۱٫ معرفی
این مقاله به بررسی رابطه بین سطح عوامل کلان اقتصادی و نقدینگی مالی بنگاه ها می پردازد. مطالعه مورد بحث بر اثرات تعدیل در رابطه بین عوامل اقتصاد کلان و نقدینگی مالی شرکتها تمرکز دارد. در یک زمینه گسترده تر، این مطالعه ارتباط بین محیط کلان و عملکرد شرکت را با تمرکز خاص بر نقدینگی مالی بررسی می کند.
نقدینگی مالی یکی از جنبه های مهم تحلیل مالی است [
۱]. اهمیت آن در ارزیابی موقعیت اقتصادی و مدیریت مالی یک شرکت از این واقعیت ناشی می شود که کمبود نقدینگی مالی می تواند منجر به ورشکستگی شود. بنابراین، درک مکانیسم ها و عوامل موثر بر نقدینگی مالی یک شرکت برای مدیریت موثر منابع مالی ضروری است.
محیط اقتصاد کلان تأثیر عمیقی بر نقدینگی مالی بنگاه ها می گذارد و شرایط را برای عملکرد آنها شکل می دهد. مطالعه باترا و کالیا [
۲] نشان داد که شرکت ها به طور قابل توجهی در معرض تهدیدات متعدد مربوط به محیط تجاری ناپایدار و نامطمئن، هم در سطح تک تک کشورها و هم در اقتصاد جهانی قرار دارند.
با این حال، رابطه بین تغییرات در عوامل کلان اقتصادی و نقدینگی مالی شرکتها در حوزه تحلیل اقتصادی نسبتاً مورد تحقیق قرار نگرفته است. عدم وجود ملاحظات نظری و تحقیقات تجربی یکی از مقدمات اختصاص این مطالعات به این موضوع بود. شواهد علمی نسبتا کمیاب است. در حالی که تحقیقاتی در مورد تأثیر عوامل کلان اقتصادی بر عملکرد شرکت انجام شده است [
۳,
۴,
۵,
۶]، تجزیه و تحلیل عوامل تعیین کننده نقدینگی شرکت کمتر انجام شده است و به طور کلی بر عوامل خاص شرکت متمرکز شده است. [
۷,
۸,
۹,
۱۰,
۱۱,
۱۲,
۱۳,
۱۴,
۱۵,
۱۶,
۱۷]. مطالعات در مورد تأثیر عوامل کلان اقتصادی بر نقدینگی شرکت ها بسیار کمتر انجام می شود، اما به اهمیت عوامل اقتصاد کلان اشاره می کند. [
۱۸,
۱۹,
۲۰]. این نشان دهنده یک شکاف تحقیقاتی مهم است. علاوه بر این، مرور ادبیات، ابعاد دیگری از شکاف تحقیق را شناسایی کرد. اینها به حوزه تحقیقات موجود مربوط می شود، به عنوان مثال، تحقیقات در رابطه با اقتصادهای نوظهور اروپایی، مانند لهستان، که در آن تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی مطالعه ضعیفی دارد. [
۲۱]. علاوه بر این، مطالعات قبلی یا بر شرکتهایی در یک صنعت متمرکز شدهاند [
۲۲] یا فقط در شرکت های بورسی [
۲۱]. مهمتر از همه، فهرست متغیرهای کلان اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل به چند متغیر اساسی مانند تولید ناخالص داخلی، تورم، بیکاری و نرخ بهره محدود شده است. [
۱۹,
۲۰,
۲۳]. با این حال، مهمترین شکاف تحقیقاتی مربوط به تحلیل تعدیل است که هنوز برای ارزیابی تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر نقدینگی شرکتها استفاده نشده است و همچنین به ندرت در مطالعات انجام شده در زمینههای مرتبط به آن پرداخته شده است. [
۲۴,
۲۵,
۲۶].
علاوه بر این، مطالعات قبلی چنین محدوده زمانی طولانی و اخیر را مانند تحقیق پیشنهادی پوشش نمیدهند [
۲۱,
۲۲]. این دوره با سطوح مختلفی از متغیرهای اقتصادی، از جمله دو سال همهگیری COVID-19 مشخص میشود. با این حال، تحقیقات قبلی به تحلیل تعدیلکنندگان در رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی مالی شرکتها توجهی نکرد.
با توجه به شکافهای پژوهشی موجود، هدف پژوهش حاضر بررسی اثرات تعدیلکننده بالقوه رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی مالی شرکتها است.
تازگی این تحقیق پرکردن خلأهای تحقیقاتی شناسایی شده، به ویژه با توجه به تحلیل تعدیل کننده ها از رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی شرکت ها است. این موضوع هنوز موضوع تحقیق قرار نگرفته است. برای امور مالی شرکت ها و همچنین از منظر تحلیل های کلان محیطی که در تحلیل استراتژیک یا بنیادی شرکت ها و از منظر اقتصاد کلان استفاده می شود، اهمیت ویژه ای دارد. دستیابی به اهداف این مطالعه به درک جامع تری از رابطه بین محیط کلان و نقدینگی شرکت ها و همچنین عوامل تعدیل کننده آن از منظر اقتصاد خرد کمک می کند. علاوه بر این، تجزیه و تحلیل این پدیده ها را از منظر اقتصاد کلان غنی می کند.
