۱٫ معرفی
اروپا یکی از شهری ترین مناطق جهان است که بیش از ۷۰ درصد از جمعیت آن در شهرها زندگی می کنند و پیش بینی می شود این رقم تا سال ۲۰۵۰ به ۸۳ درصد برسد. [
۱,
۲]. گسترش مناطق مسکونی در چندین منطقه اروپا حتی در مناطقی که جمعیت در آن کاهش یا رکود داشته است ادامه یافته است. [
۳,
۴]. مناطق مصنوعی مانند مناطق ساخته شده و جاده ها در طول دوره ۲۰۰۰-۲۰۱۸ بیش از ۶٪ افزایش نشان دادند. [
۵]. این توسعه سریع مشکلات شهری بسیاری از جمله آلودگی محیط زیست، ازدحام ترافیک، مصرف بالای انرژی، تخریب منابع طبیعی، کاهش خدمات عمومی و تفکیک اجتماعی را به همراه داشته است. [
۶,
۷]. با ادامه رشد شهرها و مناطق شهری، نه تنها استفاده های مصنوعی انباشته می شوند، بلکه منابع طبیعی نیز نشان دهنده کاهش متناظر آن است. [
۸]. این انباشت در دارایی های مصنوعی با توسعه اقتصادی و اجتماعی مرتبط است [
۹]. سطوح مصنوعی و اثرات نامطلوب بالقوه آنها باعث شده است که توسعه پایدار به عنوان یک اولویت شناخته شود که با سه رکن اساسی اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی همسو می شود.
شکاف های تحقیقاتی توسط ولف و هاس شناسایی شدند [
۱۰] در یافتن سازش بهینه بین تراکم بالا و کم و زیست پذیری و پایداری [
۱۱]. همانطور که در
شکل ۱، در سمت چپ نقطه عطف (
شکل ۱توسعههای کم تراکم مرتبط با قابلیت زندگی بیشتر، و در سمت راست، تراکمهای بالا مرتبط با پایداری بالاتر وجود دارد. و توسعه آپارتمان به عنوان یک رویکرد سیاست ترجیحی. این امر توسط چندین عامل مرتبط با شکل شهری پایدار، مانند حفظ مناظر روستایی، پشتیبانی می شود. کاهش انتشار سوخت ناشی از سفر با ماشین، تشویق به استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، پیاده روی و دوچرخه سواری؛ بهبود تجهیزات و امکانات زیربنایی؛ و جوان سازی و بازسازی مناطق درون شهری [
۶,
۱۲,
۱۳].
در این زمینه، رویکرد شهر فشرده به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفته و در عمل به کار گرفته شده است زیرا از نظر تئوری می تواند منجر به افزایش پایداری شود. [
۱۴]. این پایداری نظری شهرهای فشرده و تأثیر چنین سیاستهایی همانطور که در عمل دیده میشود، همچنان یک بحث بحثانگیز است که برای تأیید به شواهد تجربی نیاز دارد. [
۱۵]. توسعه شهری با تراکم بالا ممکن است کیفیت مطلوب زندگی شهری را ارائه ندهد و حتی ممکن است علیه آینده پایدار عمل کند. علیرغم علاقه قابل توجه به این موضوع، هیچ اتفاق نظری در ادبیات در مورد تأثیر توسعه با تراکم بالا و کم بر کیفیت زندگی (QoL) وجود ندارد. این امر ناشی از وجود روشها، تعاریف و متغیرهای مختلفی است که برای توضیح وجود عوامل فضایی مؤثر بر کیفیت زندگی استفاده میشوند. [
۱۶,
۱۷,
۱۸]. دلیل دیگر این است که تجزیه و تحلیل برای مناطق مورد مطالعه مختلف انجام شده است که با الگوهای توسعه اجتماعی-اقتصادی و فضایی متفاوت مشخص می شوند، و این که آیا یک الگوی فضایی یک سیستم شهری در یک منطقه شهری تأثیر مشابهی در تعیین کیفیت کیفیت زندگی دارد یا خیر جای سوال دارد. یک منطقه شهری متفاوت [
۱۹,
۲۰,
۲۱].
توماس و عموزاده ها [
۲۲] معتقدند افرادی که در مناطق کم تراکم زندگی می کنند کیفیت زندگی شهری بالاتری را به دلیل در دسترس بودن بیشتر امکاناتی مانند فضاهای سبز شهری تجربه می کنند. با این حال، کیفیت زندگی حاصل از فضاهای سبز ارتباط مستقیمی با کیفیت و دسترسی آن دارد. به گفته هالند و ون دن بوش [
۲۳]روند تراکم شهری مانند یکپارچه سازی و توسعه پر می تواند فضاهای سبز شهری را به خطر بیندازد و این ممکن است منجر به از بین رفتن فضاهای سبز خصوصی شهری شود که به سختی با معرفی فضاهای سبز عمومی بیشتر در یک منطقه شهری جبران می شود. برهنی [
۲۴] و ویلیامز و همکاران [
۲۵] نمونه هایی از نویسندگانی را نشان می دهد که از ارتباط بین تراکم بالاتر و کاهش سفرهای ماشین مطمئن نیستند. آنها دریافتند که ممکن است سفرهای کوتاه در مناطق محلی کاهش یابد. با این حال، سفر برای مشاغل تخصصی، خرید خاص، و اوقات فراغت می تواند مستقل از تراکم شهری باشد. شیم و همکاران [
۲۶] یک رابطه معکوس بین جمعیت و مصرف انرژی حمل و نقل با توجه به اینکه افزایش در درجه تمرکز یک شهر باعث کاهش کارایی انرژی در شهرهای کره می شود، پیدا کرد. فانگ و همکاران [
۲۷] نمونه دیگری از نویسندگانی است که همبستگی منفی بین تداوم شهری و CO نشان دادند
۲ انتشار گازهای گلخانه ای، و نویسندگان اظهار داشتند که افزایش بی نظمی با توجه به فرم شهری ممکن است CO را افزایش دهد
۲ انتشارات تحقیقی توسط Yigitcanlar و Kamruzzaman [
28] تغییرات CO را بررسی کرد
۲ انتشار گازهای گلخانه ای در شهرهای انگلستان و دریافتند که تأثیر هوشمندی شهر بر CO
2 انتشار گازهای گلخانه ای در طول زمان تغییر نمی کند.
این مطالعه یک رویکرد نوآورانه برای درک رابطه بین کیفیت زندگی و گسترش و تراکم شهری در منطقه پاناروپایی ایجاد می کند. نمونه ها عمدتاً بر مناطق و شهرهای کوچک مطالعاتی در اروپا متمرکز هستند [
۲۰,
۲۹,
۳۰]. هدف این مطالعه ایجاد رویکردی علمی برای بررسی مسائل کیفیت زندگی در چارچوب روندهای توسعه شهری جاری است. این تحقیق تحقیقات اولیه ای را در مورد تعداد زیادی از شاخص ها ارائه کرد که تحت سرمایه های اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و زیست محیطی طبقه بندی شده بودند، تحلیل کاهش شاخص کاربردی برای ساخت شاخص های ترکیبی کیفیت کیفیت در منطقه پاناروپایی، و ایجاد رابطه بین کیفیت زندگی و مسکونی انبساط و تراکم برای درک اینکه آیا کیفیت زندگی با قرار گرفتن در سمت چپ نقطه عطف بهبود می یابد یا اینکه سمت راست است که منجر به کیفیت زندگی بالاتر می شود (
شکل ۱). در اینجا، ما فرض می کنیم که کاهش تراکم مسکونی با قابلیت زندگی مرتبط است و افزایش تراکم با پایداری مرتبط است. شاخص کیفیت زندگی شامل زیرشاخص هایی است که هم به زیست پذیری (زیرساخت سبز در یک منطقه، زمین، آب و هوا، کیفیت هوا) و پایداری (اقتصاد دایره ای، محیط زندگی، حاکمیت و غیره) مرتبط هستند. اکثر مطالعاتی که شاخص زیست پذیری شهری را ایجاد کردند، جستجوی روابط بین کیفیت زندگی و تراکم شهری را در نظر نگرفتند. [
۳۱,
۳۲,
۳۳,
۳۴]. تعداد کمی از مطالعات منتشر شده در دوره های اخیر رابطه بین فرم های شهری فشرده و کیفیت زندگی را بررسی می کنند، به عنوان مثال، در شهر کلکوتا، هند. [
۱۷]; در اسلو، نروژ [
۲۹]; در جاکارتا، اندونزی [
۳۵]; و در شهرهای آمریکا [
۳۶]. با این حال، در این کاربردها، مناطق یا محلهها در مقیاس محلی علیرغم وجود وابستگی فضایی و اثرات سرریز فرض میشوند که از نظر فضایی مستقل هستند.
