۲۰۰۸) در دسترس نبودن راه‌حل‌های فن‌آوری قابل فروش برای مشکلات زیست‌محیطی مرتبط مانند از دست دادن گونه‌ها، اثر بازگشت و همچنین مقاومت «بازندگان مدرن‌سازی» را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، رشد اقتصادی تمایل به لغو بهبودهای زیست محیطی دارد، اگر کارایی زیست محیطی کمتر از رشد بازار افزایش یابد (جداسازی نسبی)، اگر نوآوری های زیست محیطی محدود به بازارهای خاص باشد، یا اگر نوآوری صرفاً به نشانه ها و نه به علل توجه کند. در برابر این پس زمینه، ژانیکه بیان می کند که راه حل های ساختاری ضروری به نظر می رسند. نوآوری های زیست محیطی باید توسط مدیریت گذار یا سیاست ساختاری زیست محیطی حمایت شوند (Jänicke نقل قول۲۰۰۸).

جورجنسون و کلارک (نقل قول۲۰۱۲) همچنین نشان می دهد که جداسازی نسبی همچنان نشان دهنده افزایش کلی در انتشار دی اکسید کربن در جو است و در نتیجه چالش زیست محیطی را کاهش نمی دهد. آنها کل رویکرد EM را به دلیل نادیده گرفتن ساختارهای تجارت بین‌الملل و تأثیر آن بر انتشار و روابط توسعه اقتصادی مورد انتقاد قرار می‌دهند (جورگنسون و کلارک). نقل قول۲۰۱۲). برای مثال، تولید ممکن است از کشورهای توسعه‌یافته‌تر به کشورهای کمتر توسعه‌یافته منتقل شود و انتشار گازهای گلخانه‌ای را جابجا کند اما نه مصرف و نه انتشار را کاهش دهد. نوسازی ضعیف بوم‌شناختی همان رویکرد بنیادی جداسازی نسبی را دارد، اگرچه اولی بیشتر با انتخاب‌های سیاسی و دومی با تعاریف فنی پدیده‌ها ارتباط دارد.

همانطور که در بالا مورد بحث قرار گرفت، EM به نوآوری انسان و پیشرفت تکنولوژیکی ایمان دارد که می تواند رشد اقتصادی و مادی را از پیامدهای منفی زیست محیطی جدا کند، زیرا منابع طبیعی قابل جایگزینی تصور می شود. از هر دو جنبه اجتماعی و زیست محیطی این سوال مطرح شده است که آیا این پارادایم توانایی مقابله با چالش های نگران کننده رفاه جهانی، تغییرات آب و هوا و از دست دادن تنوع زیستی را دارد یا خیر. قبلاً در دهه ۱۹۷۰ ادعا شده بود که اقدامات پایداری قوی‌تر به فوریت مورد نیاز است، و در واقع یک تغییر پارادایم به سمت محدودیت‌های رویکرد رشد (Meadows et al. نقل قول۱۹۷۲; هیرش نقل قول۱۹۷۶; دالی نقل قول۱۹۷۷). این بدان معناست که به جای اکتفا به افزایش بهره وری و بهبود نسبی، باید به محدودیت های مطلق برای توسعه مادی و کاهش مطلق تأثیر منفی خود بر طبیعت و اقلیم، به ویژه در کشورهای مرفه فکر کنیم (Næss و Moberg). نقل قول۲۰۲۱). «بسیاری از مدت‌ها پیش می‌دانستند که رشد جمعیت و افزایش تولید و مصرف نمی‌تواند برای همیشه در یک جهان محدود پایدار بماند» (Tinbergen و Hueting نقل قول۱۹۹۱، پ. ۳۸). یک دیدگاه عملی جایگزین پیشنهاد می کند که کاهش هایی در تولید ناخالص ملی (GNP) انجام شود تا رشد اقتصادی اندازه گیری شود، به عنوان مثال ارزش پولی زباله و آلودگی تولید شده در تولید، و سرمایه طبیعی که از بین می رود. بحث در مورد محدودیت‌های رشد ناپدید می‌شود، زیرا تولید ناخالص ملی که به این روش تنظیم می‌شود نمی‌تواند در اقتصادی که بیش از حد سرمایه طبیعی مصرف می‌کند یا عوامل خارجی تولید می‌کند رشد کند (اکینز). نقل قول۱۹۹۳). سؤال دیگری که پاسخ به آن تنها با فناوری غیرممکن است، به مشکلات پایداری اجتماعی مانند برابری، فقر و سلامت مربوط می شود.

همچنین مطالعات متناقضی در مورد مفروضات پشت EM وجود دارد. به طور سنتی، بر اساس این فرضیه است که فرآیندهای تولید به طور فزاینده ای با استفاده از معیارهای اکولوژیکی طراحی و اجرا می شوند. همچنین، پیشنهاد شده است که EM توسط فرآیندهای جهانی شدن تسهیل می شود (Mol و Sonnenfeld نقل قول۲۰۰۰). در فنلاند، Jokinen (نقل قول۲۰۰۰) دریافتند که حتی اگر گفتمان ها پس از عضویت و مقررات اتحادیه اروپا تغییر کرده است، ترتیبات و شیوه های نهادی ملی ممکن است فقط به طور جزئی تغییر کرده باشد. شواهد همچنین حاکی از آن است که وقتی درگیری‌ها به وجود می‌آیند، سود اقتصادی بر نگرانی‌های زیست‌محیطی پیروز می‌شود و نخبگان اقتصادی به طور فزاینده‌ای بر تمام جنبه‌های جامعه و محیط‌زیست تسلط دارند (پلو و همکاران. نقل قول۲۰۰۰).

دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل متحد

دستور کار ۲۰۳۰ نشان دهنده تعهد فراملیتی جهانی به توسعه پایدار، تحت بال سازمان ملل (سازمان ملل) است که به نیاز به اقدامات هماهنگ و کارآمد برای رسیدگی به تغییرات آب و هوا، از دست دادن طبیعت و نابرابری اجتماعی پاسخ می دهد. دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل متداول ترین و پذیرفته شده ترین چارچوب پایداری است. این یک برنامه عملی است که در سال ۲۰۱۵ توسط کشورهای عضو سازمان ملل متحد به توافق رسیده است که اهداف مرتبط با توسعه پایدار را معرفی می کند که برای همه کشورهای جهان اعمال می شود. هدف کلی آن حذف فقر شدید و تأمین رفاه و رشد اقتصادی مردم با توجه به ظرفیت و منابع زمین و جلوگیری از تخریب محیط زیست است.نقل قول۲۰۲۱).

دستور کار شامل ۱۷ هدف (اهداف توسعه پایدار، SDG) است که در مجموع ۱۶۹ هدف فرعی دقیق تر وجود دارد. تحقق اهداف با کمک ۲۰۰ شاخص جهانی رصد می شود و بسیاری از کشورها نیز اقدامات خود را انجام داده اند (Ciambra et al. نقل قول۲۰۲۳). دولت-ملت ها مسئولیت اصلی اجرای و دستیابی به اهداف توسعه پایدار را دارند، اما اهمیت مشارکت سایر بخش های جامعه نیز به رسمیت شناخته شده است. سطوح دیگر دولت مانند شهرداری ها و شهرها نیز می توانند در عملیات خود به دستور کار متعهد شوند و پیشرفت خود را از طریق گزارش دهی داوطلبانه برجسته کنند (Voluntary Local Review, VLR). علیرغم تعهدات جهانی به دستور کار و اهداف توسعه پایدار، دستیابی به اهداف دستور کار در عمل کند بوده است و گزارش دهی برای همه بازیگران داوطلبانه است.

در مقایسه با سایر تعهدات قبلی و موافقت نامه های آب و هوایی مانند ریو ۱۹۹۲ و پاریس ۲۰۱۵، دستور کار بر وابستگی متقابل اهداف تاکید دارد، به این معنا که هنگام پیشبرد اهداف خاص، باید اثرات اقدامات بر اهداف دیگر در نظر گرفته شود و پایداری زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی باید مورد توجه قرار گیرد. با هم در نظر گرفته شده است. به عنوان مثال، اشتغال بالا بنیان اجتماعی و رفاه مردم را تقویت می کند، اما همچنان نباید در صنایعی که به محیط زیست آسیب می زند شغل ایجاد کرد (دفتر نخست وزیری نقل قول۲۰۲۳).

دستور کار نیز بر اساس ایده چند مقیاسی ساخته شده است، یعنی اجرای باید در سطوح مختلف دولت انجام شود. به ویژه شهرها و مقامات محلی نقش مهمی در ترویج توسعه پایدار به طور کلی و دستور کار ۲۰۳۰ به طور خاص به این دلیل نسبت داده می شوند که به عنوان دولت های محلی به ساکنان و سایر بازیگران جامعه نزدیک هستند. بنابراین، برنامه ریزی و اجرای اقدامات مربوط به SDGs اغلب در سطح محلی انجام می شود و به عنوان محلی سازی SDG (گروه کاری جهانی دولت های محلی و منطقه ای) شناخته می شود. نقل قول۲۰۱۶; کانوری و همکاران نقل قول۲۰۱۶; شهرهای متحد و دولت های محلی نقل قول۲۰۲۱).