هدف از طریق تحقیقات تجربی انجام شده در شرکت های لهستانی به دست آمد. این مطالعه دادههای اولیه تقریباً ۶۳۰۰ شرکت را تجزیه و تحلیل کرد که نشان دهنده ۲۱ صنعت طبقهبندی شده بر اساس طبقهبندی فعالیتهای لهستانی بودند (۳۰۰ شرکت × ۲۱ صنعت = ۶۳۰۰). داده های مالی برای شرکت ها از پایگاه داده EMIS (سرویس اطلاعات بازارهای نوظهور) به دست آمد، در حالی که داده های اقتصاد کلان از بانک داده های اقتصاد کلان به دست آمد. این تجزیه و تحلیل سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۱ را در بر میگیرد. روش تحقیق اولیه به کار رفته رگرسیون خطی روی دادههای تابلویی (OLS ادغامشده) با خطاهای استاندارد قوی خوشهبندی شده توسط شرکت بود، که بر روی پانل نامتعادل ۵۳۲۷ شرکت از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۱ انجام شد. متغیر وابسته اصلی لگاریتم نسبت نقدینگی جاری به عنوان بخشی از تست های استحکام، نسبت سریع، نسبت خزانه و نسبت پوشش استفاده شد. از میان متغیرهای کلان اقتصادی، چندین متغیر مورد بررسی قرار گرفت و تنها برای برخی از آنها رابطه آماری معنیداری با نقدینگی مالی شرکتها مشاهده شد. در این تحقیق از متغیرهای کنترلی بر اساس تحقیقات قبلی و همچنین از متغیرهای باینری برای صنایع و سالها استفاده شد و اثرات ثابت آنها در نظر گرفته شد. در ادامه، حضور تعدیل کننده ها در رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی مالی مورد بررسی قرار گرفت. این با استفاده از متغیرهای تعامل و آزمون تغییر F انجام شد. در هر مورد، تعدیل مورد نظر مبتنی بر توجیه نظری بود.
مهم ترین یافته های مطالعه ما مربوط به تحلیل اعتدال است. حدسهای نظری برگرفته از نظریه ساختار سرمایه و تئوری تحلیل مالی شرکت، و همچنین تحقیقات قبلی در مورد عوامل مؤثر بر نقدینگی، برای شناسایی تعدیلکنندههای بالقوه تأثیر عوامل اقتصاد کلان بر نقدینگی استفاده شد. اینها شامل سطوح بدهی، سودآوری و ساختار دارایی بود. نمودارهای مسیر روابط کشف شده در ارائه شده است
شکل ۱،
شکل ۲،
شکل ۳،
شکل ۴ و
شکل ۵.
یافتههای ما نشان میدهد که سطح بدهی اثر تعدیلکنندهای بر رابطه بین نسبت هزینههای داخلی تحقیق و توسعه به تولید ناخالص داخلی و نقدینگی مالی شرکتها و همچنین بر رابطه بین نرخ تورم و نقدینگی شرکتها دارد. در هر دو مورد، رابطه بین متغیر IRDcapexToGDP و نقدینگی مالی، و همچنین CPI و نقدینگی مالی، از نظر آماری تنها برای شرکتهایی با سطح بدهی بالاتر از میانگین مثبت است. علاوه بر این، تحقیق ما اثر تعدیلکننده سودآوری را بر رابطه بین ضریب اشتغال و نقدینگی مالی بنگاهها و همچنین بر رابطه بین نرخ تورم و نقدینگی شرکتها شناسایی کرد. در هر دو مورد، رابطه بین ضریب اشتغال و نقدینگی مالی و همچنین نرخ تورم و نقدینگی، هم برای بنگاههای با سودآوری بالا و هم برای بنگاههای با سودآوری پایین از نظر آماری معنیدار بود. اما در گروه سودآوری بالا این رابطه مثبت و در بنگاه های با سود پایین منفی بود. در نهایت، اثر تعدیلکننده نسبت داراییهای ثابت به کل داراییها را بر رابطه بین عرضه پول و نقدینگی مالی شرکتها بررسی کردیم. یافتههای ما نشان میدهد که برای بنگاههای دارای انعطافپذیری پایین، بین عرضه پول و نقدینگی مالی رابطه منفی وجود دارد. برعکس، برای شرکت هایی با انعطاف پذیری دارایی بالا، این رابطه مثبت است. نتایج مطالعه ممکن است نه تنها برای بخش شرکت، بلکه برای سیاست گذاران نیز مفید باشد. بررسی عوامل کلان اقتصادی از حوزههایی که در مطالعات قبلی نادیده گرفته شدهاند، مانند محیط نهادی و فنی، از منظر پایداری قابل توجه است. توصیف تعدیلکنندههای روابط با نقدینگی شرکتها در مورد دو عامل از این قبیل (نسبت هزینههای تحقیق و توسعه داخلی به تولید ناخالص داخلی از محیط فنی و ضریب اشتغال از محیط غیررسمی نهادی) در این زمینه از اهمیت ویژهای برخوردار است. در نتیجه، شناسایی روشی که در آن متغیرهای مختلف کلان اقتصادی با شرکتهایی با سطوح مختلف بدهی، سودآوری یا انعطافپذیری داراییها در تعامل هستند، باید فرآیند تصمیمگیری سیاستگذاران را مشخص کند. علاوه بر سهم نظری ارائه شده، سهم روش شناختی مقاله حاضر قابل توجه است. از یک سو شامل استفاده از تحلیل تعدیل برای تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر نقدینگی شرکت است که قبلاً در مطالعاتی از این نوع انجام نشده است. از سوی دیگر به استفاده از منابع داده های جدید و نمونه گیری بهتر در این نوع مطالعات اشاره دارد.