سهم اصلی این مقاله ابتدا در ساخت شاخص کیفیت زندگی سرزمینی (TQL) در کشورهای عضو اتحادیه اروپا با استفاده از شاخصهای سطح منطقهای NUTS2 و سپس محاسبه شاخصهای توسعه و تراکم زمین مسکونی است. به دنبال آن تحقیقی در مورد رابطه بین شاخص کیفیت زندگی و شاخص های گسترش و تراکم زمین انجام می شود. یک شاخص TQL بر اساس زیرشاخصهایی ساخته میشود که بر اساس سرمایههای اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی، و زیستمحیطی طبقهبندی شدهاند که توسط Zoeteman و همکارانش تعریف شدهاند. [
۳۷]. تجزیه و تحلیل مؤلفه اصلی (PCA) برای ساخت یک مجموعه ناهمبسته از زیرشاخصها استفاده شد. برای وزن دهی زیرشاخص ها از روش وزن آنتروپی استفاده شد. رویکردهای مشابهی برای توسعه شاخص ها از جمله توسط Arifwidodo انجام شد [
۳۸]زویتمن و همکاران. [
۳۷]، شیائو و همکاران [
۳۹]، بووکیر و همکاران. [
۳۴]، و اوستاوغلو و همکاران. [
۲۱]. شاخصهای گسترش و تراکم مسکونی بر اساس کاربری مسکونی، بازده اقتصادی و دادههای جمعیت ساخته شده است (برای بررسی شاخصهای گسترش و تراکم شهری، به Ma و Xu مراجعه کنید. [
۴۰]، خو و مین [
۴۱]، و چن و همکاران. [
۴۲]). مدلهای آماری میتوانند رابطه بین کیفیت زندگی و گسترش و تراکم شهری را آشکار کنند و رویکردی بهبودیافته برای کمیسازی عوامل اصلی در مقایسه با تحلیل کیفی ارائه دهند. این تحقیق نشاندهنده خوشههای جغرافیایی بر اساس کیفیت زندگی و تراکم شهری در مناطق اروپایی است که شواهدی را برای تحقیقات و تصمیمهای سیاستی آینده ارائه میدهد.
۲٫ بررسی ادبیات
درک رابطه بین زمینه سیاست اروپا، رویکردهای برنامه ریزی منطقه ای برای استفاده از زمین، و روندهای فضایی و محیطی ناشی از مشاهده شده برای این تحقیق ضروری است. قرارداد سبز اروپا مجموعه ای از ابتکارات سیاستی را تعیین می کند که هدف آن قرار دادن اتحادیه اروپا در مسیر گذار سبز با هدف نهایی رسیدن به بی طرفی آب و هوا تا سال ۲۰۵۰ است. هدف ۱۵٫۳ از اهداف توسعه پایدار برای سال ۲۰۳۰ (SDGs) ایالات متحده ملل (سازمان ملل) بر شاخص های تخریب زمین در سطح جهانی تمرکز دارد. استفاده از زمین و داده های اجتماعی-اقتصادی از بسیاری از اهداف دیگر پشتیبانی می کند و بنابراین هدف ما استفاده از کاربری زمین و داده های اجتماعی-اقتصادی در این مطالعه است. به عنوان مثال می توان به هدف SDG 15.1 در مورد حفاظت، بازسازی و استفاده پایدار از اکوسیستم ها اشاره کرد. هدف SDG 8 در مورد رشد اقتصادی پایدار؛ و هدف ۱۱ SDG در شهرها و جوامع پایدار. برای پرداختن به اولویتهای پایداری اجتماعی-اقتصادی و زیستمحیطی مندرج در قرارداد سبز اروپا و سایر سیاستهای اتحادیه اروپا، دادههای پوشش/استفاده و تغییر کاربری زمین باید در دادهها و تجزیه و تحلیل سیاستها با هدف ارائه توسعه پایدار شهرها ادغام شوند. مناطق شهری
از آنجایی که زمین یک منبع طبیعی محدود است، تبدیل مداوم زمینهای طبیعی و کشاورزی به سطوح مصنوعی عمدتاً برای فراهم کردن فرآیندهای شهرنشینی، زیرساختها و توسعه مالکیت، به نام «گرفتن زمین»، اغلب یک فرآیند دائمی است. در حالی که توسعه اقتصادی بیشتر را در کوتاه مدت تسهیل می کند، اغلب پیامدهای زیست محیطی و اقتصادی قابل توجهی در بلندمدت و کوتاه مدت دارد. [
۴۳]. مفهوم تصاحب زمین شامل تصاحب زمین های کشاورزی، جنگلی و دیگر زمین های نیمه طبیعی است که به جای آن برای توسعه شهری و دیگر زمین های مصنوعی استفاده می شود. [
۴۴].
کمیسیون اروپا [
۴۵] خواستار “عدم برداشت خالص زمین” تا سال ۲۰۵۰ شد و نقشه راه کمیسیون اروپا برای اروپای کارآمد با منابع با هدف حفظ زمین به عنوان یک منبع با کاهش فشارهای توسعه شهری بر مناظر طبیعی و مدیریت شده است. مفهوم «عدم برداشت خالص زمین» ترکیبی از کاهش در تصرف زمین با سیاستهایی است که بازگشت زمین به دستههای زمین غیرمصنوعی را از طریق کشت مجدد یا بازگردانی تشویق میکند تا بار دیگر خدمات اکوسیستمی محیطها و خاکهای بدون مهر و موم و طبیعی ارائه شود. استراتژی خاک اتحادیه اروپا برای سال ۲۰۳۰، که در نوامبر ۲۰۲۱ منتشر شد، کشورهای عضو را ملزم می کند تا اهداف تصاحب زمین را با هدف دستیابی به بی طرفی زمین تا سال ۲۰۵۰ تعیین کنند.
ادامه مشکلات سیاسی در اتخاذ و اجرای چنین اقداماتی با تصویب قانون احیای طبیعت در سال ۲۰۲۳ پس از یک بحث جنجالی در پارلمان اتحادیه اروپا مشاهده شد. این قانون قرار است گامی کلیدی در جلوگیری از فروپاشی اکوسیستم و جلوگیری از بدترین اثرات تغییرات آب و هوایی و از دست دادن تنوع زیستی باشد. اکثریت نمایندگان پارلمان اروپا (اعضای پارلمان اروپا) از پیشنهاد کمیسیون برای اجرای اقدامات بازسازی تا سال ۲۰۳۰ که حداقل ۲۰ درصد از کل مناطق خشکی و دریایی اتحادیه اروپا را پوشش می دهد، حمایت کردند. برای رسیدگی به توسعه پایدار شهرها و مناطق شهری، کمیسیون اروپا مدل رشد شهری فشرده را ترویج می کند که از رشد کاربری مختلط با تراکم بالا حمایت می کند. [
۴۶]. تراکم به عنوان یک عامل اساسی در تعریف سازه های شهری پایدار و باکیفیت در نظر گرفته می شود [
۴۷]. این توسط مجموعه قابل توجهی از ادبیات حمایت می شود که نشان می دهد “خدمات مهم و مرتبط با محیط زیست نیاز به مقیاس و تراکم دارند” (نیومن، [
۴۸]: ۲۷۸). الگوهای توسعه کاربری فشرده و مختلط با وابستگی کمتر به خودرو، سفرهای کوتاهتر به محل کار، استفاده بیشتر از حملونقل عمومی، تشویق تعاملات اجتماعی و مصرف کمتر زمینهای سبز در مقایسه با توسعههای حومهای کم تراکم مرتبط است. [
۴۹]. نویمان [
۵۰] دیدگاههای متفاوتی را نشان میدهد که در آن سطوح بالای فشردگی توسط سیاست ترجیح داده میشود، اما تراکم بیش از حد میتواند اثرات منفی بر کیفیت زندگی، سلامت و رفاه شهری داشته باشد.