بومی سازی SDG شامل انطباق SDG با زمینه محلی، اجرای اقدامات مشخص و نظارت از طریق شاخص های توسعه یافته بین المللی و محلی است (کانوری و همکاران نقل قول۲۰۱۶). بررسی محلی‌سازی SDG انتخاب‌های سیاسی را نشان می‌دهد که درک پایداری و مفروضات اساسی در مورد چگونگی دستیابی به آن را تعیین می‌کند. گفتمان در مورد بومی سازی SDG همچنین محدودیت هایی را که بازیگران محلی در کار با SDG با آن مواجه هستند، مانند قدرت سیاسی و مالی محدود، منابع محدود پرسنلی و دانش فنی، عدم دسترسی به ابزارهای مالی یا سطوح پایین ظرفیت نهادی تایید می کند (کانوری و همکاران al. نقل قول۲۰۱۶).

علاوه بر این چالش‌های عملی، هنوز شکاف‌های دانشی در مورد بومی‌سازی SDGs در بافت شهری وجود دارد، به عنوان مثال مربوط به نقش رهبری، دسترسی به منابع مالی مقامات محلی و نظارت بر نتایج (جونز و کامفورت) نقل قول۲۰۲۰; Ciambra و همکاران نقل قول۲۰۲۳; پورکارتوفر و همکاران نقل قول۲۰۲۴). درک اینکه چگونه مقامات محلی با SDGs کار می کنند، چگونه آنها را با بافت محلی خود تطبیق می دهند و چگونه اقدامات مشخصی را اجرا می کنند برای درک تأثیر برنامه جهانی ۲۰۳۰ از اهمیت بالایی برخوردار است. معمولاً از درجه بالایی از استقلال برخوردار می شوند که در نتیجه صلاحیت ها و مسئولیت های زیادی از توانایی تعیین کاربری زمین گرفته تا اخذ مالیات و ارائه خدمات برای شهروندان از جمله آموزش و مراقبت های بهداشتی را شامل می شود. در نتیجه، در فنلاند، اکثر اهداف توسعه توسعه پایدار، از نظر اجرای آنها، به قلمرو دولت های محلی تعلق دارند. با این حال، بومی سازی SDG در سطح جهانی مرتبط است، نه حداقل به این دلیل که دولت محلی قوی به عنوان یک الزام برای حکمرانی خوب در خود دستور کار ارائه شده است.

Agenda 2030 به دلیل تکیه بر پارادایم EM مورد انتقاد قرار گرفته است. کایکا (نقل قول۲۰۱۷) نسبت به «تغییر پارادایم» ادعایی دستور کار تردید دارد. به نظر او، فراخوان «شهرهای ایمن، تاب‌آور، پایدار و فراگیر» (SDG11) همچنان به ابزارهای روش‌شناختی قدیمی (مانند شاخص‌ها)، راه‌حل‌های فنی-مدیریتی (مانند شهرهای هوشمند)، و چارچوب‌های نهادی پارادایم غالب EM وابسته است. که در مواجهه با چالش های زیست محیطی ناکافی تلقی شده است.

اسپو: پایدارترین شهر اروپا؟

در سال ۲۰۱۸، سازمان ملل از شهر اسپو فنلاند دعوت کرد تا به عنوان شهر پیشگام در دستور کار ۲۰۳۰ قرار گیرد. این تا حدودی به دلیل مطالعه مقایسه ای است که توسط مؤسسه Telos از دانشگاه تیلبورگ هلند در سال ۲۰۱۶ انجام شد (Zoeteman et al. نقل قول۲۰۱۶.)، که اسپو را به عنوان پایدارترین شهر اروپا معرفی کرد. اسپو خود این مطالعه را سفارش نداد، اما این شهر توسط موسسه تلوس به طور مستقل به عنوان بخشی از چندین شهر اروپایی انتخاب شد تا با شهرهای هلند مقایسه شود. سایر شهرهای شمال اروپا نیز در این مطالعه عملکرد خوبی داشتند: استکهلم دوم، کپنهاگ چهارم، هلسینکی هفتم و تامپره هشتم شدند. انتشار این مطالعه اسپو را تشویق کرد تا SDGs را در استراتژی شهر خود ادغام کند، VLR ها را منتشر کند و متعهد به دستیابی به اهداف دستور کار تا سال ۲۰۲۵ شود.

اسپو شهری تقریباً ۳۰۰۰۰۰ نفر در سواحل جنوبی فنلاند، واقع در غرب پایتخت هلسینکی. مساحت شهرداری ۵۲۸ میلیون کیلومتر است۲ و با تنوع زیادی در تراکم جمعیت مشخص می شود، با مناطق شهری بیشتر در جنوب و مناطق کم جمعیت و جنگل ها در شمال. این شهر متعلق به منطقه پایتخت چهار شهر است: هلسینکی (جمعیت ۶۶۰۰۰۰)، اسپو، وانتا (جمعیت ۲۴۰۰۰۰) و Kauniainen (جمعیت ۱۰۳۰۰). از نظر جمعیت، اسپو دومین شهر بزرگ فنلاند است، اما اخیراً به این وضعیت رسیده است، زیرا از دهه ۱۹۵۰، در کنار وانتا، سریع‌ترین شهر در حال رشد فنلاند، رشد گسترده شهر را جذب کرده است. هلسینکی بین سال‌های ۱۹۵۰ و ۲۰۰۰، جمعیت شهرداری ده برابر شد، از ۲۲۰۰۰ به ۲۱۰۰۰۰ نفر رسید و در سال ۱۹۷۲ وضعیت شهر را دریافت کرد. به خصوص در دوره حومه نشینی ۱۹۵۰-۱۹۷۰، شهرداری و رشد آن بسیار زیاد بود. منابع آن برای برنامه ریزی و سرمایه گذاری زیرساختی نمی تواند پاسخگوی تقاضا باشد. در آن دوران، شرکت‌های بزرگ ساختمانی برنامه‌ریزی و توسعه حومه شهر را در دست گرفتند. آنها مناطق وسیعی از زمین‌های کشاورزی خصوصی را برای توسعه مسکن خریداری کردند و با شهرداری در مورد طرح‌های منطقه‌بندی و ساخت خیابان‌ها و پارک‌ها در اطراف ساختمان‌های آپارتمانی، زیرساخت‌های فنی آن‌ها و تا حدی ساختمان‌های خدمات عمومی به توافق رسیدند. موافقت شهرداری با تصویب فضای کافی مسکن در طرح منطقه. چنین رویه‌های توافق‌نامه استفاده از زمین تنها در سال ۱۹۹۹ در قوانین برنامه‌ریزی فنلاند معرفی شد. در اسپو، این سیاست استفاده از زمین توسط توسعه‌دهندگان عملاً منجر به تشکیل مجمع‌الجزایری از مراکز شهری بزرگ‌تر و کوچک‌تر شد که در فاصله چند کیلومتری از یکدیگر قرار دارند.

در کنار اسپو، چنین قراردادهای استفاده از زمین به رهبری توسعه‌دهندگان در آن دوره در وانتا نیز رایج بود که با فشارهای رشد مشابهی مشکل داشت. با این حال، در حالی که Vantaa از آن زمان به سمت توسعه بیشتر مبتنی بر برنامه حرکت کرده است، برنامه‌ریزی به رهبری توسعه‌دهنده همچنان در Espoo به‌رغم واحدهای خدمات فنی و برنامه‌ریزی دارای منابع خوب، به‌طور قابل توجهی رایج است. یکی از دلایل این امر تفاوت در رهبری سیاسی شهرها است. در حالی که در وانتا، حزب مسلط حزب سوسیال دموکرات بوده است که بیشتر تمایل به ترویج سیاست‌های مدیریت عمومی و رفاهی دارد، در اسپو، حزب ائتلاف ملی دست راستی با لحن‌های لیبرالیستی نسبتاً بزرگ‌ترین حزب بوده است. نگرش مثبت سیاسی نسبت به ابتکارات برنامه ریزی مالکان و توسعه دهندگان و اجتناب از محدودیت در استفاده از خودروی شخصی. به طور مشخص، اولین طرح جامع، طرح جامع کاربری اراضی بخش‌های جنوبی اسپو، پس از ۴۰ سال آماده‌سازی، تنها در سال ۲۰۰۸ به تصویب رسید.

به‌عنوان شهرهای «جدید»، شرایط برای سیاست‌های مستحکم‌تر استفاده از زمین توسط شهرداری نیز برای اسپو و وانتا چالش‌برانگیزتر از شهر «قدیمی» هلسینکی بوده است. در حالی که هلسینکی به عنوان یک شهر توسط پادشاه سوئد در سال ۱۵۵۰ تأسیس شد، بنابراین به اصطلاح زمین تاج را برای توسعه قلمرو اولیه خود دریافت کرد، در کنار سایر شهرهای تأسیس شده در دوران سوئد، شهرهای جوانتر و شهرداری های روستایی دارای چنین زمینی نبودند. . در نتیجه، دومی ها در ایجاد یک سیاست کاربری فعال زمین برای برنامه ریزی برای زمین های متعلق به شهرداری با مشکلات بیشتری روبرو شده اند. اخیراً (۲۰۱۲) Vantaa به مجموعه ابزار سیاست زمین خود گزینه سلب مالکیت زمین خصوصی را برای اهداف برنامه ریزی اضافه کرده است (Koivistoinen) نقل قول۲۰۱۶در حالی که در اسپو غیرمعمول نیست که شهر حتی زمین های خود را برای پیشنهادهای برنامه ریزی توسعه دهندگان رزرو می کند (Mäntysalo et al. نقل قول۲۰۱۶).