ساختار زیر در مقاله استفاده شده است:
بخش ۲ بررسی ادبیات و سؤالات تحقیق را ارائه می دهد.
بخش ۳ روش مورد استفاده در این مطالعه (شامل نمونه، متغیرها و رویکرد تحلیلی) را توصیف می کند.
بخش ۴ نتایج تحقیق را با بحث در مورد مطالعات قبلی و همچنین جهتگیری تحقیقات آینده نشان میدهد. سرانجام،
بخش ۵ شامل نتیجه گیری است.
۲٫ بررسی ادبیات و سوالات تحقیق
حفظ نقدینگی مالی برای یک شرکت از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا از دست دادن این نقدینگی عامل مستقیم ورشکستگی شرکت ها است. تأثیر عوامل اقتصاد کلان بر نقدینگی مالی شرکتها را میتوان در چارچوب وسیعتر تحقیق در مورد عملکرد شرکت قرار داد.
اگرچه ادبیات نشان می دهد که عوامل داخلی تأثیر بیشتری بر عملکرد شرکت نسبت به عوامل خارجی دارند [
۲۷]، شناخت تأثیر عوامل از محیط اطراف شرکت مهم است [
۲۸].
محیط اقتصاد کلان تأثیر عمیقی بر نقدینگی مالی شرکت ها می گذارد و شرایط فعالیت آنها را شکل می دهد. تعداد فزاینده ای از تحقیقات نشان می دهد که شرکت ها به طور قابل توجهی در معرض تهدیدهای متعدد مربوط به یک محیط تجاری ناپایدار و نامطمئن، هم در سطح کشورها و هم در اقتصاد جهانی قرار دارند. [
۲].
با این حال، رابطه بین تغییرات در عوامل اقتصاد کلان و نقدینگی مالی شرکتها در چارچوب تحلیل اقتصادی نسبتاً مورد تحقیق قرار نگرفته است. کمبود ملاحظات نظری و تحقیقات تجربی یکی از انگیزههای اختصاص این مطالعات به این موضوع است. شواهد علمی نسبتا محدود است و نتایج شناختی ارائه شده در آنها اغلب فاقد سازگاری است. علاوه بر این، به نظر میرسد که طیف متغیرهای کلان اقتصادی که قبلاً مورد مطالعه قرار گرفتهاند ناقص هستند، که نشان میدهد متغیرهای بالقوه مهمی وجود دارند که هنوز از نظر تأثیر آنها بر نقدینگی مالی شرکتها بررسی نشدهاند.
تحقیقات قبلی در مورد تأثیر عوامل کلان اقتصادی بر عملکرد شرکت اغلب بیشتر بر سودآوری تمرکز کرده است تا نقدینگی مالی. این مطالعات اغلب بر روی بخش بانکی متمرکز بود. به عنوان مثال، تحقیق در بخش بانکداری [
۲۹] وی تأکید کرد که سودآوری بانک نه تنها تحت تأثیر ویژگی های بانک، مالیات و ساختار مالی است، بلکه تحت تأثیر شرایط کلان اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی و عوامل خاص صنعت مانند تمرکز بازار قرار دارد. سایر مطالعات در بخش بانکداری [
۴] نشان داد که بین بازده دارایی ها (ROA) و نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم رابطه منفی معناداری وجود دارد. تحقیقات بیشتر [
۶,
۳۰] نشان داد که رشد اقتصادی بر سودآوری بانکهای مالزی تأثیر منفی داشته است، در حالی که تورم بالاتر تأثیر مثبتی داشته است. برعکس، مطالعه بعدی شامل ۴۷ بانک از ۱۴ کشور اروپایی [
۳] دریافتند که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم و تمرکز بازار به طور مثبت بر سودآوری بانک تأثیر می گذارد. مطالعات بر روی عوامل تعیینکننده سودآوری در شرکتهای تولیدی نشاندهنده رابطه بین سطوح تمرکز صنعت و حاشیههای تحققیافته از نظر چرخهای و غیر چرخهای بودن آنها است. [
۳۱]. تحقیقات بعدی در مورد شرکت های یونانی [
۳۲] نشان داد که تغییرات کلان اقتصادی قابل توجهی مانند پیوستن به اتحادیه اقتصادی و پولی و اتخاذ واحد پولی یورو بر سودآوری شرکت ها تأثیر منفی داشته است. در مطالعات دیگر [
۵]وقوع بحرانهای سطح کشور و بحرانهای بینالمللی تأثیر بسزایی بر سودآوری شرکت داشته است.