برای این تحقیق، درک رویکرد سیاست برنامه ریزی در مناطق جداگانه و نقش بالقوه آنها در نتایج توسعه ضروری است. با استفاده از تحقیقات اخیر ESPON Compass [
51]سیستم های برنامه ریزی مناطق اروپایی را می توان به عنوان متحول از رویکردهای متفاوت در سنت های برنامه ریزی اروپایی شناسایی کرد. دسته بندی ها بر اساس دامنه برنامه ریزی، گستره برنامه ریزی در سطوح منطقه ای و ملی، جایگاه قدرت، نقش های نسبی بخش های دولتی و خصوصی، نظام حقوقی، مقررات قانون اساسی و سنت های اداری، بلوغ یا کامل بودن سیستم و فاصله بین اهداف و نتایج [
۵۲]. چهار سنت برنامه ریزی به شرح زیر بود: برنامه ریزی اقتصادی منطقه ای، برنامه ریزی یکپارچه جامع، شهرسازی و مدیریت کاربری زمین. این منجر به گروه بندی گسترده به سیستم های اختیاری و نظارتی می شود که تنوع بالا و همچنین وجود دسته های ترکیبی را تأیید می کند. [
۵۳].
گونهشناسیهای توسعه مسکن مدرن که با مقیاس و تراکم افزایش یافته توسط چهرههای کلیدی مانند معمار لوکوربوزیه پیشنهاد شدهاند، بهعنوان تأثیرات اساسی بر اشکال بعدی توسعه شهری در نظر گرفته میشوند. [
۵۴]. رویکرد افزایش تراکم همانطور که متعاقباً تکامل یافت، به عنوان یک بعدی بودن مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا بسیاری از ایدههای حمایتی از تأمین ترانزیت و تأمین تسهیلات جانبی تنها با تمرکز بر افزایش تراکم و ساختمانهای بالاتر حذف میشوند. کرتیس ([
۵۵]: ۲۹۳) انتقاد کرد که «کاهش موضوع به تراکم زیاد در حالی که توجه کافی به امکانات عمومی نمی شد فاجعه دادگاه بود. ایجاد فضای باز و بدون سرسبزی به معنای بی ارزش کردن ایده جامعه در طبیعت بود. تقلیدهای Unité معمولاً شامل چنین حذف فاحشی می شد. آیا این بدان معناست که نمونه اولیه را باید برای تغییرات فاجعه بار بعدی سرزنش کرد؟ اسمتکوفسکی و همکاران [
۵۶] در مقاله خود توسعه در یک سیستم مبتنی بر بازار را به عنوان یک فرآیند ارگانیک یا تکاملی با برنامهریزی و حاکمیت آنها به طور مداوم در تلاش برای بازی کردن به عقب بحث میکنند. توسعهها با ذهنیت خاص سایت ایجاد میشوند، زیرا هدف توسعهدهندگان خصوصی برای دستیابی به تبدیل عملکردی زمینها به کاربریهای جدیدتر و قابل فروش در راستای نیازها و تحولات اقتصاد کلانشهری گستردهتر است.
این موضوع با بحثهای بینالمللی در مورد اینکه چگونه فلسفههای اقتصادی لیبرال به شدت بر گفتمانهای سیاستی در دهههای اخیر در سطح جهانی تأثیر گذاشتهاند، مرتبط است. هاروی [
۵۷] به طور مداوم استدلال کرده است که آزادسازی اقتصادی، از جمله نقش فزاینده مالیسازی و جهانیسازی در بازارهای مسکن، هم ابزار و هم هدف حاکمیت محلی و رویکردهای سیاستی را به سمت تسهیل منافع سرمایه تغییر داده است. بنابراین، ابتکارات متعدد با هدف توسعه شهرهای فشرده بر افزایش تراکم مسکونی و همچنین رسیدگی به مشکلات توسعه، مانند نیازهای بازار و نگرانیهای اجتماعی متمرکز شدهاند. [
۵۸,
۵۹].
بنابراین، شهر فشرده در حال تبدیل شدن به یکی از مفاهیمی است که در برنامهریزی ترویج شده است، به طوری که بسیاری از برنامهریزان و سیاستمداران، شهر فشرده با تراکم بالا را به عنوان شکل شهری ترجیحی برای توسعه پایدار پیش میبرند. [
۶۰]. همانطور که در مورد اسلو نشان داده شده است، پایداری شهرهای فشرده با شکل شهری مرتبط است [
۵۸]. با این حال، میزانی که سیاستهای شهری فشرده میتوانند اهداف سیاست از پیش تعریفشده را در هنگام اجرا محقق کنند، نیز نگرانکننده است، بهویژه در کشورهایی که توسعه مسکن مبتنی بر صنعت یا بازار است. [
۶۱,
۶۲,
۶۳].
۴٫ نتایج
دو یافته کلیدی این مطالعه به شرح زیر وجود دارد: اول، گسترش و تراکم مسکونی بر TQL که از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و زیستمحیطی تشکیل شده است، تأثیر گذاشت. دوم، تنوع فضایی وجود دارد که با تحلیل همبستگی فضایی بین TQL و شاخصهای مسکونی توضیح داده میشود. از مدلهای رگرسیون فضایی، دریافتیم که نرخ گسترش زمین مسکونی و تراکم مسکونی با سرمایه اجتماعی-فرهنگی همبستگی دارند. سرمایه اجتماعی-فرهنگی دارای مولفه های فرعی شامل آموزش، بهداشت، ایمنی و محیط زندگی است. با توجه به مولفه فرعی سلامت، یافته ما از جکسون پشتیبانی می کند [
۱۰۲] که معتقد بود سالمترین معماری، ساکنان را در مجاورت فضاهای سبز بیرونی، مناظر بیرونی، تهویه و نور خورشید قرار میدهد که ویژگیهای مشترک مناطق شهری توسعهیافته کم تراکم است که در آن فضای سبز فراوان و ارتفاع کم وجود دارد. ساختمان ها از دیدگاهی متفاوت، برمن [
۱۰۳] و سرورو [
۱۰۴] ادعا کرد که کاربری مختلط زمین و تراکم بالا باعث افزایش فعالیت عابران پیاده و دوچرخه می شود. این امر از مزایای سلامتی ساکنین حمایت می کند و در عین حال از فضاهای باز با تحکیم توسعه محافظت می کند. در مقابل، مجاورت مراکز خرید، خانه ها و مراکز حمل و نقل باعث آلودگی صوتی می شود که ممکن است تأثیر منفی بر پیامدهای بهداشتی محلی داشته باشد. [
۱۰۵].