از این نظر، عجیب به نظر می رسد که شهر اسپو در سال ۲۰۱۵ به عنوان پایدارترین شهر اروپا نامزد شده است. این نامزدی هم تصمیم گیرندگان و مدیران اسپو و هم محققانی را که پایداری را مورد بررسی قرار می دهند شگفت زده کرد، زیرا اسپو به عنوان تلقی می شود. یک شهر اتومبیل به سبک آمریکایی، نه پیشگام توسعه پایدار (Hertell نقل قول۲۰۱۸). طبق مطالعه انجام شده توسط Telos، اسپو از نظر اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و زیست محیطی توانسته است رشد خود را با وجود سرعت بالای رشد (اخیراً تقریباً ۲٪ در سال، تا زمان همه‌گیری) پایدار نگه دارد (Zoeteman et al. نقل قول۲۰۱۶). در مجموع، ۸۶ شاخص مختلف از همه بخش‌های پایداری در مقایسه مورد استفاده قرار گرفت. در این مطالعه، نقاط قوت اسپو به ویژه در سطح بالای تحصیلات و درآمد یافت شد و ساکنان امنیت و دسترسی به طبیعت را درک کردند. در میان عوامل جذابیت اسپو، خدمات ورزشی و فرهنگی همه کاره نیز مورد توجه قرار گرفت.

با توجه به پایداری رشد اسپو از نظر استفاده از زمین و حمل و نقل، در واقع تحولات مثبتی در طول ده سال گذشته رخ داده است. این شهر بر توسعه ساختار شهری مجمع‌الجزایر خود متمرکز شده است، با چشم‌اندازی از ساختار شهری چندمرکزی شبکه‌ای، متشکل از پنج مرکز اصلی شهری، که توسط یک شبکه حمل‌ونقل عمومی مبتنی بر ریل به هم متصل شده‌اند. از سوی دیگر، هنوز طرح های بحث برانگیز تری در اسپو نیز وجود دارد، مانند طرح یک منطقه مسکونی کاملاً جدید هیستا در نزدیکی پارک ملی Nuuksio، کاملاً جدا از ساختار شهری موجود و انتظار می رود که به بقیه بخش ها متصل شود. شهر و هلسینکی با اتصال ریلی منطقه ای آینده.

از منظر یک سیستم شهری کارکردی، اسپو بخشی ارگانیک از منطقه پایتخت بزرگتر و حتی منطقه هلسینکی گسترده تر، از جمله نوار بیرونی شهرها و شهرها است. با این حال، دستیابی به همکاری شهر-منطقه در استفاده از زمین و برنامه ریزی حمل و نقل دشوار بوده است. در مورد کاربری زمین، رقابت مجموع صفر بین شهرداری ها بر سر ساکنان مرفه، مشاغل و سرمایه گذاری رایج بوده است. اگرچه در برنامه ریزی سیستم حمل و نقل شهری-منطقه ای، نتایج تا حدودی دلگرم کننده بوده است. این امر عمدتاً به دلیل یک سیاست توافقی است که توسط ایالت آغاز شده است و شهرداری ها را متعهد می کند تا اقدامات سیاست مسکن را در ازای سرمایه گذاری زیرساخت های حمل و نقل ایالت یارانه بدهند (Granqvist et al. نقل قول۲۰۱۹; دومان و همکاران نقل قول۲۰۲۲).

بررسی شاخص‌های پایداری اسپو جدا از بافت وسیع‌تر منطقه هلسینکی، سوگیری اصلی تمرین رتبه‌بندی شهر موسسه تلوس است. از دیدگاه وسیع‌تر شهر-منطقه‌ای، سهم نسبتاً مطلوب اسپو از شیوه‌های جابه‌جایی پایدار در منطقه شهر، و همچنین نسبیت سطوح بالای درآمد و تحصیلات اسپو، آشکار شده است. در یک بررسی گسترده‌تر، می‌توان آن‌ها را نشان‌دهنده تفکیک شهر-منطقه‌ای دانست، که سیاست استفاده از زمین سست اسپو، به نفع مسکن‌ها و مراکز خرید مجزا و نیمه جدا، جذاب برای خانواده‌های تحصیل‌کرده و ثروتمند است. کمک کرده است. جابجایی دانشگاه فناوری هلسینکی (TKK) از هلسینکی به اسپو در سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۵ بیشتر به جذابیت اسپو به عنوان اقامتگاهی برای تحصیلکردگان عالی کمک کرده است. چنین جذابیتی از سال ۲۰۱۰، زمانی که TKK و دو دانشگاه کوچکتر مستقر در هلسینکی ادغام شدند و دانشگاه آلتو را تشکیل دادند، بیشتر تقویت شد. این پردیس با دانشگاه آلتو که با صنایع متعدد با فناوری پیشرفته و مرکز تحقیقات فناوری ملی VTT در نزدیکی آن همکاری می کند، به محیطی حاصلخیز برای ایجاد استارت آپ تبدیل شده است. رویداد سالانه در هلسینکی، اسلوش، که دانشگاه آلتو به ایجاد آن کمک کرده است، به یک رویداد استارت آپ پیشرو در جهان تبدیل شده است که هزاران نوآور و سرمایه گذار را در سراسر جهان گرد هم می آورد.

داشتن چنین جامعه استارت‌آپ فعالی عامل مهمی برای دریافت نامزدی چاپلوس‌کننده دیگری در سال ۲۰۱۸ توسط اسپو بود: انجمن هوشمند سال، توسط انجمن جامعه هوشمند (ICF). طبق گزارش ICF، اسپو به دلیل تبدیل فناوری‌ها به سنگ بنای زندگی و کار در شهر، از جمله مشارکت در بخش‌های آموزشی و فناوری، خدمات پهنای باند عمومی، و برنامه‌های آموزشی دولتی-خصوصی برای بیکاران، شایسته مقام برتر خود بود (YLE News 9.6). .نقل قول۲۰۱۸).

استراتژی و حکومت اسپو

از زمان شورای شهر در سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷، شهر اسپو سیاست تبلور استراتژی خود را در قالب داستان اتخاذ کرده است. «داستان اسپو» که در هر دوره شورا به روز می شود، چشم انداز، ارزش ها و اصول عملیاتی شهر و همچنین اهداف دوره فعلی شورا را در بر می گیرد. این عملیات و توسعه شهر را هدایت می کند تا با اهداف عملکردی تعیین شده سالانه، داستان های سطح بخش، اهداف در سطح واحد عملکرد و برنامه های توسعه بین بخشی اجرا شود.

در ابتدا، پنج برنامه توسعه فرابخشی با مدیریت برنامه خود ایجاد شد که یکی از آنها اسپو پایدار (Hertell) است. نقل قول۲۰۱۸). برنامه توسعه پایدار در سه دوره اخیر شورا ادامه داشته است در حالی که سایر برنامه ها تغییر کرده اند. برای اجرای هر برنامه توسعه و اهداف آن، چندین پروژه بین بخشی انجام شده است.

در کار استراتژی فعلی اسپو، دستور کار ۲۰۳۰ به عنوان یک ابزار پذیرفته شده است. SDGهای دستور کار به عنوان عناصر جدایی ناپذیر آن به داستان اسپو ترجمه می شوند و در برنامه های توسعه بین بخشی و همچنین سیاست های بخشی به آنها ارجاع می شود. هر بخش، اهداف توسعه پایدار را به شیوه ای از پایین به بالا در اقدام هدفمند قانونی-اداری خود ترجمه می کند. از طریق این ادغام SDGs در دستگاه حاکمیتی شهر، سعی شده است که SDGs به صورت سیستمی به عنوان یک کل در هم تنیده مورد بررسی قرار گیرند.

روش های پژوهش

این مقاله بر اساس مصاحبه با دوازده کارشناس، سیاستمداران محلی، و مدیران از شهر اسپو و سازمان‌های مختلف ذینفع است. مصاحبه شوندگان شامل دو عضو شورای محلی از احزاب پیشرو در شورای شهر (حزب ائتلاف ملی و سبزها)، شهردار و یک مدیر برنامه از دفتر شهردار، سه مدیر یا متخصص بخش (فنی و محیط زیست، بخش‌های فرهنگی و آموزشی) بودند. ، و در خارج از سازمان شهر، دو نماینده از دانشگاه آلتو (محل اقامت در اسپو)، یک نماینده یک استارت آپ فناوری نرم افزاری مبتنی بر اسپو، یک مقام از شورای ملی ایالتی و یک مقام از کمیته اتحادیه اروپا مناطق مصاحبه شوندگان از طریق نمونه گیری اختیاری از میان افرادی که در دستور کار ۲۰۳۰ یا کار استراتژی اسپو (داخل سازمان شهر یا به عنوان یک ذینفع) شرکت کرده بودند انتخاب شدند و بنابراین می توانستند اطلاعات ارزشمندی در مورد پدیده های مورد بررسی ارائه دهند. هنگام انتخاب مصاحبه شوندگان، توجه لازم به گنجاندن بازیگران با دیدگاه های مختلف، وابستگی های حزبی و نقش های کاری در سطوح مختلف سازمانی برای بررسی تفاوت ها در دیدگاه ها و رویکردهای فردی پیرامون پدیده ها معطوف شد. از آنجایی که دستور کار ۲۰۳۰ یک چارچوب محلی، ملی و جهانی است و اسپو یک شرکت کننده فعال در مکالمات در سطح ملی و اتحادیه اروپا است، همه سطوح حکمرانی در مصاحبه ها منعکس شده است.