قابل درک است که تحقیقات به جای نقدینگی مالی، بر تأثیر عوامل اقتصاد کلان بر عملکرد شرکت، به ویژه سودآوری متمرکز شده است. سودآوری یکی از محرک های کلیدی ارزش یک شرکت است و به طور گسترده ای شناخته شده است که مشاغل در اقتصاد بازار باید به دنبال به حداکثر رساندن ارزش باشند. [
۳۳]. اذعان به این نکته نیز حائز اهمیت است که از منظر نظریه های بیولوژیکی شرکت، هدف اساسی شرکت ها بقا است. [
۳۴,
۳۵]. این را می توان به زبان امور مالی شرکتی ترجمه کرد، جایی که هدف یک شرکت حفظ نقدینگی مالی است، زیرا از دست دادن آن منجر به ورشکستگی می شود.
تحقیقات قبلی در مورد نقدینگی مالی غالباً بر رابطه بین نقدینگی مالی و سودآوری متمرکز بوده است که نتایج این مطالعات غیرقابل قطعیت است. برخی مطالعات ارتباط مثبت بین نقدینگی مالی و عملکرد کوتاه مدت را تایید کرده اند [
۳۶,
۳۷]، در حالی که دیگران هیچ رابطه ای پیدا نکرده اند [
۳۸,
۳۹]یا معمولاً یک رابطه منفی است [
۴۰,
۴۱]. این رابطه منفی ممکن است فقط در کوتاه مدت ظاهر شود. در میان مدت و بلندمدت، نقدینگی ناکافی می تواند منجر به کاهش سودآوری، افزایش تقاضای اعتبار و جریان نقدی ناکافی شود که به نوبه خود بر عملکرد شرکت تأثیر منفی می گذارد. [
۴۲].
اگرچه ادبیات تحقیق در مورد نقدینگی مالی بسیار گسترده است [
۷,
۱۱,
۱۴,
۱۵,
۱۷,
۲۳]، معمولاً بر تأثیر عوامل خاص شرکت بر نقدینگی مالی متمرکز است. ادبیات موجود در این زمینه نشان میدهد که عوامل خاص شرکت تأثیر قابلتوجهی بر نقدشوندگی واحدهای تجاری دارند. از جمله رایج ترین عوامل ذکر شده، سودآوری، ساختار دارایی و سطح بدهی است [
۸,
۹,
۱۰,
۱۲,
۱۳,
۱۶]. این رابطه متعاقباً در مقاله برای شناسایی تعدیلکنندههای بالقوه رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی مورد استفاده قرار گرفت.
تحقیق در مورد تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر نقدینگی مالی بسیار کمتر رایج است. مثلا یک مطالعه بین المللی [
۲۳] تأثیر شرایط اقتصاد کلان بر نقدینگی شرکت ها (نگهداری نقدی) در ۴۵ کشور از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۵ را بررسی می کند. متغیرهایی مانند نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، تورم، نرخ بهره کوتاه مدت و کسری دولت را در نظر می گیرد. یافتهها نشان میدهد که متغیرهای کلان اقتصادی، علاوه بر عوامل سنتی خاص شرکت، نقش مهمی در تعیین نقدینگی شرکت دارند. قابل ذکر است که این نوع مطالعه، دارایی های نقدی (نسبت وجه نقد به کل خالص دارایی های نقد) را به عنوان متغیری که نقدینگی مالی را توصیف می کند، در نظر می گیرد.
مطالعات در مورد تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر نگهداری وجه نقد معمولاً بر مجموعه محدودی از متغیرهای کلان اقتصادی متمرکز شده است. اما برخی از این مطالعات نشان داده اند که نقش عوامل کلان اقتصادی در رابطه با نقدینگی قابل توجه است. [
۱۹,
۲۰]. مطالعه ای توسط Dottori و Micucci [
18] نشان داد که افزایش سطح نقدینگی شرکتهای ایتالیایی بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ عمدتاً به دلیل عوامل کلان اقتصادی مانند کاهش نرخ بهره بوده است. علاوه بر این، مطالعه ای توسط وانگ [
۱۹] نشان داد که تأثیر عدم قطعیت بر سیاست نقدی زمانی افزایش مییابد که یک شرکت در تامین سرمایه خارجی مشکل داشته باشد. این مشاهدات در زمینه شناسایی تعدیل کنندگان در تحلیل ما مناسب است، زیرا فهرست تعدیل کنندگان بالقوه شامل سطح بدهی است که به طور کلی با مشکلات بالقوه در افزایش سرمایه خارجی مرتبط است.