گسترش زمین مسکونی به طور منفی با سرمایه اقتصادی و سرمایه اکولوژیکی مرتبط است در حالی که این رابطه برای تراکم مسکونی مثبت بود. سرمایه اقتصادی دارای مولفه های فرعی است که به نیروی کار، ساختار اقتصادی، اقتصاد دایره ای، زیرساخت و تحرک، دانش و تحقیق و توسعه مرتبط است. نشان داده شد که این اجزای فرعی به طور مثبت با تراکم مرتبط هستند، که اهمیت اقتصادهای تراکم، دسترسی به کاربری های مختلف زمین، به اشتراک گذاری یک استخر کار مشترک، و سرریز دانش را توضیح می دهد. این مورد نیز توسط آنجل و بلی تأیید شده است [
۱۰۶] که نشان داد تراکم، جابجایی و دسترسی بهتر، بهرهوری بازارهای کار کلانشهر ایالات متحده را افزایش میدهد. تحقیق دیگری در ایالات متحده و اروپا حاکی از بهره وری بالاتر در مکان هایی با تراکم اقتصادی بالاتر است [
۶۰].
سرمایه اکولوژیکی دارای اجزای فرعی از جمله کیفیت هوا، اقلیم، زباله، مخاطرات، آب، خاک، زیرساخت سبز و زمین است. برخی از این مولفههای فرعی رابطه مثبتی با تراکم مسکونی دارند. مشخص شد که کیفیت هوای مرتبط با حمل و نقل برای سناریوی تراکم بیشتر از دستیابی به پیشرفت در رسیدگی به گسترش شهری در کیتو، اکوادور بهبود یافته است. [
۱۰۷]. گزارش OECD [
108] اهمیت تراکم را نشان می دهد زیرا باعث صرفه جویی در زمین های کشاورزی و مناطق طبیعی می شود. گزارش دیگری توسط کمیسیون اروپا در سال ۲۰۱۶، یعنی «مطالعات آینده: تا سال ۲۰۵۰ زمین خالص نمیشود؟»، تصرف زمین را به عنوان یکی از روندهای کلیدی برای تغییرات آب و هوا، تنوع زیستی، تکه تکه شدن چشمانداز، خطر سیل و اثرات جزیره گرمایی شهری ذکر میکند. این ادبیات به مزایای تراکم شهری اشاره می کند زیرا مزایای مشخص شده در سرمایه اکولوژیکی را بهبود می بخشد.
۴٫۱٫ انتخاب شاخص ها از PCA و وزن آنها
جدول ۳ یافته های PCA را در مورد شاخص های انتخاب شده از هر رایانه بر اساس ضرایب امتیاز بالای آنها ارائه می دهد. تعداد کل نشانگرهای انتخاب شده از هر رایانه شخصی به بیست و نه عدد می رسد زیرا این تعداد رایانه های شخصی است که حفظ شده اند. جزئیات مربوط به شاخص های انتخاب شده از هر رایانه شخصی و واریانس توضیح داده شده توسط رایانه موضوعی در ارائه شده است
مواد تکمیلی (به جدول S1 مراجعه کنید). اثرات بالقوه شاخص ها بر شاخص TQL در نشان داده شده است
جدول ۳ با علائم مثبت و منفی به عنوان مثال، اشتغال در علم و فناوری به طور مثبت به کیفیت زندگی در مناطق کمک می کند، در حالی که سهم مناطقی که دسترسی ضعیف به مدارس ابتدایی دارند تأثیر منفی دارد. وزن های محاسبه شده از روش وزن آنتروپی در آخرین ستون نشان داده شده است
جدول ۳در این میان میزان مرگ و میر ناشی از بیماری های سرطانی بیشترین وزن و مصرف سرانه آب شیرین کمترین وزن را به خود اختصاص داده است.
۴٫۲٫ تغییرات فضایی در شاخص TQL در اروپا
یافته ها نشان داد که تفاوت معنی داری در شاخص های TQL بین مناطق در اروپا وجود دارد.
شکل ۳). سرمایه اجتماعی-فرهنگی در ایرلند، هلند، اتریش، بلژیک، کشورهای اسکاندیناوی و برخی مناطق دیگر در اروپای مرکزی بالاترین میزان بود.
تجزیه و تحلیل رویکردهای منطقه ای مختلف برای حمایت اجتماعی و سرمایه گذاری در این بخش می تواند به درک چنین روندهایی کمک کند. کمیسیون اروپا گزارش داد که نسبت هزینه های حمایت اجتماعی به تولید ناخالص داخلی برای کشورهایی از جمله فنلاند، فرانسه، دانمارک و اتریش حداقل ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی است و در ایرلند و هلند کمتر از ۱۰ درصد است. [
۱۰۹]. دانمارک، اتریش و فرانسه با سهم کمتر از ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۸ بالاترین نسبت به تولید ناخالص داخلی را در مورد هزینه های بهداشتی ثبت کردند. [
۱۰۹]. برای آموزش، بیشترین سهم در سوئد (۶٫۹٪)، دانمارک (۶٫۴٪) و بلژیک (۶٫۲٪) ثبت شده است. [
۱۰۹]. این هزینهها تحت سرمایه اجتماعی-فرهنگی ثبت شد تا یافتههای ما در مورد توزیع ارزشهای اجتماعی-فرهنگی در اروپا تأیید شود.
جزئیات پنج منطقه برتر در هر دسته از نمرات بسیار بالا تا بسیار پایین آورده شده است
جدول A1 در
پیوست اول. به عنوان مثال، پنج منطقه برتر که بالاترین امتیاز را در زمینه سرمایه اجتماعی-فرهنگی دارند هلسینکی هستند. غرب فنلاند؛ مرز، میدلند و ایرلند غربی؛ آلند (فنلاند)؛ و نورلند بالا (سوئد). در مورد سرمایه اقتصادی، بالاترین مقادیر برای بلژیک، هلند، کشورهای اسکاندیناوی، برخی مناطق در شمال و غرب فرانسه و همچنین مرکزی اسپانیا و پرتغال محاسبه شد. در این میان فرانسه، اسپانیا مرکزی و کشورهای اسکاندیناوی بالاترین تولید ناخالص داخلی را در سال ۲۰۲۱ به ثبت رسانده اند. [
۱۱۰]. و هزینه ناخالص داخلی برای تحقیق و توسعه (R&D) در فرانسه، بلژیک، هلند و کشورهای اسکاندیناوی بالاترین میزان است. [
۱۱۰]. به طور خاص، بلژیک، فرانسه، هلند و پرتغال دارای دو شبکه اقتصاد دایره ای هستند. [
۱۱۱]. در مورد سرمایه زیست محیطی، بالاترین ارزش ها برای اروپای شمالی و مرکزی، کشورهای اسکاندیناوی و برخی مناطق در اروپای شرقی مشاهده شد. به جز کشورهای اسکاندیناوی، این مناطق دارای بالاترین تولید دام و غلات بوده اند. [
۱۱۰]. کشورهای اسکاندیناوی و برخی کشورهای اروپای شرقی بیشترین تعداد درجه روز گرمایش و کمترین درجه روز سرمایش را دارند. [
۱۱۰]. این ویژگی های کشورهای مورد بررسی، انتخاب آنها را به عنوان دارای بالاترین ارزش سرمایه اکولوژیکی تایید می کند. از تجزیه و تحلیل کلی، زمانی که نمره کل محاسبه شد، مشخص شد که امتیاز کل برای هلند، بلژیک، کشورهای اسکاندیناوی و برخی مناطق در اروپای مرکزی و شرقی بالاترین امتیاز بود. کمترین امتیاز در یونان، بلغارستان، رومانی، اسلواکی، مناطقی در جنوب اسپانیا و پرتغال بود. همچنین مقادیر پایینی برای مناطق اروپای مرکزی و شرقی و همچنین برای جنوب ایتالیا ثبت شده است. یافته های حاصل از سرمایه اجتماعی-فرهنگی، سرمایه اقتصادی و سرمایه اکولوژیکی و همچنین امتیاز کلی محاسبه شده در سطح کشور در
شکل A1 در
پیوست اول.
۴٫۳٫ توزیع فضایی RIN ها
شاخصهای نرخ گسترش زمین مسکونی (RE) و نرخ شدت گسترش زمین مسکونی (RI) به طور همگن در اروپا توزیع نشدهاند. مشخص شد که بالاترین مقادیر در اسپانیا، لهستان، لتونی، یونان، جنوب و غرب فرانسه، مناطقی در مرکز ایتالیا، ایرلند، پرتغال و اروپای مرکزی بود.