مصاحبه های موضوعی در آوریل تا ژوئن ۲۰۲۱ برگزار شد. در شرایط محدود بیماری همه گیر کووید-۱۹، مصاحبه ها از طریق تیم ها انجام شد، به جز یک مورد که مصاحبه ایمیلی بود. طرح کلی سوالات مصاحبه از قبل برای مصاحبه شوندگان ارسال شد تا بتوانند با موضوعات مورد بحث آشنا شوند. با توجه به نقش ها و سوابق مختلف مصاحبه شوندگان، طرح موضوعی مصاحبه کمی متفاوت بود و سوالات نیز در طول مصاحبه، در پاسخ به تجربه و تخصص خاص هر مصاحبه شونده اصلاح شد. محیط مصاحبه نیمه ساختار یافته بود: ترتیب موضوعات و سوالات پرسیده شده متفاوت بود به طوری که گفتگو طبیعی شد و مصاحبه شونده می توانست با سرعت خودش همه چیز را بگوید و در عین حال به تمام سوالات اصلی پاسخ دهد. مصاحبه‌های ضبط‌شده رونویسی شدند و طول آن‌ها بین ۴۱ تا ۹۴ دقیقه متغیر بود و میانگین طول آن ۵۱ دقیقه بود.

مصاحبه ها بر اهداف دستور کار ۲۰۳۰ و نقش و اهمیت درک شده آنها برای شهر اسپو متمرکز بود. علاوه بر این، ادراک مصاحبه شوندگان از اهمیت نقش پیشگام شهر در کار دستور کار و خواسته های مربوطه پرسیده شد. از آنجایی که مطالعه مصاحبه استقرایی بود، تعیین میزان اشباع عامل مهمی در ارزیابی پایایی نبود. قابلیت اطمینان اشباع درک شده در صورتی افزایش می‌یابد که ماده برای شباهت‌ها و نه تفاوت‌ها جستجو شود، که در این مورد هدف اصلی نبود. در اینجا هدف این بود که بفهمیم بازیگران مختلف چگونه اجرای اهداف دستور کار در اسپو را درک کردند و چه نیازهایی برای توسعه در این زمینه دیدند. هر مصاحبه‌شونده جدید دیدگاه‌های جدیدی ارائه می‌کرد، اما تصمیم گرفته شد که مصاحبه‌ها زمانی پایان یابد که تصویر کلی کافی به وضوح از مطالب ظاهر شود و زمانی که همه سهامداران کلیدی مصاحبه شدند.

برای اینکه پیش‌برداشت‌ها یا تفاسیر محقق تا حد امکان کمتر بر نتایج تأثیر بگذارد، مطالب رونویسی شده به‌عنوان یک کل تا زمانی که ممکن بود پردازش می‌شد و در طی آن عبارات مصاحبه‌شوندگان کامل می‌ماند و در متن آنها در Word کار می‌کردند. . رونوشت ها فشرده و برای بررسی در زیر موضوعات یکپارچه برآمده از مطالب تقسیم شدند. با کمک یادداشت‌های محقق، مطالب در نهایت موضوع بندی شد، یعنی در حوزه‌های موضوعی مختلف با توجه به شباهت‌ها و تفاوت‌ها دسته‌بندی شد. به این ترتیب تصویر روشنی از وضعیت مورد بررسی در سخنان مصاحبه شوندگان شکل گرفت که بر اساس آن نتایج در رابطه با نظریه نوشته و ارزیابی شد.

نتایج: درگیر کردن دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل در حکمرانی استراتژیک اسپو

به طور کلی، مطالعه مصاحبه تصویر نسبتاً ثابتی از چالش‌ها و فرصت‌های توسعه پایدار در اسپو را با تنها اختلافات جزئی که توسط مصاحبه‌شوندگان بیان شد، ترسیم کرد. اول و مهمتر از همه، با کار توسعه پایدار و تعهد به دستور کار، یک مسیر توسعه بسیار روشن و منطقی در اسپو دیده می شود و نقش رهبران قدیمی شهر در آن نقش محوری دارد. به گفته خودش، شهردار اسپو پیش از این در سال ۲۰۱۱ هنگام تصدی سمت خود ارزیابی کرده بود که اگر شهر از نظر اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی پایدار باشد، «شهر نسبتاً خوبی» خواهد بود. این دیدگاه جامع از پایداری از قبل در اولین استراتژی شهری مبتنی بر داستان در سال ۲۰۱۳ به عنوان یک هدف تعیین شده بود و کار از آن زمان به طور هدفمند ادامه یافته است. همه شوراها و مدیرانی که در داخل شهر مصاحبه کردند، این رویکرد پایداری را به عنوان یک زمینه مساعد برای اینکه کار دستور کار بعداً ریشه دوانده بود، دیدند.

به گفته همه مصاحبه شوندگان، دستور کار به عنوان یک هدف به خودی خود، یا به عنوان یک الزام بیرونی تلقی نمی شود. درعوض، منبعی برای ایجاد همکاری های داخلی و خارجی، ارائه پشتوانه مشروع از جهت انتخاب شده، و نورافشانی به عملکردهای مهم حاکمیت محلی در نظر گرفته می شود و در نتیجه موضوعات و بازیگران را به هم مرتبط می کند. همه شهرها می خواهند سرزنده باشند و افراد و شرکت ها را به قلمرو خود جذب کنند، ترجیحاً نوآور و فعال. اگرچه طبیعت همیشه یک عنصر اصلی در فرهنگ فنلاند بوده است و بر این اساس توسط تصمیم گیرندگان اسپو گرامی داشته می شود، اقتصاد نوآوری، توسعه کسب و کار و ایجاد شغل به عنوان یک ضرورت حتی بزرگتر دیده شده است. با این حال، مصاحبه‌شوندگان دیدند که گفتمان جهانی درک این موضوع را تقویت کرده است که تغییرات اقلیمی چقدر تهدید بزرگ است و هزینه‌های مالی ضمنی چقدر بزرگ است. به گفته مصاحبه شوندگان در نقش های مدیریت مرکزی، این تصور به تدریج به بلوغ رسیده است که طبیعت نیز یک شرط اساسی برای رشد اقتصادی است، و اینکه مبارزه با تغییرات آب و هوایی نیز پتانسیل زیادی برای زندگی و زندگی تجاری دارد. این با پیش فرض دستور کار ۲۰۳۰ برای ترکیب بخش های مختلف پایداری مطابقت دارد و به عنوان یک چارچوب قانونی جهانی که توسط همه کشورها تأیید شده است، دستور کار اعتباری برای کسب حمایت گسترده از کار توسعه پایدار بین بخشی در اسپو می افزاید.

به گفته مصاحبه‌شوندگان، کار توسعه پایدار مستلزم رهبری شبکه‌ای و یکپارچه و تغییرات واضح در تفکر و شیوه‌های کاری است، اما به نظر می‌رسد که مزایایی به همراه دارد و همکاری با ذینفعان مختلف را تسهیل می‌کند. دستور کار به عنوان چارچوبی ویژه برای شهرها در نظر گرفته شد، زیرا شهرها نقش مهمی در توسعه پایدار دارند. یک مقام مسئول در کمیته مناطق اظهار داشت که شهرها ۷۰ درصد از انتشارات گلخانه ای جهان را تولید می کنند و به ترتیب، دولت های محلی تقریباً ۷۰ درصد از اقدامات کاهش تغییرات آب و هوا و تا ۹۰ درصد از اقدامات سازگاری را بر عهده دارند. همچنین، بر اساس گزارش دفتر نخست وزیر، حدود ۷۰ درصد از اهداف دستور کار به طور مستقیم با سطح محلی مرتبط است، زیرا آنها با فعالیت هایی مانند آموزش، فرهنگ، زیرساخت ها و حفاظت از طبیعت مرتبط هستند. ، که شهرداری ها در فنلاند مسئول آن هستند. از سوی دیگر، در اسپو، هم شوراها و هم مدیران تشخیص داده بودند که به عنوان مثال، سازمان شهر تنها مسئول حدود ۱۰ درصد از انتشار گازهای گلخانه ای در کل قلمرو شهر است. بقیه توسط همه شرکت ها، ساکنان و سایر سازمان های فعال در منطقه ایجاد می شود.

در نتیجه، همکاری نزدیک با کل اکوسیستم شهری تا حد زیادی به عنوان یک ضرورت برای ارتقای SDGs تلقی شد. با چالش‌های پایداری معاصر، رهبری شهر دیگر به عنوان یک سیستم فرماندهی زنجیره‌ای در نظر گرفته نمی‌شود، اما به نظر می‌رسد که کل ایده رهبری شهر نیاز به بازنگری دارد. این امر مستلزم افزایش همکاری در سراسر مرزها با ذینفعان مختلف است که علایق و روش‌های عملکرد متفاوتی دارند. بسیاری از مصاحبه شوندگان، دستور کار را ابزاری مفید برای آغاز عملیات، استراتژی ها و همکاری های جدید می دانستند.

هالشر در تحقیقات خود (نقل قول۲۰۱۹) تغییرات آب و هوایی را بیش از هر چیز به عنوان یک چالش گذار شناسایی می کند که نقش هم افزایی و مصالحه و یادگیری اجتماعی را به جای تمرکز بر هر هدف جداگانه برجسته می کند. در اسپو، SDG های مختلف، در میان مصاحبه شوندگان در دولت شهر، دارای چندین نقطه ارتباط متقابل تشخیص داده شدند. از این رو، یک بینش استراتژیک به طور گسترده به اشتراک گذاشته شد که اگر SDGs به طور سیستمی به عنوان یک کل در هم تنیده شوند، به عنوان مثال با اتصال سرمایه گذاری در تحرک فعال (پیاده روی و دوچرخه سواری) به صرفه جویی در خدمات بهداشتی، بهترین نتایج حاصل می شود.