تحقیقات دیگر در این زمینه نشان می دهد که سطح نگهداری وجه نقد به وضعیت حاکم بر اقتصاد کلان و عدم اطمینان مرتبط در هر دو کشور توسعه یافته و اقتصادهای نوظهور بستگی دارد. [
۲۸,
۴۳,
۴۴,
۴۵]. یک شکاف تحقیقاتی را می توان در رابطه با بازارهای نوظهور اروپایی، مانند لهستان، که در آن تأثیر داده های اقتصاد کلان بر دارایی های نقدی به خوبی مطالعه شده است، شناسایی کرد. در مطالعه گایدکا و پیتراسفسکی [
۲۱]که شامل متغیرهای خاص شرکت و کلان اقتصادی بود، یک رابطه آماری معنادار فقط برای رشد تولید ناخالص داخلی قابل مشاهده بود و یک رابطه مثبت بود. سایر متغیرهای کلان اقتصادی در تمامی مدل ها از نظر آماری معنی دار نبودند. این تا حدی به دلیل این واقعیت بود که مطالعه دارای حجم نمونه کوچکی بود که فقط شرکتهای بورسی را شامل میشد. در نتیجه، این نشان دهنده یک شکاف تحقیقاتی است که نیاز به بررسی بیشتر دارد.
یک مطالعه بیشتر [
۴۶] رابطه بین سودآوری و نقدینگی مالی در ۱۶ اقتصاد را بررسی کرد. نتیجه گیری شد که تأثیر سودآوری بر نقدینگی متنوع و تحت تأثیر شرایط کلان اقتصادی و نهادی است. شایان ذکر است، اعتبار بخش خصوصی و توسعه بازار سرمایه به عنوان تعدیل کننده قابل توجهی در این رابطه عمل می کنند.
برخی از تحقیقات در مورد تأثیر اقتصاد کلان بر نقدینگی مالی واحدهای اقتصادی خاص مانند بانک ها متمرکز شده است. به عنوان مثال، مطالعه محمود و همکاران. [
۴۷] علیرغم تمرکز صرف بر بانک های پاکستانی، بینش هایی را در مورد تأثیر عوامل مختلف بر نقدینگی بانک ارائه می دهد. در آن بحث شد که چگونه تولید ناخالص داخلی، سیاست پولی، اندازه بانک و سودآوری بر نقدینگی تأثیر میگذارد. یافتهها حاکی از آن است که کل سپردهها، تولید ناخالص داخلی، اندازه بانک و بیکاری تأثیرات منفی بر نقدینگی بانک دارند. برعکس، سیاست پولی، بحران بانکی و سودآوری تأثیر مثبتی بر نقدینگی دارند. مشخص شده است که تورم رابطه ناچیزی با نقدینگی دارد. این یافتهها با مطالعه بانکهای تعاونی لهستان تأیید شد، که نشان داد تولید ناخالص داخلی تأثیر مثبتی بر نقدینگی دارد، البته فقط برای بانکهای بزرگ. [
۹].
مطالعه قهاجا و همکاران. [
۴۸] همچنین تاثیر عوامل کلان اقتصادی بر نقدینگی بانک ها را در نظر گرفت. این نشان داد که تولید ناخالص داخلی سرانه و نرخ بیکاری بر نقدینگی بانک تأثیر مثبت دارد، در حالی که نرخ تورم تأثیر منفی دارد.
بین موضوع مورد بحث در این مقاله و موضوع تحقیق در مورد تأثیر عوامل کلان اقتصادی بر مدیریت سرمایه در گردش می توان به موازات آن پرداخت. مروری بر مطالعات مدیریت سرمایه در گردش انجام شده توسط جاورسکی و چروونکا [
۲۲] نشان داد که تنها ۳ مورد از ۱۶ مطالعه یک عامل اقتصاد کلان را به عنوان عامل تعیین کننده نقدینگی در نظر گرفتند. این عامل تولید ناخالص داخلی بود [
۱۱,
۴۹,
۵۰]. یک مطالعه اخیر در این زمینه [
۵۱] تأثیر عدم قطعیت سیاست اقتصادی (EPU) و ریسک ارز خارجی (ریسک FX)، دو مورد از مهمترین عوامل ریسک اقتصاد کلان، بر WCM و در نتیجه، عملکرد شرکت را بررسی کرد. این مطالعه از دو معیار ریسک فاکتورهای کلان اقتصادی استفاده کرد: شاخص EPU و ریسک FX. چرخه تبدیل وجه نقد به عنوان شاخص مدیریت سرمایه در گردش استفاده شد. یافتهها نشان داد که شرکتهای آمریکایی، آلمانی و چینی تمایل دارند رویکرد محافظهکارانهتری را برای حفظ WCM در طول عدم قطعیت سیاست اقتصادی اتخاذ کنند. برعکس، شرکتهای ایالات متحده، بریتانیا و چین به دلیل نگرانی در مورد از دست دادن ارزش بالقوه، تمایل دارند چرخه تبدیل پول نقد خود را طولانیتر کنند. در مقابل، شرکت های آلمانی تمایل به اتخاذ رویکرد تهاجمی تری دارند. جاورسکی و چروونکا [
۲۲] مطالعهای را با هدف بررسی تأثیر عوامل خاص و کلان اقتصادی شرکت بر نقدینگی شرکتهای بخش انرژی در اتحادیه اروپا انجام داد. یافتههای آنها همبستگی منفی بین رشد تولید ناخالص داخلی و نقدینگی و همچنین همبستگی مثبت بین بیکاری و نقدینگی را نشان داد. در حالی که مطالعه آنها بر بخش انرژی متمرکز بود و مجموعه محدودی از متغیرها را به کار گرفت، بر ضرورت در نظر گرفتن متغیرهای کلان اقتصادی به عنوان عوامل تعیین کننده بالقوه نقدینگی تاکید کرد.