شکل ۴). اینها مناطقی هستند که قبلاً تراکم مسکونی و رشد اقتصادی بالاتری داشتند (به عنوان مثال، هلند، بلژیک، جنوب و غرب آلمان، مرکز و شمال ایتالیا، غرب فرانسه) یا مناطقی که توسعه اقتصادی سریعی را تجربه کردند (مانند ایرلند و اسپانیا مرکزی و پرتغال). [
۱۱۲]. کمترین مقادیر برای اروپای شرقی، اروپای مرکزی و مناطق شمالی در کشورهای اسکاندیناوی مشاهده شد. این مناطق عمدتاً با کاهش جمعیت خود مشخص می شوند و در بسیاری از این مناطق در طول دوره مورد مطالعه تغییر منفی در جمعیت ایجاد شده است. نرخ رشد جمعیت (شاخص PR) در مناطقی که فعالیت اقتصادی متمرکز است بالاترین میزان است و این مناطق از طریق فرآیندهای طبیعی و مهاجرت از مناطق کمتر توسعه یافته به رشد جمعیت دست می یابند. کمترین مقادیر برای نرخ رشد جمعیت (PR) و نسبت رشد جمعیت به زمین مسکونی (شاخص PRL) را می توان در اروپای شرقی، یونان، جنوب ایتالیا، شمال اسپانیا و کشورهای بالتیک یافت. در میان این مناطق، کشورهای بالتیک، کرواسی، رومانی، بلغارستان و آلمان شرقی بیش از ۷ درصد از جمعیت خود را در دهه ۲۰۰۰ از دست دادند. [
۱۱۳]. توزیع شاخص PD_00 خوشهتر از سایرین است و بالاترین خوشههای ارزشی در اسپانیا، ایتالیا، یونان و پرتغال شمالی است. به طور متفاوت، DI به گونه ای توزیع می شود که بالاترین مقادیر را می توان در هر منطقه ای در اروپا یافت. کمترین مقادیر با خوشه هایی توزیع شده است که برای رومانی، فنلاند و ایرلند شمالی مشاهده شده است.
۴٫۴٫ نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون
در رابطه با اهداف مطالعه، فرض بر این است که گسترش و تراکم مسکونی بر کیفیت زندگی سرزمینی تأثیر دارد. برای درک تأثیرات آنها بر کیفیت زندگی، هر یک از TOTAL_SC، SC_C، ECON_C، و ECOL_C را روی شاخصهای مسکونی (RINs) پسرفت کردیم تا شدت اثر و همچنین علائم منفی و مثبت را نشان دهیم، بنابراین نشان میدهیم که آیا شاخصهای مسکونی هستند یا خیر. ارتباط منفی با TQL یا رابطه مثبت بین این شاخص ها وجود دارد. نتایج حاصل از برآوردهای SLM و SEM در ارائه شده است
جدول ۴ و
جدول ۵، به ترتیب. ذکر این نکته حائز اهمیت است که در این مدلهای اخیر مسئله ناهمگونی واریانسها وجود ندارد و تمامی مدلها برای وجود وابستگی مکانی متغیر وابسته تأیید شدهاند.
جدول ۴) و شرایط خطا (
جدول ۵).
از برآوردهای مدل ۱، می توان نتیجه گرفت که RE ضریب قابل توجهی دارد و با شاخص TQL رابطه منفی دارد، بنابراین نشان می دهد که گسترش مسکونی منجر به کاهش کیفیت زندگی کلی در مناطق می شود. رشد جمعیت (PR) به طور مثبت با TQL در هر دو رگرسیون SLM و SEM مرتبط است، در حالی که نسبت رشد جمعیت به گسترش مسکونی با علائم متفاوت ناچیز است. اگرچه در SLM معنی دار است، یعنی PD_00، در SEM ناچیز است و ضریب آن در مدل رگرسیون قبلی منفی است در حالی که در مدل دوم مثبت است، بنابراین به این معنی است که متغیر موضوع ممکن است در مدل ۱ قوی نباشد. برآوردها با توجه به مدل ۲، RE دارای علامت مثبت معنیدار در هر دو برآورد SLM و SEM و PD_00 دارای علامت منفی معنیدار است. این نشان می دهد که گسترش مسکونی که با توسعه تراکم کمتر و مصرف فضای سبز بیشتر همراه است می تواند منجر به ارزش سرمایه اجتماعی-فرهنگی بالاتر شود. در مقابل، توسعه مسکونی با تراکم بالا با هزینههای تراکم بالاتر، سرانه فضای سبز کمتر، و اثرات آلودگی منجر به ارزش پایینتر شاخص اجتماعی-فرهنگی میشود. نرخ رشد جمعیت (PR) با شاخصهای کیفیت زندگی در همه مدلها به جز مدل ۴ همبستگی مثبت و معنادار دارد. ضریب PR در مدل ۴ مثبت است، اما در هر دو برآورد SLM و SEM ناچیز است. در مدل ۳ و مدل ۴، ضرایب RE و PD_00 هر دو معنادار هستند و اولی دارای علامت منفی و دومی دارای علامت مثبت است. از آنجایی که خدمات و فعالیتهای شهری به راحتی در محلههای پرتراکم قابل دسترسی هستند که با متغیر PD_00 مشخص میشوند، منطقی است که مردم در نزدیکی یکدیگر زندگی کنند، که هزینههای زمین را برای هر نفر کاهش میدهد و کیفیت زندگی را بهبود میبخشد (به عنوان مثال، ECON_C و ECOL_C).
با توجه به اینکه ضریب RE منفی است، این نشان می دهد که کیفیت زندگی ارتباط کمتری با افزایش گسترش مسکونی دارد که پیامدهای پایداری منفی دارد. از آنجایی که این شکل توسعه مربوط به تحرک مبتنی بر خودرو است و فعالیتهای غیر موتوری کمی وجود دارد، تراکمهای پایینتر حداقل امکان را برای تعامل فراهم میکنند. این نوع توسعه به دلیل مصرف زمین های سبز با ارزش بالا که اثرات نامطلوب مختلفی از جمله اثرات منفی بر مصرف انرژی، سلامت، هزینه تامین زیرساخت های عمومی و محیط زیست دارد، ناپایدار است. در تمام رگرسیونها، نسبت رشد جمعیت به گسترش مسکونی (PRL) و شاخص جداسازی (DI) ناچیز بودند، اگرچه این دو متغیر دارای نشانههای ثابتی در برآوردهای مختلف مدل بودند.
جدول ۴ و
جدول ۵. به طور کلی، متوجه شدیم که متغیر تراکم مسکونی بیشترین تأثیر را بر شاخصهای کیفیت زندگی در هر دو تخمین SLM و SEM دارد که به دنبال آن PR و RE قرار دارد و کمترین اثر برای شاخص PRL و DI برآورد شد که هر دوی آنها یافت شدند. در همه برآوردهای مدل ناچیز باشد.
۴٫۵٫ نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل همبستگی فضایی
از روش فاصله معکوس برای محاسبه Moran's I جهانی استفاده شد. نتایج نشان داد که بسیاری از شاخصهای TQL و شاخصهای مسکونی (RIN) به تراکم فضایی قابل توجهی اشاره میکنند.
جدول ۶). به جز DI که هیچ همبستگی مکانی را نشان نمی دهد، همه شاخص های دیگر با شاخص موران بالاتر از صفر تخصیص داده می شوند. بنابراین، می توان استنباط کرد که شاخص های TQL یا مسکونی تجمع مثبتی را نشان می دهند، به این معنی که مناطق با ارزش بالا توسط مناطق با مقادیر شاخص بالا احاطه شده اند، با مناطق با شاخص پایین که توسط مناطق با مقادیر شاخص پایین احاطه شده اند. از آنجا که مدل OLS برای خود همبستگی فضایی حساب نمی کند، ما تأیید کردیم که نتایج این مدل نمی تواند قابل اعتماد باشد. بنابراین، برای اندازهگیری عوامل مؤثر بر TQL در اروپا، از مدلهای رگرسیون فضایی استفاده شد و در بخش قبل مورد بحث قرار گرفت.