اعضای باسابقه شورای شهر به یاد می آورند که برای مدت طولانی در قرن گذشته، گزارش ها و سخنرانی های مختلفی به اقدامات و اقدامات پایداری مشابه اشاره کرده بودند، که با این حال، فاقد پتانسیل پیشرفت در مدیریت چند سطحی بودند. در زمان مناسب، SDG ها یک چتر مشترک مناسب ارائه کردند که به پیشبرد کار کمک کرد. توسعه پایدار، و به‌ویژه بسته‌بندی آن در قالب SDGs، باعث عملی شدن پایداری و تسهیل درک بهتر کل چرخه عمر یک پروژه یا سرمایه‌گذاری معین می‌شود. به حداقل رساندن هزینه های ساخت و ساز در یک ساختمان یا پروژه زیرساختی، اگر به معنای فشار زیست محیطی بالاتر یا هزینه های نگهداری در دراز مدت باشد، دیگر امکان پذیر نبود. بدین ترتیب دیدگاه های دوراندیشانه تری اتخاذ شد. بسیاری از مصاحبه‌شوندگان معتقد بودند که کار استراتژی باید در سطح پدیده‌های تغییر به کل گسترده‌تر توجه بیشتری داشته باشد. با توجه به اینکه چگونه جنبه‌های اکولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پایداری در کنار هم قرار گرفته‌اند، تغییرات و درک بیشتر همچنان ضروری است تا انسجام سیستمی در سطوح اقدام عملی و رهبری استراتژیک ایجاد شود. با این حال، همچنین پذیرفته شد که تغییر عمیق و گسترش دیدگاه ها در عمل بسیار چالش برانگیز است.

شهردار دید که گفتمان زیست‌محیطی در فنلاند به طور کلی و در اسپو به طور خاص از تمرکز اولیه حفاظت از طبیعت به یک کار بی‌طرفی کربن گسترده‌تر و اخیراً به کار چاپ دستی کربن زیست‌محیطی تبدیل شده است، مفهومی که به اقدامات مثبت در جهت کاهش تغییرات آب و هوایی اشاره دارد. گزارش اقدامات مرتبط با دستور کار به عنوان ابزاری برای ارتقای همکاری و کمک به توسعه پایدار و قابل مشاهده تر کردن کار توسعه پایدار و مرتبط با اقدامات جهانی شناخته شد.

البته باید توجه داشت که در اسپو، توسعه پایدار در درجه اول از طریق کسب و کار، ارزش برند و نوآوری دیده می شود که باعث ایجاد مشاغل سبز، شرکت ها و قابلیت زندگی می شود. در نتیجه کار بر روی توسعه پایدار با اهداف تقویت رقابت جهانی شهر همسو می شود. اکثر مصاحبه‌شوندگان این واقعیت مبتنی بر EM را به‌عنوان یک روند متمایز خوب و مطلوب می‌دانستند، اما برخی به ارزش‌های مبتنی بر محیط‌زیست جسورانه‌تر امیدوار بودند. با این وجود، تمرکز بر مشارکت با بازیگران محلی کلیدی است، درگیر شدن در داستان سرایی استراتژیک مشترک و دعوت به مشارکت، با رهبران شهر که به عنوان کاتالیزور و توانمند عمل می‌کنند و در نتیجه ارزشی برای حکومت عمومی ایجاد می‌کنند.

در سطح جهانی، کسب‌وکارها نیز به طور فزاینده‌ای تشویق می‌شوند، از طریق تغییرات قانونی و مالی، اهداف توسعه پایدار را برای حفظ رقابت پذیری اتخاذ کنند. در شهر اسپو، ارائه چنین زیرساخت‌ها و همکاری‌هایی که کسب‌وکارها بخواهند در اسپو مستقر شوند، مهم است. همسویی اهداف بین شرکت ها و مدیریت شهری برای تسهیل همکاری دیده می شد. معمولاً فرض بر این بود که با متعهد شدن به دستور کار، می‌توانید اعتماد کنید که ارزش‌ها و اهداف شرکا به اندازه کافی همسو هستند تا همکاری برای هر یک سودآور و روان باشد. به گفته شهردار و اعضای شورا، اقدامات اقلیمی در سطح محلی حتی ممکن است در درجه اول مربوط به اقدامات سیاست اقتصادی باشد. شرکت‌های محلی نیز نیاز فزاینده‌ای به پاسخگویی به اهداف و الزامات پایداری خود دارند (مثلاً انتشار صفر)، و اعتقاد بر این است که شهرداری قادر به ارائه انرژی کربن خنثی به عنوان انتخاب مکان واقعاً جذاب است.

در کنار شرکت‌های کلیدی، دانشگاه آلتو به عنوان یکی از مهم‌ترین شرکا در مصاحبه‌ها ظاهر شد و تقریباً در هر مصاحبه «اکوسیستم شرکت‌ها و مؤسسات تحقیقاتی» در محوطه دانشگاه اوتانیمی مطرح شد. مصاحبه شوندگان دانشگاه همکاری با شهر را “آسان و خوب” توصیف می کنند. دانشگاه آلتو و شهر اسپو برای ساده‌سازی استراتژی‌های خود با هم کار کرده‌اند و اهداف مرتبط به روشی همبستگی تدوین شده‌اند. بر اساس مصاحبه‌ها، عملیات دانشگاه آلتو از بسیاری جهات بسیار شبیه به عملیات شهر اسپو است و استفاده از «عدسی‌های SDG» نقش مهمی در این امر داشته است. در سال‌های اخیر، هر دو طرف عمداً تلاش کرده‌اند تا با مدیریت استراتژیک‌تر و همکاری ملموس‌تر همکاری کنند.

بدون استثنا، رهبران هر سه حزب اصلی در مصاحبه ها به عنوان کاتالیزورهای کلیدی تغییری که قبلاً به دست آمده ذکر شده اند. در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی، اجماع فنلاندی در مورد سیاست حزبی قابل توجه است، اگرچه سبک سیاست و رسانه در فنلاند نیز در دهه های اخیر به سمت لحن های پوپولیستی و بحث برانگیز تغییر کرده است. با این وجود، همکاری در سیاست، یا با ذینفعان مختلف در شهر، هنوز به طور مکرر و کاملاً طبیعی اتفاق می افتد، تا حدی به عنوان یک ضرورت در یک سیستم چند حزبی. کمیته مناطق همچنین تحت تأثیر فرهنگ همکاری اسپو قرار گرفت و آن را به عنوان یکی از مهم‌ترین محرک‌های موفقیت، و نمونه‌ای برای یادگیری از جاهای دیگر مطرح کرد. آنها همچنین نقش پیشگام اسپو را در گذار از مدیریت مدیریت محور به سبک حکومتداری خدمات و همکاری محور که به عنوان یک استراتژی مهم در سطح جهانی دیده می شود، برجسته کردند. رهبران سیاسی در اسپو، از سوی خود، احساس کردند که وقتی دیدگاه خود را به پدیده‌ها و اهداف مهمی که شامل بازیگران زیادی می‌شود ارتقا دهید، همکاری نیز تسهیل می‌شود. به عبارت دیگر، زمانی که بتوانید با یک تصویر کلان استراتژیک، تغییرات را در سطح پدیده رهبری کنید، بحث در مورد جزئیات بیهوده است.

در حالی که استراتژی شهر اسپو از دستور کار در مدیریت بخشی نیز استفاده می کند، مصاحبه شوندگان از مدیریت شهری احساس کردند که اهداف و هدایت باید با شدت بیشتری بر اساس دستور کار باشد، نه اینکه به تحمیل اهداف توسعه توسعه پایدار در خارج از کشور در بالای برنامه های قبل از قبل متوسل شوند. وظایف مبتنی بر بخش موجود همچنین مشاهده شد که این امر باعث افزایش آگاهی از اهداف توسعه پایدار در میان کل پرسنل می شود. مانند هر استراتژی یا هدف دیگری، مصاحبه شوندگان لازم دیدند که پیامدهای دستور کار را برای کل سازمان شهر در معنا بخشیدن به اهداف توسعه پایدار و تبدیل آنها به فعالیت ها، برنامه ها و پروژه ها در نظر بگیرند. به خصوص به دلیل ماهیت جهانی SDGها، مصاحبه شوندگان لازم دیدند آن دسته از SDGهایی را که برای اسپو مرتبط هستند انتخاب کنند، آنها را به سطح محلی ترجمه کنند و در استراتژی ادغام کنند. با این حال، آنچه که به طور گسترده به عنوان مهم‌ترین آن تلقی می‌شد، همسویی SDGs با اهداف خود شهر، برای درک معنای واقعی آنها و چگونگی تحقق آنها بود.