مروری بر ادبیات موجود، کمبود تحقیقاتی را نشان میدهد که رابطه بین عوامل اقتصاد کلان و نقدینگی مالی شرکتها را در چارچوب تحلیل اقتصادی بررسی میکند. کمبود ملاحظات نظری و تحقیقات تجربی در این زمینه به عنوان یکی از عوامل انگیزشی پژوهش حاضر است. مجموعه شواهد علمی موجود نسبتاً محدود است و طیف متغیرهای اقتصاد کلان قبلاً مطالعه شده ناقص به نظر می رسد. این بدان معناست که بسیاری از متغیرهای بالقوه مهم وجود دارند که هنوز از نظر تأثیر آنها بر نقدینگی مالی شرکت بررسی نشده است.
در حالی که تأثیر عوامل خاص شرکت بر نقدینگی شرکت به طور گسترده گزارش شده است [
۸,
۹,
۱۰,
۱۲,
۱۳,
۱۶]، تأثیر عوامل کلان اقتصادی همچنان یک شکاف تحقیقاتی است. با این حال، مطالعاتی وجود دارد که اهمیت مطالعه عوامل کلان اقتصادی را برای نقدینگی شرکت ها نشان می دهد [
۱۸,
۱۹,
۲۰]. علاوه بر این، ادبیات مربوط به درماندگی مالی شرکت ها به صراحت بیان می کند که افزودن متغیرهای کلان اقتصادی به طور قابل توجهی روابط توضیح داده شده را نسبت به زمانی که فقط متغیرهای خاص شرکت در نظر گرفته می شود، بهبود می بخشد. [
۵۲,
۵۳,
۵۴].
تا به امروز، مطالعات در مورد تأثیر عوامل کلان اقتصادی بر نقدینگی شرکت ها محدود بوده است. یا روی شرکتهایی در یک بخش متمرکز شدهاند [
۲۲] یا فقط شرکت های بورسی [
۲۱]. اما مهمتر از همه، فهرست متغیرهای کلان اقتصادی در نظر گرفته شده در مطالعات محدود بود و بر روی چند متغیر اصلی اقتصاد کلان مانند تولید ناخالص داخلی یا رشد آن، تورم، بیکاری یا نرخ بهره متمرکز بود. [
۱۹,
۲۰,
۲۳]. این یک شکاف مهم تحقیقاتی است که مطالعه حاضر برای پر کردن آن طراحی شده است. این مطالعه شامل نمونه ای نماینده از شرکت های لهستانی از همه بخش ها، اعم از فهرست شده و غیر بورسی، از جمله نهادهای کوچک، متوسط و بزرگ بود. با توجه به دامنه متغیرهای کلان اقتصادی، مرحله اولیه این پژوهش شامل فهرستی متشکل از ۷۴ متغیر از حوزههای مختلف بود که بر اساس معناداری آماری آنها در مدلهای رگرسیونی کاهش یافت.
علاوه بر این، لازم به ذکر است که تحلیل اعتدالی تا به امروز در مطالعات مربوط به تأثیر محیط کلان بر نقدینگی مورد استفاده قرار نگرفته است و همچنین به ندرت در مطالعات مربوط به حوزه های مرتبط به آن پرداخته شده است. هنگامی که به موضوعات پرداخته شد، تحقیقات در مورد اندازه شرکت بوده است که تأثیر سودآوری بر عملکرد مالی را تعدیل می کند [
۲۶]کیفیت حسابرسی تأثیر متغیرهای خاص شرکت را بر درماندگی مالی تعدیل می کند [
۲۴]یا نرخ بهره و نرخ تورم که تأثیر عوامل خاص شرکت بر نقدینگی را تعدیل می کند [
۲۵]. این نشان دهنده یک شکاف تحقیقاتی است که این مطالعه قصد دارد به آن بپردازد.
در نتیجه، قبل از انجام تحلیل تعدیل رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی مالی بنگاهها که یک اقدام جامع است، لازم بود فهرستی جامع از ۷۴ متغیر بالقوه کلان اقتصادی از نظر تأثیر آنها بر نقدینگی بررسی شود. از شرکت ها این امر با استفاده از طبقه بندی متغیرهای کلان اقتصادی که آنها را به گروه های زیر تقسیم می کند به دست آمد. [
۵۵]:
-
متغیرهایی که کارایی کلی سیستم اقتصادی را منعکس می کنند (به عنوان مثال، تولید ناخالص داخلی و سایر شاخص های توصیف کننده چرخه اقتصادی، نرخ ارز، نرخ تورم، نرخ بهره و غیره).
-
متغیرهای مرتبط با محیط رسمی سازمانی (به عنوان مثال، سرعت تغییرات فناوری، هزینه های دولت برای تحقیق و توسعه، سطح توسعه زیرساخت های مخابراتی، توسعه زیرساخت های حمل و نقل، نوآوری کلی اقتصاد، و غیره).
-
متغیرهای مربوط به محیط سازمانی غیررسمی (به عنوان مثال، تعداد و پیچیدگی اقدامات قانونی حاکم بر عملیات تجاری، مجوزهای ساخت و ساز، قوانین ضد انحصار، و غیره).