یافته های تحلیل همبستگی دو متغیره محلی در ارائه شده است
شکل ۵ که پنج سطح (بالا- زیاد، کم-کم، کم-زیاد، زیاد-کم و ناچیز) را برای همبستگی های فضایی بین TOTAL_SC و شاخص های مسکونی (RINs) در سراسر مناطق NUTS 2 در اروپا نشان می دهد. خوشه های بالا و پایین TOTAL_SC و RE (یا RI) عمدتاً در اروپای شرقی و تنها چند منطقه در اروپای غربی قرار دارند. این یک رابطه مثبت بین TOTAL_SC و RE (یا RI) را نشان میدهد، به این معنی که گسترش مسکونی به طور مثبت با کیفیت زندگی در این مناطق مرتبط است. در مورد این مناطق نشان داده شد که زیست پذیری مهمتر از پایداری است. در میان این کشورها، استونی گزارش داد که در تالین بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، بیش از ۴۵ درصد از ساختمانهای مسکونی جدید در زمینهای کشاورزی ایجاد شده است. [
۱۱۴]. نمونههای دیگری از شهرهایی که زمینگیری بالایی را تجربه کردهاند عبارتند از براتیسلاوا، پراگ، ورشو و کشورهایی مانند رومانی، که گزارش کردند گسترش شهری در هشت شهر حدود ۲۸۰ درصد بوده است و حدود ۸۵ درصد از ۲۵۰ شهر نگرانیهایی از گسترش شهری را گزارش کردهاند. [
۱۱۵]. خوشه های زیاد کم و کم در اروپای شرقی، جنوبی و شمالی هستند که نشان دهنده رابطه منفی بین TOTAL_SC و RE (یا RI) است. با توجه به اینکه گسترش مسکونی با کیفیت زندگی در مناطق موضوعی ارتباط منفی دارد، توسعه پایدار این مناطق مهمتر از زیست پذیری است. این نشان میدهد که تراکم شهری به طور مثبت با کیفیت زندگی در این مناطق مرتبط است که در میان آنها بخشهای بزرگی از کشورهای اسکاندیناوی دارای مقادیر بسیار پایین پراکندگی شهری هستند و مقادیر بسیار بالایی برای بخشهای بزرگی از اروپای غربی و مرکزی که توسط آژانس محیطزیست اروپا محاسبه شده است مشاهده شده است. [
۱۱۶].
خوشه های بالا و پایین TOTAL_SC و PR در شرق، غرب، شمال و برخی مناطق در اروپای مرکزی توزیع شده اند. برای این مناطق، ارتباط مثبتی بین کیفیت زندگی و رشد جمعیت وجود دارد، در حالی که این رابطه برای مناطق کم و کم بالا که در شرق، مرکز و جنوب غربی اروپا هستند منفی است. روابط معنیدار بین کیفیت زندگی و نسبت رشد جمعیت به گسترش مسکونی عموماً خوشههای بالا و پایین پایین را پوشش میدهد که در شرق، جنوب و غرب اروپا یافت میشود و نشاندهنده رابطه مثبت بین کیفیت زندگی و شاخص PRL است. اینها مناطقی هستند که با توجه به رشد جمعیت، رشد بالایی را تجربه کرده اند [
۱۱۰]. تعداد کمی از خوشه های بالا و پایین در کشورهای بالتیک، جنوب فرانسه و شمال اسپانیا وجود دارد. این خوشه های بالا-پایین به ارتباط منفی بین TQL و شاخص PRL اشاره می کنند. بنابراین، کیفیت زندگی زمانی کاهش می یابد که در شاخص گسترش جمعیت به مسکونی افزایش یابد. رشد جمعیت بین سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ در این مناطق اندکی پایین است که رابطه منفی بین TQL و شاخص PRL را توضیح میدهد. [
۱۱۰]. با توجه به شاخصهای کیفیت زندگی و تراکم، میتوان مشاهده کرد که خوشههای زیاد و کم پایین در اروپای غربی و شرقی هستند که نشاندهنده رابطه مثبت بین TQL و تراکم مسکونی در این مناطق است. این خوشههای بالا و پایین، مناطقی هستند که در آن توسعه شهری فشردهتر وجود دارد و این مناطق با توجه به مزایای پوششدهی شکل فشرده توسعه شهری، فشردگی را بیش از سایرین ارزش قائل هستند. خوشه های کم و زیاد و کم را می توان در جنوب و شمال اروپا با برخی مناطق پراکنده در اروپای مرکزی مشاهده کرد که رابطه منفی بین TQL و تراکم مسکونی را برجسته می کند. در میان این کشورها، دو گروه بزرگ از ارزشهای پراکندگی شهری در شمال شرقی فرانسه، بلژیک، و هلند و همچنین بخشی از غرب آلمان و در بریتانیا بین لندن و میدلندز واقع شدهاند. [
۱۱۶]. در نهایت، رابطه TOTAL_SC و DI مشاهده شد (
شکل ۵) با خوشه های زیاد و کم پایین واقع در جنوب اروپا و خوشه های کم بالا و زیاد در اروپای مرکزی و شرقی. در مورد اول، TOTAL_SC و DI ارتباط مثبت دارند، در حالی که رابطه در مورد دوم منفی است.
۵٫ بحث
به طور مکرر بیان می شود که طراحی فرم شهری می تواند ابزار ارزشمندی برای توسعه یک محیط شهری پایدار باشد که تأثیرات عمده ای بر کیفیت زندگی و سلامت شهروندان دارد. نتایج این مقاله نشان میدهد که گسترش و تراکم شهری از طرق مختلف به TQL کمک میکند. از یافتههای SEM، TOTAL_SC، ECON_C، و ECOL_C به طور منفی با گسترش مسکونی مرتبط هستند، در حالی که این رابطه با تراکم مسکونی مثبت است. سطوح بالاتر کیفیت زندگی در مناطق با تراکم بالا ناشی از تمرکز بالای مردم است که امکان دسترسی آسان به کاربری های مختلف زمین و امکانات اجتماعی بیشتر را فراهم می کند، که امکان شبکه های اجتماعی بیشتر و زندگی اجتماعی فعال تر را فراهم می کند. در شهرهای اروپایی با تجمع زیادی از مردم شهری، فشار مداوم بر زیرساختها و عرضه محدود منابع کاربری زمین، بدیهی است که ایجاد یک فرم شهری متراکم و فشرده برای انجام تجمعات خدماتی اهمیت بیشتری پیدا میکند. دسترسی بهبودیافته مردم به تسهیلات به آنها اجازه می دهد تا با ارتقای کیفیت فضایی محله خود در فعالیت های اجتماعی-اقتصادی بیشتری شرکت کنند. این اغلب با بالا بردن ارتفاع ساختمان، امکان افزایش مسکن و توسعه شبکههای خیابانی متصل میشود. علاوه بر این، افزایش امکانات رفاهی و جایگزین های خدماتی در محله های پر تراکم ممکن است به افزایش احساس راحتی و ایمنی ساکنان در این مناطق کمک کند. [
۱۰۲]. با این حال، وسعت و کمیت این امکانات اغلب به دلیل محدودیتهای مالی و دیگر محدودیتهای عملی محدود میشود، که میتواند منجر به عرضه ناکافی امکانات عمومی در بخشهای کم تراکمتر زمین شهری جدید شود.