نمونه ای از این SDG4 آموزش با کیفیت و برابر و یادگیری مادام العمر است که اغلب در مصاحبه ها مطرح می شود، اما مدیر مصاحبه شده از بخش رشد و یادگیری ملموس ترین نمونه ها را داشت. در یک نگاه سریع، هدف به نظر یک نقطه قوت شناخته شده در جامعه فنلاند است که نیازی به توجه بیشتر ندارد. با این حال، می‌توان با نگاه انتقادی‌تری به این موضوع نگاه کرد که آیا هدف برای همه کودکان محقق می‌شود یا مثلاً می‌توان انحرافاتی را در میان گروه‌های اقلیت مشاهده کرد. این سوال این است که مهارت‌های خواندن و نوشتن یا مهارت‌های فنی در جامعه دیجیتالی شده فنلاند امروز چیست و آیا همه کودکان، زمانی که مدرسه گرامر را ترک می‌کنند، توانایی کافی برای مشارکت به‌عنوان شهروندان فعال را دارند یا خیر. آیا ما سواد را صرفاً زنده ماندن در زندگی روزمره تعریف می کنیم، یا مثلاً سواد رسانه ای انتقادی یا توانایی تجدید نظر در مورد تصمیمی که توسط یک مرجع صادر می شود؟ مصاحبه شونده همچنین اشاره کرد که به دلیل چندفرهنگی رو به رشد، در حال حاضر بیش از ۴۰ زبان بومی به طور دائم در مدارس ابتدایی تدریس می شود، اما تدریس هنوز با بودجه پروژه های معین سازماندهی می شود. این مثال نشان می‌دهد که حتی اگر موضوعی در یک زمینه خاص به‌عنوان فوری تلقی نشود، SDGs می‌تواند فرصت‌هایی را برای سازمان‌ها و افراد فراهم کند تا خود را برای یادگیری چیزهای جدید و پیشرفت به عنوان یک جامعه به چالش بکشند – که برای زنده ماندن از بحران پایداری ضروری است. .

گرچه مصاحبه شوندگان در شورای شهرداری احساس می کردند که هنوز به نقطه ای نرسیده است که کار استراتژی در اسپو یا همکاری آن با ذینفعان مختلف یا مشارکت در شبکه های بین المللی کاملاً بر اساس دستور کار باشد، اما آنها متوجه بحث بیشتر در مورد آن شدند. در تمام سطوح، و همچنین فعالیت های بیشتری به آن مرتبط است. بنابراین دستور کار زوایای متعددی را در مورد توسعه پایدار ارائه می دهد که برخی از آنها قبلا نادیده گرفته شده بودند و بحث را به انجمن ها و زمینه های جدید گسترش می دهد.

مصاحبه‌ها برخی ارزش‌ها و فعالیت‌های متناقض مرتبط با بومی‌سازی دستور کار در اسپو را آشکار کرد. از نظر سیاسی، دستور کار به عنوان یک سند قابل اعتماد تلقی می شد که منعکس کننده یک اجماع مشترک بود، که حداقل همه احزاب اصلی به مشروعیت آن اذعان داشتند. ارزش آن به ویژه در جایگاه آن به عنوان یک نیروی پیشینه رده بالا در سطح جهانی با پذیرش عمومی دموکراتیک مورد توجه قرار گرفت، به طوری که هیچ گونه سؤال یا تردیدی در مورد انگیزه های اهداف و فعالیت ها مطرح نمی شود. با این حال، برخی از مصاحبه شوندگان اظهار داشتند که تصمیم گیری و کارهای اداری مرتبط هنوز به اندازه کافی با دستور کار مرتبط نبوده است، و همچنین در مرحله مقدماتی بررسی نشده است که چگونه سیاست ها با اهداف توسعه پایدار ارتباط دارند. در عوض، SDGs اغلب به عنوان یک فکر بعدی تلقی می‌شد و تنها پس از تصمیم‌گیری درباره سیاست‌ها، بررسی می‌شد که آیا می‌توان آنها را با برخی از SDGها نیز مرتبط کرد. این متناقض به نظر می رسد که در حالی که شهر خود را به عنوان یک پیشگام در دستور کار معرفی می کند، ایدئولوژی ها یا استدلال های دیگر ممکن است در هدایت تصمیم گیری قدرتمندتر باشند.

همچنین انتقاداتی در دانشگاه آلتو در مورد عدم مشخص بودن کار شهر و دانشگاه در رابطه با توسعه پایدار وجود داشت، مفهومی که با وجود گنجاندن آن در استراتژی‌های مختلف مبهم باقی ماند. موضوع دیگر مربوط به مقیاس زمانی تصمیم گیری سیاسی است که پس از دوره چهار ساله شورا انجام می شود. سیاست‌ها و اقدامات ملموس در یک دوره شورا در قالب بسته‌های اقدام عملیاتی می‌شوند و هیچ‌کس برای دستیابی به اهداف تعیین‌شده پاسخگو نیست، و تصمیم‌گیرندگان علاقه‌ای به اتخاذ اقدامات جسورانه ندارند، زمانی که یک دوره شورا کوتاه‌تر از آن است که از عهده مطالبه اعتبار برآیند. موفقیت یک مشکل کلیدی که باید توسط سیاستمداران و رهبران شهرداری حل شود این است که چگونه از طرز فکر منافع یا هزینه های کوتاه مدت به تفکر گسترده تر و به ویژه ایجاد انواع جدیدی از ساختارهای انگیزشی برای تشویق به اقدامات دوراندیشانه و منسجم به سمت تفکر فراگیرتر برسند. توسعه پایدار اهمیت چشم‌انداز بلندمدت در تأثیرگذاری مدیران شهری که مدت‌ها در این سمت باقی مانده‌اند و نقش آنها در اجرای استراتژی تا حدودی موفقیت‌آمیز در دوره‌های شورا آشکار می‌شود. با این حال، خطر عدم تداوم زمانی غالب می شود که تصمیم گیرندگان به ناچار جایگزین شوند.

بزرگترین چالش این است که چگونه می توان اهداف فرمول بندی شده جهانی دستور کار را به بافت محلی منتقل کرد، با توجه به اینکه معنای عمیق هر هدف در زمینه محلی چیست. اهداف همه حوزه‌های کلیدی رفاه، برابری، اقتصاد و محیط‌زیست را در بر می‌گیرند که باید در یک جامعه نسبتاً پایدار در سطح خوبی باشند، اما فرمول‌بندی، اندازه‌گیری و نظارت دقیق‌تر آن‌ها باید به گونه‌ای تنظیم شوند که مناسب باشند. هر منطقه و شهر اهداف تعریف شده مناسب می توانند نقص ها و چالش های عملیاتی را نشان دهند، اما همچنین انگیزه حفظ یک موقعیت خوب را ایجاد می کنند و به شناسایی نقاط قوت فرد کمک می کنند.

بحث

در این بخش می‌خواهیم یافته‌ها را از دو زاویه بررسی کنیم. ابتدا، ما در نظر می گیریم که چگونه SDG ها در سطح محلی اجرا می شوند، و چه انتخاب های استراتژیک در حکومت محلی برای ارتقای دستور کار ضروری است. دوم، ما در مورد ایدئولوژی خود دستور کار از منظر بحث در مورد نوسازی زیست‌محیطی فکر می‌کنیم و این سوال را مطرح می‌کنیم که آیا کار Agenda مبتنی بر EM، و به‌ویژه تفسیر آن در Espoo، می‌تواند از یک پیشرفت واقعی به سمت پایداری حمایت کند.

اجرای دستور کار: آیا به اندازه کافی انجام می دهیم؟

ابتدا، می‌خواهیم جاه‌طلبی اسپو برای دستیابی به دستور کار را برجسته کنیم. اینکه آیا ۱۷ SDG و اهداف فرعی آنها می توانند به این معنا که مشکلات یک بار برای همیشه حل می شوند، دست یافت، قابل بحث است. مسلماً با توجه به پیوستگی جهانی محیط، اقتصاد و جامعه، دستیابی به آنها برای یک شهر غیر ممکن به نظر می رسد. علاوه بر این، بیشتر اهداف به عنوان اعداد مطلق تعریف نمی شوند، بلکه با کلمات نسبی مانند تقویت، به سطح بالاتری دست یابد، ترویج، و بهتر کردن. برخی از اهداف از عباراتی مانند اطمینان از همه یا دستیابی به اشتغال کامل، که به وضوح می توانیم دستیابی به آن را به معنای واقعی کلمه غیرممکن تشخیص دهیم. در نتیجه، SDGs باید به‌عنوان راهنمایی مستمر در کار روزمره در نظر گرفته شود، نه چک لیستی که باید تکمیل شود. بنابراین دستور کار و SDGs می توانند به عنوان یک روش تفکر، فرآیند تغییر و اهداف استراتژیک که مسیر توسعه را برای کل مدیریت شهر تعیین می کند، ادغام شوند. زمانی که تمامی تصمیمات، برنامه های توسعه و اقدامات با دستور کار توجیه شده و با اهداف آن همسو باشد، می توانیم اجرای دستور کار را موفق بدانیم، حتی اگر اهداف آن هرگز به طور کامل محقق نشود. اگر هدف مديريت شهر پايدار است، مديريت نيز بايد بتواند به خوبي از پس مشكلات سيستمي بين بخشي برآيد و بتواند از شيوه هاي قديمي رهبري دست بردارد. همانطور که ساکس و همکاران. (نقل قول۲۰۱۹به طور خلاصه، اهداف توسعه توسعه پایدار خواستار تحولات عمیق در هر کشور (و شهری) است که مستلزم تغییرات ساختاری و اقدامات در تمام بخش‌های جامعه است.