-
متغیرهایی که محیط فنی را منعکس می کنند (به عنوان مثال، عوامل جمعیت شناختی، مانند تحرک اجتماعی، سطح اشتغال، پیشرفت تحصیلی، امید به زندگی جمعیت، و غیره).
در مطالعات قبلی، روابط بین متغیرهای کلان اقتصادی و عملکرد شرکتها معمولاً بر حسب متغیرهایی که کارایی کلی سیستم اقتصادی را منعکس میکنند، مورد بررسی قرار گرفت. با این حال، روابط با متغیرهای کلان اقتصادی مناطق دیگر به ندرت مورد بررسی قرار گرفت [
۹,
۱۸,
۱۹,
۲۰,
۲۲,
۲۳,
۴۷,
۴۸].
با توجه به اهمیت متغیرهای کلان اقتصادی از این چهار حوزه برای واحدهای تجاری، تحلیل عمیق رابطه بین این متغیرها و نقدینگی مالی شرکت ضروری است. دلیلش این است که ناظران این رابطه قبلاً بررسی نشده اند. نقش تحلیل اعتدال در درک قدرت و جهت پیوند بین متغیرها را نمی توان اغراق کرد. شناسایی تعدیلکنندهها در رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی شرکتها میتواند به جستجوی نظریههای جدیدی کمک کند که ماهیت چنین وابستگیهایی را توضیح میدهند. [
۴۶].
در بررسی رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و نقدینگی مالی شرکتها، ما بر چارچوبهای نظری تثبیتشده در امور مالی و همچنین یافتههای تحقیقات تجربی تکیه میکنیم. منطق تجربی این است که مطالعات عوامل تعیین کننده نقدینگی، همانطور که قبلا ذکر شد، به سودآوری، ساختار دارایی و سطح بدهی اشاره می کند. [
۸,
۹,
۱۰,
۱۲,
۱۳]. از منظر نظری، مطالعه ما مبتنی بر اصول نظریه ساختار سرمایه و نظریه تحلیل مالی است. بر اساس این مبانی نظری، ما به دنبال شناسایی تعدیل کننده های بالقوه، از جمله سطح بدهی، سودآوری و ساختار دارایی شرکت ها بودیم.
تئوری ساختار سرمایه، بهویژه تئوری مبادله، پایهای قوی برای بررسی تأثیر تعدیلکننده متغیرهای کلان اقتصادی بر نقدینگی مالی شرکتها در رابطه با سطوح بدهیشان فراهم میکند. تئوری مبادله برخی مفروضات ذاتی در مدل های مودیلیانی و میلر را به چالش می کشد. [
۵۶,
۵۷] با جستجوی یک ساختار سرمایه بهینه – ساختاری که در آن میانگین موزون هزینه سرمایه به حداقل می رسد و در عین حال ارزش شرکت را به حداکثر می رساند. این نظریه فرض میکند که هر تغییری در نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام هم مزایا و هم هزینهها را به دنبال دارد. به عنوان مثال، افزایش سطح بدهی، هزینه های سرمایه را به دلیل سپرهای مالیاتی کاهش می دهد و اتکا به منابع تامین مالی ارزان تر را افزایش می دهد. در مقابل، میانگین موزون هزینه سرمایه را با افزایش ریسک مالی افزایش میدهد و بر هزینههای بدهی تأثیر میگذارد، که به نوبه خود منجر به کاهش جریانهای نقد آزاد به دلیل احتمال بیشتر درماندگی مالی میشود. [
۵۸,
۵۹]. تئوری مبادله هم هزینه های مستقیم و هم غیرمستقیم پریشانی مالی و همچنین رابطه دوگانه بین سطوح بدهی و هزینه های نمایندگی را در نظر می گیرد. این فرض میکند که سطوح بدهی مدیران را از طریق مکانیسمهای مختلف، از جمله تضادهای آژانس بالقوه ناشی از سطوح بدهی بالاتر، که ممکن است شامل تضاد منافع بین طلبکاران و مالکان باشد، نظم میدهد. [
۶۰,
۶۱].
به طور منطقی می توان فرض کرد که سطح بدهی تأثیر قابل توجهی بر قدرت و جهت تأثیر برخی متغیرهای کلان اقتصادی بر نقدینگی مالی شرکت ها دارد. این به این دلیل است که سطح بدهی بالاتر انتظارات و رفتار شرکت ها را از نظر کارایی مورد انتظار تعدیل می کند. به عنوان مثال، اثر انضباطی ذکر شده بدهی بر مدیران ممکن است منجر به اثرات محسوس برخی از عوامل کلان اقتصادی بر نقدینگی در سطوح بدهی بالا شود، در حالی که در سطوح پایین بدهی، این اثرات ممکن است وجود نداشته باشد یا جهت آنها تغییر کند. پیش بینی می شود که این تعدیل به ویژه در متغیرهایی که منعکس کننده کارایی کلی سیستم اقتصادی و آنهایی هستند که محیط فنی را منعکس می کنند مشهود باشد.