کاستی های رویکرد شهر فشرده در تحقق بسیاری از ویژگی های پایداری از طریق کاربرد واقعی و تجزیه و تحلیل شهرهای فشرده مشهود است. پس از سطح معینی از کارایی زیست محیطی که توسط یک شکل شهری فشرده تولید می شود، برخی اثرات منفی ممکن است آشکارتر شوند [
۱۱۷]. این مفهوم نقطه عطف ذکر شده توسط ولف و هاس را تأیید می کند [
۱۰] که سازش بهینه بین چگالی زیاد و کم را نشان می دهند. به عنوان مثال، برخی از داده های تجربی نشان می دهد که مزایای بالقوه زیست محیطی شهرهای فشرده، به ویژه کاهش مصرف انرژی برای حمل و نقل و انتشار گازهای گلخانه ای ناشی از سفر کمتر، اغراق آمیز است و نتایج بسته به شرایط خاص متفاوت است. [
۱۱۸,
۱۱۹]. علاوه بر این، تراکم به تنهایی ممکن است منجر به محله های کمتر مطلوب و امکانات عمومی ضعیف شود و کیفیت زندگی اجتماعی را به خطر بیندازد. [
۱۲۰]. این در مدلهای تخمینی ما منعکس میشود که در آن SC_C به طور مثبت با گسترش مسکونی مرتبط است، و با تراکم هم در SLM و هم در SEM رابطه منفی دارد. این نشان میدهد که تراکم بر کیفیت زندگی، بهویژه مؤلفه اجتماعی-فرهنگی تأثیر منفی میگذارد، و گسترش مسکونی در تراکمهای پایینتر، بر خلاف توسعه با تراکم بالا، کیفیت زندگی را از طریق فراهم کردن فضاهای سبز وسیعتر و محیطی سالم و آرام بهبود میبخشد. در حالی که ازدحام می تواند احساسات منفی و اضطرابی ایجاد کند، طبیعت دارای ویژگی های قابل توجهی است که می تواند احساسات خوشایند آرامش و آرامش را تقویت کند. [
۱۲۱].
یافته ما در مورد رابطه منفی بین SC_C و تراکم نیز توسط نیومن تأیید شده است [
۵۰]، که نشان داد که تراکم بالا برای زیست پذیری مضر است و توسط موریسون [
۱۲۲]، که پیشنهاد کرد که تراکم بالا با ناراحتی مرتبط است. با تمرکز بر بحث موضوع، منتقدان به طور فزاینده ای می پرسند که آیا سبک های مختلف ساختار شهری کم و بیش پایدار هستند، به ویژه هنگامی که با مفاهیم فشردگی مرتبط هستند. بنابراین مطالعه ارتباط بین فرم شهری و پایداری اجتماعی بحث برانگیز است [
۱۲۳,
۱۲۴]. ایجاد یک شهر و محله پایدار نه تنها باید الزامات فنی بلکه پیامدهای واقعی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیست محیطی توسعه را نیز در نظر بگیرد. [
۱۲۵]. تا چه حد شهرهای توسعه یافته شهری فشرده و پراکنده دارای پیامدهای اجتماعی-اقتصادی و زیست محیطی هستند در حال حاضر از ادبیات و شواهد موردی تجربی حمایت کننده نامشخص است. بنابراین، این مطالعه با تمرکز بر مناطق اروپایی و جستجوی رابطه بین گسترش/تراکم مسکونی و سه پایتخت (یعنی اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و اکولوژیکی) کیفیت زندگی سرزمینی، چارچوبی تجربی ارائه میکند.
در بافت شهری امروزی، به ویژه پس از تجربه جهانی همهگیری COVID-19، مفهوم ایمنی فراتر از پیشگیری از جرم یا خشونت است و دسترسی، فضای عمومی و اجتماعی شدن را در بر میگیرد. ارزش محیط ساخته شده باید با استفاده بهینه از فضا برای تطبیق افزایش «فاصله» مورد نیاز در طول همهگیری COVID-19 بهینه شود. کوون و همکاران [
۱۲۶] اظهار داشت که دامنه اقدامات فاصلهگذاری اجتماعی در شهرهای فشرده محدود است و بر حساسیت مدل شهر فشرده به شوکها با همبستگی گسترش بیماریها با کاربری زمین با تراکم بالا و ترکیبی تأکید میکند. برای کنترل موثر و پایدار شیوع بیماری در شهرها، یک استراتژی برنامه ریزی شهری چند وجهی که شکل شهری چند مرکزی و پراکنده را در نظر می گیرد توسط نویسندگان توصیه شده است. این یافته توسط کوون و همکاران. [
۱۲۶] ارتباط مثبت بین سرمایه اجتماعی-فرهنگی و گسترش مسکونی و همچنین رابطه منفی بین سرمایه اجتماعی-فرهنگی و تراکم را در مدل ما توضیح می دهد. مزایای توسعه چندمرکزی شامل بهبود عملکرد اقتصادی از طریق تحقق صرفهجویی در مقیاس و در عین حال به حداقل رساندن هزینههای مربوط به تراکم، افزایش شمول اقتصادی و رشد متعادلتر منطقهای است. [
۱۲۷]. آنچه غیرقابل توضیح است موضوع مقابله با خشونت و جرم است که مستلزم ترکیبی از کاربریها است که استفاده مستمر از فضا را در زمانهای مختلف روز و بهبود دید در شب با استفاده از نور مناسب و غیره را تشویق میکند که به راحتی میتوان آن را فراهم کرد. توسط یک مدل شهری جمع و جور این به دنبال این استدلال است که عموماً باور می شود اما عمدتاً آزمایش نشده است که محله های پر تراکم نسبت به محله های کم تراکم احساس امنیت بیشتری می کنند زیرا با افراد بیشتری در منطقه نظارت بیشتری دارند. [
۱۲۸]. پیامد دیگر یافتههای ما که از ارتباط مثبت بین سرمایه اجتماعی-فرهنگی و گسترش مسکونی حمایت میکند، مؤلفه آموزش است. مدارس با کیفیت بالاتر در مناطق درون شهری با کیفیت پایین تر که هم دارای کاربری مختلط و هم توسعه با تراکم بالا هستند در دسترس نیست. [
۱۲۹].
حاکمیت مؤلفه دیگری از سرمایه اجتماعی-فرهنگی است که ما دریافتیم که ارتباط مثبتی با گسترش مسکونی دارد. در مطالعه اوستاوغلو و ویلیامز [
۱۳۰]مشخص شد که تمرکززدایی و پراکندگی سیاسی به طور مثبت با گسترش زمین شهری مرتبط است و کیفیت حکومت منطقه ای و حکومت داری ارتباط منفی دارد. در مطالعه آنها، سیستمهای برنامهریزی فضایی تحت رهبری دولت و بازار، و همچنین سیستمهایی که بهعنوان بینالمللی طبقهبندی شدهاند، با سطوح قابلتوجهی از مصرف زمین کشاورزی مرتبط بودند. این موضوع توسط Dombi نیز تایید شد [
۱۳۱]که نشان داد انواع سیستم های حکمرانی و برنامه ریزی فضایی می تواند بر شکل شهری تأثیر بگذارد.
تغییر کاربری زمین را می توان به عنوان مجموعه ای پیچیده اما خودسازمانده از اقدامات هم افزایی بازار در نظر گرفت که به افراد، کسب و کارها و سایر آژانس ها در حال تغییر الزامات تقاضا، اغلب در یک زمینه نظارتی، مرتبط است. استفاده از زمین و توسعه مدرن به عنوان یک فرآیند بازار در درجه اول اقتصادی تکامل یافته است که در آن منافع عمده توسعه همراه با سیاست گذاران و برنامه ریزان تأثیر تعیین کننده ای دارند. منافع توسعه به دنبال استانداردسازی و تامین نیازهای فضای بخش مختلف به عنوان یک کالا و ارائه آن با قیمت اجاره یا فروش سودآور است. سیستم برنامهریزی در بسیاری از مناطق بهعنوان یک فرآیند مبتنی بر قانونی با دیدگاههای متناقض که در مراحل درخواست و تجدیدنظر توسط طرفهای ذینفع و تنظیمکنندهها مورد اعتراض قرار میگیرد، عمل میکند. منافع سیاسی و برنامه ریزان منطقه ای به نوبه خود می توانند به دنبال تسهیل یا هدایت فرآیند محیط ساخته شده برای دستیابی به اهداف اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی باشند. توسعه ابزارها و شواهد مناسب، مانند مدلسازی و تحلیل شهری، که ممکن است در دستیابی به بهترین استفاده از منابع کمیاب سرمایهگذاری عمومی کمک کند، گزینهای است که میتواند به نفع این فرآیندها باشد.