به نظر می رسد دو مشاهده به نفع استفاده استراتژیک از دستور کار در سطح محلی است. اولاً، در حالی که دولت شرایط چارچوبی را برای شهرها ایجاد می کند و مسئولیت کار استراتژی در مجامع بین المللی مانند سازمان ملل را بر عهده دارد، اکثر اقدامات مربوط به اهداف فرعی SDG در حوزه حکمرانی محلی است و بسیاری از اقدامات ملموس نیازمند همکاری است. بین مقامات و ذینفعان مختلف همانطور که یک مصاحبه شونده به درستی تشخیص داد: «به صراحت می توان گفت که اگر اهداف توسعه پایدار در سطح محلی و منطقه ای اجرا نشود، به هیچ وجه اجرا نمی شود».

ثانیاً، هنگامی که اهداف مختلف پایداری در تضاد هستند یا از نظر سیاسی به ایدئولوژی‌های مختلف متصل می‌شوند، زمانی که چارچوبی برای بررسی کل بزرگ‌تر وجود دارد، اجتناب از پاسخ‌های غیربهینه آسان‌تر است. اگر راه‌حل‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها بیشتر از یک هدف فردی در نظر گرفته شود، احتمال داد و ستد با اهداف دیگر کمتر است. از طرفی دستیابی به بسیاری از اهداف تنها در اختیار سازمان شهر نیست. تحولات نیاز به رسیدگی و حل و فصل این مبادلات دارند، اما آنها باید از طریق پول عمومی و خصوصی تامین مالی شوند و هم جامعه تجاری و هم جامعه مدنی را درگیر کنند (ساکس و همکاران. نقل قول۲۰۱۹). در اسپو، همکاری استراتژیک بین شهر، مشاغل خصوصی، دانشگاه ها و همچنین شهروندان قوی است و سازمان شهر محدودیت های تلاش برای کار به تنهایی را به خوبی تشخیص داده است. به عنوان مثال، هدف خنثی کربن اسپو است. بیشتر انتشار کربن در شهر از بخش انرژی ناشی می شود. شهر اسپو به همراه شرکت انرژی فهرست شده فورتوم که گرمایش منطقه ای محلی را تامین می کند، متعهد شده است تا سال ۲۰۳۰ کل سیستم گرمایشی را از نظر کربن خنثی کند. فورتوم قبلاً اکثر نیروگاه های زغال سنگ خود و سهم منطقه بدون کربن را تعطیل کرده است. گرمایش از سال ۲۰۱۴ تا ۵۰ درصد افزایش یافته است. راه حل های جدید بازیابی گرمای زباله و سایر گزینه های تمیز هر ساله در سیستم گرمایش باز گنجانده می شود (به شهر اسپو مراجعه کنید). نقل قول۲۰۲۰; فوروم نقل قول۲۰۲۳). به نظر می رسد استفاده از دستور کار در همکاری استراتژیک با سایر بازیگران ابزار جدید مورد نیاز را در یافتن زمینه های مشترک و بسیج بازیگران خصوصی و جامعه مدنی ارائه می دهد، زیرا در صورت استفاده از زبان مشترک SDG، تبادل اطلاعات بین سهامداران آسان تر و متقاعد کننده تر است. همسویی فعالیت‌های شهر و شرکت با اهداف توسعه پایدار همچنین به کسب بودجه از اتحادیه اروپا برای اجرای پروژه‌ها کمک کرده است (به Biermann et al. نقل قول۲۰۲۲).

با توجه به بیانیه هاوس و همکاران. (نقل قول۲۰۱۰) که دولت را مروج EM می دانند، می توانیم نقش به همان اندازه مهم شهر یعنی دولت محلی را در ارتقای آن اضافه کنیم. کریستوف (نقل قول۱۹۹۶) ادعا می کند که در EM «قوی»، اعتماد به نوآوری های تکنولوژیکی دنیای تجارت به تنهایی کافی تلقی نمی شود، اما تغییر سیستماتیک در روش های عملیاتی نیز مورد نیاز است. هاوس و همکاران (نقل قول۲۰۱۲) اضافه می کند که در نتیجه دولت نقش روشن و هدف گرا را ایفا می کند که شامل سازماندهی مجدد نهادها و همچنین اصلاحات مربوط به قوانین زیست محیطی و اقتصاد است. ما می‌توانیم ببینیم که برای ارتقای EM «قوی»، دولت محلی نیز باید چنین نقش روشن و هدف‌محور را ایفا کند، که شامل سازمان‌دهی مجدد مدیریت، و اصلاحات در اقتصاد محلی و هنجارهای رفتار زیست‌محیطی است. اگرچه دولت های محلی مانند ایالت ها قوانین وضع نمی کنند، اما هنجارهای زیادی را تنظیم و اجرا می کنند. در قلمرو خود، شهر نفوذ زیادی دارد، به عنوان مثال، مسائل مربوط به انرژی، حمل و نقل، برنامه ریزی کاربری زمین، مجوزهای ساختمانی، و آموزش پایه.

ما گام‌های مثبت زیادی در راستای اجرای SDGs و تحولات دولتی پیدا کردیم (ساکس و همکاران. نقل قول۲۰۱۹) در اسپو. به نظر می رسد شهر نقش فعالی در رهبری تحولات دارد. اسپو به عنوان نمونه ای از تعامل با ذینفعان، پیش نویس استراتژی خود، داستان اسپو را به همراه شهروندان تهیه کرد و یک دوره SDG را در یک دبیرستان محلی برگزار کرد که همراه با شورای ملی آموزش در کل کشور پخش خواهد شد. اسپو ساختارهای بین‌اداری جدید ایجاد می‌کند و هدفی قوی برای مدیریت، تسهیل، و مالکیت انتقال پایداری در یک چارچوب زمانی مشخص دارد. با این حال، بومی سازی SDG ها خالی از کاستی نیست. شهر نیاز دارد به جای افزودن SDGs به عنوان یک لایه تحمیلی خارجی در بالای وظایف مبتنی بر بخش از قبل موجود، یا فقط ارزیابی بعد از آن که چگونه اقدامات با SDGs هماهنگ شده است، استراتژی و هدایت خود را حتی بیشتر بر روی دستور کار قرار دهد. از آنجایی که SDG ها دستورالعمل های سست و از نظر قانونی غیرالزام آور هستند، تصمیم گیری و اجرای آن تمایل به انگیزه های سیاسی دارد که ممکن است اهداف دیگر را در اولویت قرار دهند (Biermann et al. نقل قول۲۰۲۲) که به طور اجتناب ناپذیری بر کار کارمندان دولت تأثیر می گذارد.

در نهایت، می توان منطقی بودن رتبه بندی شهرهای اروپایی را از نظر برخی شاخص های پایداری زیر سوال برد. مقایسه ساده شهرها شرایط بسیار متنوع آنها را در نظر نمی گیرد. ساختارهای طبیعی، اداری، اجتماعی، جمعیتی، فرهنگی و اقتصادی نشان دهنده تفاوت های اساسی است که به راحتی قابل تغییر نیستند. به عنوان مثال، اسپو علیرغم رشد قابل توجه جمعیت، میزبان یک پارک ملی بزرگ است، در حالی که در برخی دیگر از شهرها، نیاز به حذف مکان های پارکینگ برای ایجاد فضای سبز وجود دارد. برخی از شهرها ممکن است از موقعیت مطلوب خود در یک شهرک شهری بهره مند شوند، در حالی که سایر شهرها بیشتر در حاشیه قرار دارند. این مقایسه همچنین انتشار گازهای گلخانه ای مبتنی بر مصرف را که در بسیاری از شهرهای مرفه بالا است، در نظر نمی گیرد. بنابراین مقایسه پیشرفت هایی مانند کاهش انتشار و مصرف و بهبود رفاه اجتماعی و برابری مناسب تر به نظر می رسد. با این حال، به طور کلی، پایداری یک مفهوم چند وجهی است که تجزیه آن به چند شاخص چالش برانگیز است (بریشا و همکاران نقل قول۲۰۲۲) و اندازه گیری آن در یک مکان بدون در نظر گرفتن روابط جهانی گسترده تر (هولگرسن و هالت نقل قول۲۰۲۱). به طور کلی، در اسپو، نگرش نسبت به توسعه پایدار بسیار مثبت به نظر می رسد و همه بازیگران اساساً به فرصت هایی که ارائه می دهد علاقه مند هستند، بنابراین به نظر نمی رسد مخالفت زیادی با پیشبرد کار بسیار جسورانه تر وجود داشته باشد.

نوسازی زیست محیطی در اسپو: آیا ما الگوی درستی داریم؟

بدیهی است که در اسپو رویکرد توسعه پایدار بر پارادایم مدرنیزاسیون اکولوژیکی متکی است. در داخل مدیریت شهری، تصور رایج این بود که اقدامات اکولوژیکی در بیشتر موارد در درجه اول در خدمت اقتصاد هستند و این نیز به عنوان بزرگترین انگیزه برای احزاب برای ترویج اقدامات “سبز” تلقی می شود. ارائه انرژی کربن خنثی یا همکاری با دانشگاه یا شرکت‌های بزرگ، اقدامات مهمی برای جذب مالیات دهندگان خوب، توسعه نوآوری‌ها و استارت‌آپ‌های جدید و در نهایت افزایش رقابت‌پذیری شهر تلقی می‌شد. در واقع رشد اقتصادی و پایداری در اسپو در تضاد دیده نمی شود – برعکس، به نظر می رسد حلقه ای در هر دو جهت وجود دارد. انتظار می رود رشد اقتصادی و رقابت جهانی با کمک فن آوری های سبز نوآورانه تقویت شود و علاوه بر این، به عنوان وسیله ای برای توسعه پایدار تلقی شود. به نوبه خود، تقاضا برای اقدامات پایداری یک وسیله نقلیه به سمت رشد اقتصادی ایجاد می‌کند، اگر تصمیم بگیرید وارد آن شوید. در اسپو، تغییرات آب و هوا به عنوان فرصتی برای کسب‌وکارهای جدید و «کار دستی زیست‌محیطی» در نظر گرفته می‌شود.