با این حال، پیش بینی ماهیت دقیق این اعتدال دشوار است. بر اساس تئوری مبادله، افزایش سطح بدهی هم مزایا و هم هزینه ها را به دنبال دارد و مشخص نیست که کدام اثر بر آن غالب خواهد بود. علاوه بر این، شکل این روابط می تواند تحت تأثیر این واقعیت باشد که متغیرهای کلان اقتصادی تا حدی سطح منافع و هزینه های مرتبط با بدهی را تعیین می کنند. به عنوان مثال، سپرهای مالیاتی به سطح مالیات بر درآمد بستگی دارد که تحت تأثیر عوامل محیط سازمانی رسمی قرار دارد. علاوه بر این، نرخهای بهره بدهی تحتتاثیر نرخهای بهره کلیدی هستند که بخشی از محیط اقتصادی هستند. سپرهای مالیاتی نیز تحت تأثیر درآمد کلی واحد تجاری قرار می گیرند که توسط عوامل داخلی و خارجی کسب و کار شکل می گیرد. در مقابل، خطر ورشکستگی با بزرگی هزینه های ورشکستگی مستقیم مرتبط است که به طور قابل توجهی تحت تأثیر عوامل محیط رسمی سازمانی و محیط سازمانی غیررسمی است. علاوه بر این، هزینههای پریشانی مالی غیرمستقیم، که عمدتاً توسط عوامل داخلی و عواملی که از محیط خرد واحد تجاری منشأ میگیرند، شکل میگیرند، همچنین به ریسک کلی ورشکستگی کمک میکنند.
منطق بررسی اثرات تعدیل کننده سودآوری را می توان در تئوری تحلیل مالی شرکت ها یافت. سودآوری حوزه کلیدی تحلیل را نشان می دهد که کارایی عملیات تجاری را نشان می دهد [
۱]. به خوبی ثابت شده است که سطح عملکرد شرکت تأثیر قابل توجهی بر رفتار شرکت ها از جمله جنبه های مربوط به فعالیت های سرمایه گذاری و رفتار با کارکنان دارد. [
۶۲,
۶۳,
۶۴]. در نتیجه، میتوان پیشبینی کرد که اثر تعدیلکننده سودآوری در تأثیر آن بر نقدینگی مالی بنگاهها، بهویژه در رابطه با آن دسته از متغیرهای کلان اقتصادی که منعکسکننده کارایی کلی نظام اقتصادی و محیط نهادی غیررسمی هستند، مشاهده شود.
توجیه نظری یک تعدیل کننده بالقوه، مانند ساختار دارایی، را نیز می توان در نظریه تحلیل مالی یافت. [
۱]. بر اساس این نظریه، نسبت دارایی های ثابت به کل دارایی ها به ما از سطح انعطاف پذیری دارایی ها اطلاع می دهد. به طور کلی پذیرفته شده است که نسبت بالاتر از دارایی های جاری نشان دهنده انعطاف پذیری بیشتر دارایی است، در حالی که نسبت بالاتر از دارایی های ثابت نشان دهنده کاهش انعطاف پذیری (تحرک) دارایی ها است. این رابطه از ارتباط بین انعطاف پذیری دارایی (یا عدم تحرک) و سطح هزینه های عملیاتی ثابت و ریسک عملیاتی ناشی می شود. انعطاف پذیری کم دارایی معمولاً با هزینه های عملیاتی ثابت بالا مرتبط است، در حالی که انعطاف پذیری دارایی بالا مربوط به هزینه های عملیاتی ثابت پایین است. [
۱]. این رابطه می تواند بر توانایی سازمان برای پاسخگویی به تغییرات در شرایط اقتصادی و بازار تأثیر بگذارد، در حالی که سطح انعطاف پذیری سازمانی بر عملکرد آن تأثیر می گذارد. [
۶۵]. بنابراین، با توجه به تأثیر عوامل کلان اقتصادی بر نقدینگی مالی بنگاهها، میتوان تأثیر تعدیلکننده ساختار داراییها را بهویژه برای آن دسته از متغیرهای مرتبط با شرایط اقتصادی – متغیرهایی که منعکسکننده کارایی کلی نظام اقتصادی و محیط فنی هستند، انتظار داشت.
با توجه به دانش موجود در این زمینه، سؤالات پژوهشی زیر تدوین شد:
شایان ذکر است که این پژوهش به صورت دقیق فرضیه ای را تدوین نکرده است، بلکه بیشتر بر طرح پرسش ها و مشکلات تحقیق متمرکز بوده است. این رویکرد تفاسیر جذاب متعددی را ایجاد کرد که در حوزههای اقتصاد، امور مالی و علوم مدیریت قابل قبول است. در راستای توصیههای روششناسان علمی، پذیرفته شد که فرضیهها همیشه در این حوزههای علمی ضروری نیستند. حتی اگر ضروری تشخیص داده می شد، باید همزمان معیارهای بدیع، گسترده، دقیق، غیر متضاد بودن و آزمون پذیر بودن را داشته باشند. با این وجود، نویسندگان به این نتیجه رسیدند که تحقق همه این شرایط تا حدودی به دلیل ماهیت موضوع مورد بررسی، روش بکار گرفته شده در این مطالعه و چارچوب محدود آن، تا حدودی غیرعملی خواهد بود.