به عنوان جانیکه (نقل قول۲۰۰۸) می گوید، به طور کلی، اگر یک راه حل قابل فروش وجود داشته باشد، حل یک مشکل زیست محیطی از نظر سیاسی آسان تر است. در مقابل، اگر یک راه حل برای یک مشکل زیست محیطی مستلزم مداخله در الگوهای تولید، مصرف یا حمل و نقل باشد، احتمالاً با مقاومت مواجه خواهد شد. اما با توجه به این موضوع، اگر آمادگی تغییر پارادایم را نداشته باشیم، چگونه باید این نوع دوم مشکلات را مدیریت کنیم؟ سیاست باید وارد عمل شود، به‌ویژه در مسائل دشوار اقتصادی یا در مواردی که طرف آسیب‌دیده نمی‌تواند از جانب خود صحبت کند، مانند از دست دادن طبیعت و تنوع زیستی. وقتی اتکا به راه‌حل‌های فن‌آوری و بازار از نظر سیاسی در نوسازی زیست‌محیطی مورد توجه قرار می‌گیرد، چگونه می‌توانیم تغییر سیاست و دولت را از سنتی به روش‌های رادیکال‌تر کار امکان‌پذیر کنیم، اگر چنین است که بحران‌های زیست‌محیطی نیاز دارند؟

راه حل های ارائه شده برای مشکلات مختلف زیست محیطی در حال حاضر تا حدی متناقض هستند. به عنوان مثال، زمانی که کربن زدایی بخش حمل و نقل به برق رسانی متکی است، به ندرت در نظر گرفته می شود که این امر به مواد معدنی، مواد شیمیایی و نوع جدیدی از صنعت نیاز دارد. در بیشتر موارد، افتتاح معادن حفاظت از طبیعت را محدود می‌کند و اکوسیستم‌های کوچک از قبل (غرق کربن) را کوچک می‌کند و مقدار زیادی زباله‌های مضر برای محیط زیست تولید می‌کند. بنابراین، ما پارادایم نوسازی زیست محیطی، حتی EM قوی، در حل بحران های زیست محیطی را زیر سوال می بریم.

از آنجایی که دستور کار به شدت بر رفاه نوع انسان تأکید دارد، به راحتی می توان از دستور کار برای مطابقت با پارادایم EM استفاده کرد. علاوه بر این، رهبری سیاسی در تمام مدیریت دولتی همچنان چالشی است، جایی که بحث ارزش اغلب جنبه های زیست محیطی را به عنوان مهم ترین معیار تصمیم گیری در نظر نمی گیرد. در یک سیستم دموکراتیک، سیاستمداران منتخب به دنبال منافع ادعایی رأی دهندگان خود هستند، که در عمل امکان آسیب رساندن به استاندارد زندگی و ایجاد محدودیت برای رشد را حذف می کند. کنش‌ها همیشه انتخاب‌های ارزشی هستند و ارزش‌های زیست‌محیطی هنوز به تنهایی کافی تلقی نمی‌شوند، اما توجیه آن‌ها از طریق ابزاری بودن آن‌ها برای ارزش‌هایی است که از اقتصاد، اشتغال و رفاه حمایت می‌کنند.

نتایجی که اظهار شده

این مقاله تلاش‌های شهر اسپو فنلاند را برای مهار دستور کار ۲۰۳۰ و SDGs در حکمرانی محلی ارائه کرده است و بنابراین نمونه‌ای جالب از بومی‌سازی SDG ارائه می‌کند. پرونده اسپو نتایج اولیه جالبی را در مورد پتانسیل گنجاندن دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل در حکمرانی استراتژیک و اقدامات برنامه‌ای شهر نشان می‌دهد. یافته‌ها نشان می‌دهند که اگر دستور کار به‌عنوان بخشی از سیاست‌گذاری و اقدام مشخص (مانند برنامه‌ریزی درسی در بخش آموزش، یا مقررات منطقه‌بندی در برنامه‌ها) بدون قرار دادن آن صرفاً به‌عنوان مجموعه‌ای از شاخص‌ها برای نظارت جداگانه اتخاذ شود، بهترین کاربرد را دارد. . کار توسعه پایدار به خوبی مستلزم رهبری شبکه ای و یکپارچه و تغییرات واضح در تفکر و شیوه های کاری است، اما همچنین مزایایی را به همراه دارد و همکاری با ذینفعان مختلف را تسهیل می کند (Purkarthofer et al. نقل قول۲۰۲۴).

در حالی که بومی سازی SDG در حال تبدیل شدن به یک موضوع به طور فزاینده مهم در سطح جهانی است، محدودیت های تعمیم یافته ها بر اساس مورد ارائه شده باید تصدیق شود. استقلال مقامات محلی در فنلاند بالا است و شهرداری هایی مانند اسپو را با اهرم های بیشتری در خصوص اجرای SDGs نسبت به همتایان خود در بیشتر کشورها می دهد. این به ویژه به اقتدار شهر بر امور مالی مربوط می شود، که اغلب مانعی در بومی سازی SDG باقی می ماند (جونز و راحتی) نقل قول۲۰۲۰). همین مفهوم در EM نیز صدق می‌کند (به‌طور خاص در اروپای غربی و شمال اروپا به رسمیت شناخته می‌شود) که ممکن است در سرتاسر جهان برای کشورهایی که قدرت دولت‌های محلی در آن‌ها کم است یا کل سیستم سیاسی به‌طور قابل ملاحظه‌ای متفاوت است، صدق نمی‌کند.

علاوه بر این، کار دستور کار را نمی توان از توسعه گسترده تر شهر در دهه های گذشته جدا کرد. می توان ادعا کرد که تلاش اسپو برای توسعه پایدار از موقعیت ممتازی شروع شده است، به عنوان مثال از منابع طبیعی غنی شهرداری ها، ارائه جامع خدمات بهداشتی و رفاهی، و سطح بالای آموزش. در نتیجه، دلایل مؤسسه Telos برای نامزدی اسپو به عنوان پایدارترین شهر اروپا، یا معقول بودن تمرین در وهله اول، ممکن است مورد تردید قرار گیرد. صرف نظر از این، وقوع نامزدی و دعوت بعدی از سوی سازمان ملل برای ایفای نقش یک شهر پیشگام در اجرای دستور کار، به وضوح بر حکومت اسپو تأثیر گذاشته است. توجه مدیران و سیاستمداران را به توسعه پایدار معطوف کرده، توافق بر سر اهداف مرتبط را تسهیل کرده و جاه طلبی ها را در اجرای آنها برانگیخته است.

با این حال، در یک دیدگاه گسترده تر، اتکای اسپو بر پارادایم مدرنیزاسیون اکولوژیکی، که می تواند به خود دستور کار نیز نسبت داده شود، می تواند در حل بحران اساسی آب و هوا و زیست محیطی که بشریت با آن مواجه است مشکوک باشد. سیاست باید راه‌های جدیدی برای اولویت‌بندی ارزش‌های زیست‌محیطی قوی‌تر در تصمیم‌گیری پیدا کند و تغییرات ساختاری را از طریق، به‌عنوان مثال، مالیات‌ها، مشوق‌ها و قوانین محکم‌تر تقویت کند. در حالی که ممکن است چنین چرخشی حاکمیتی در میان رای دهندگان نامحبوب باشد، برای فعال کردن انتقال واقعی، که فراتر از استفاده از زبان دستور کار ۲۰۳۰ برای تغییر نام سیاست های ناپایدار موجود است، لازم است. هنگامی که توسعه پایدار به طور خاص یک چالش اجتماعی است، به جای توسعه فنی، نیاز به تغییرات اداری به ویژه را به دنبال دارد.

در حالی که تلاش‌های اسپو و بسیاری از شهرهای دیگر در راستای اجرای اهداف توسعه پایدار باید مورد تحسین قرار گیرد، اما تحقیقات موظف هستند که به کاستی‌ها و ناسازگاری‌ها در تلاش برای توسعه پایدار اشاره انتقادی کنند. برای درک بهتر اینکه آیا دستور کار ۲۰۳۰ بر سیاست گذاری در سطح شهر تأثیر عمیقی دارد یا خیر، به تحقیقات آینده در مورد بومی سازی SDG نیاز است. علاوه بر تحقیقاتی که مبتنی بر نظارت بر شاخص‌ها در سطح محلی است (به عنوان مثال Ciambra et al. نقل قول۲۰۲۳تحقیق کیفی نیاز به توجه ویژه به استفاده استراتژیک از دستور کار به عنوان زبان مشترک، چارچوب مذاکره و وسیله ای برای همکاری و عواملی که تغییرات ساختاری مورد نیاز در مواجهه با بحران های محیطی را ممکن می کند یا مانع آن می شود، داشته باشد.

بیانیه افشاگری

هیچ تضاد منافع احتمالی توسط نویسنده(ها) گزارش نشده است.

برای مشاهده مقاله اینجا کلیک کنید

منابع:
۱- shahrsaz.ir ,درگیر کردن دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل در حکمرانی استراتژیک “پایدارترین شهر اروپا”
,۱۷۱۱۸۷۷۷۳۲
۲- https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/19463138.2023.2295324?af=R | 2023-12-22 09:52:27

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.