این تحقیق و تحلیل خط مشی می تواند به مدیریت موثر شهری و زیست محیطی با استراتژی های سرمایه گذاری برای مناطق کمک کرده و آنها را از طریق تحقیقات مبتنی بر شواهد نشان دهد. این تحقیق میتواند انتخابهای مربوط به مکانهای بهینه برای توسعه مسکونی و سرمایهگذاری را از نظر تأمین زیرساختهای گسترده، ظرفیتهای اشتغال، روندهای جمعیتی و الگوهای توسعه پایدار ارائه دهد. این را می توان با مدل سازی جغرافیایی و تجزیه و تحلیل شواهد بر اساس لایه های داده جمع آوری شده از سازمان های منطقه ای و دولتی در سطح منطقه / مورد مطالعه کمک کرد. تحقیقات بیشتر در مورد مدل سازی پیشرفته محیطی، شهری و منطقه ای و همچنین تکنیک های تجزیه و تحلیل می تواند به عنوان بخشی از تحقیق و تحلیل سیاست در سطح بین المللی مورد استفاده قرار گیرد. زمینه استفاده از شاخصهای مبتنی بر شواهد در تصمیمگیری برنامهریزی منطقهای، نیاز به ارزیابی گزینههای جایگزین در تصمیمگیری است. تحلیل سیاستها در حوزههای قضایی فردی و مدلهای توسعه نیازمند تحقیقات بیشتری برای توسعه درک رویکرد برنامهریزی در هر حوزه است. این زمینه را به مدلسازی و تحلیلی که در این پروژه توسعه داده میشود، میدهد. برای چنین تحقیقات بیشتر، تجزیه و تحلیل سیاست بحرانی و عملکرد برنامه ریزی اجازه می دهد تا شرایط منحصر به فرد منطقه ای در نظر گرفته شود.
در دهههای اخیر، محققان، سیاستها و علاقهمندان صنعت پیشرفت قابلتوجهی در بهبود قابلیتها و سودمندی GIS، سیستمهای پشتیبانی تصمیمگیری فضایی و مدلهای مکانی برای ارزیابی الگوهای زیستمحیطی و توسعه شهری و منطقهای و همچنین سیاستهای برنامهریزی داشتهاند. توسعه سریع آنها بر اساس نیاز به حمایت مبتنی بر شواهد برای تصمیم گیری در این زمینه است. چنین ابزارهایی به ویژه برای سازمان هایی با مسئولیت های زیست محیطی و زیست محیطی، مدیران منطقه ای و شهری، برنامه ریزان و سیاست گذاران و همچنین برای طیف وسیعی از نهادهای اقتصادی و توسعه ارزشمند هستند. چنین شواهدی را می توان به عنوان بخشی از یک رویکرد زیست محیطی یکپارچه برای تصمیم گیری با مبنای علمی و کمی قوی در نظر گرفت. نگرانی در مورد چنین رویکردهایی این است که همراه با چنین مجموعه داده ها و مدل های تخصصی، فرآیندهای تصمیم گیری به ارزش ها و نگرش های گروه های مختلف اجتماعی-اقتصادی ساکنان منطقه شهر و تصمیم گیرندگان کلیدی وابسته است. تحقیقات قبلی در مورد ابزارهای پشتیبانی تصمیم برای مدیریت محیط شهری در ایرلند [
۱۳۲,
۱۳۳] مروری بر تحقیقات در مورد محیط شهری ارائه می دهد و استفاده از آن را در سیاست برنامه ریزی داده ها در مورد کیفیت هوا، حمل و نقل شهری، تنوع زیستی، تغییرات آب و هوا و گسترش شهری ادغام می کند. نمونههایی از یافتههای کلیدی این تحقیق مرتبط قبلی با استفاده از تجزیه و تحلیل دادهها و مدل EU MOLAND شامل این است که چگونه توسعههای با کاربری مختلط با طراحی خوب میتوانند انتشار گازهای گلخانهای مرتبط با حملونقل را با کاهش سفر به سمت شغل و خدمات کاهش دهند و میتوانند باعث افزایش تغییر حالت به حملونقل عمومی شوند. . به عنوان مثال، توسعه پراکنده در مناطق داخلی تا ۱۵ برابر بیشتر مصرف انرژی مربوط به حمل و نقل را نشان می دهد. در مقایسه با سناریوی تجاری معمولی، سناریوی شهری جمع و جور نشان دهنده صرفه جویی ۱۸ درصدی در مصرف انرژی مربوط به حمل و نقل است. علاوه بر این، یک فرم شهری فشرده می تواند کاهش ۱۶ درصدی در تقاضای انرژی برای گرمایش فضا را تحت سناریوی تغییرات آب و هوایی ارزیابی شده فراهم کند.
یکی دیگر از یافته های مهم مطالعه حاضر، ارتباط منفی بین سرمایه اقتصادی و گسترش مسکونی است و این رابطه فقط معکوس بین سرمایه اقتصادی و تراکم مسکونی است. این توسط مطالعه Valenzuela و همکاران پشتیبانی می شود. [
۱۳۴]، که یک مطالعه ابتکاری در مورد تراکم مسکونی است که تراکم مسکونی را به عنوان فرصتی برای اجرای چرخه های اقتصاد دایره ای در سطح محلی می بیند. همانطور که توسط Li نشان داده شده است، خروجی اقتصادی در مناطق ساخته شده با تراکم بالا بالاتر است [
۱۳۵] که نشان داد سازه های شهری که از چند مرکزیت کم و پراکندگی کم به چند مرکزیت زیاد و پراکندگی کم تبدیل شده اند، بیشترین رشد سرانه تولید ناخالص داخلی را داشته اند. یک مفهوم دیگر، اثر مقیاسپذیری نشاندادهشده توسط صرفهجویی در مقیاس و افزایش بازده است، که مشخص شد برای مناطقی با توزیع GDP فشرده از نظر مکانی قویتر است، که توسط Meijers و Burger تأیید شده است. [
۱۳۶] و Kuno Pradipto [
137]. از نظر توسعه زیرساختی، می توان ادعا کرد که توسعه شهری با تراکم بالا نسبت به توسعه با تراکم کمتر در زمینه تأمین آب و برق زیرزمینی (یعنی شبکه های انرژی و حمل و نقل، سرویس بهداشتی و غیره) مؤثرتر و مقرون به صرفه تر است. کاهش آلودگی [
۴۷]. همچنین توسعه یک سیستم حمل و نقل عمومی موثرتر و طراحی شهری را تشویق می کند که نیاز به حمل و نقل خودروی شخصی را کاهش دهد. کیفیت زندگی در محیط ساخته شده به نوع و درجه دسترسی به خدمات و امکانات در یک مکان خاص اشاره دارد. اگرچه دسترسی به خودی خود واژه ای گسترده است، اما در این زمینه می توان آن را به عنوان کمیت و تنوع خدمات و امکانات، فرصت های شغلی و آموزشی و مسکن مناسبی که در همسایگی موجود است تعریف کرد. دسترسی همچنین به نحوه دسترسی به چنین خدمات و امکاناتی از جمله از طریق شبکه های محلی و دوردست حمل و نقل عمومی، مسیرهای پیاده روی و خطوط دوچرخه اشاره دارد. مطالعه ما یافتههای تحقیق را تأیید میکند که نشان میدهد دسترسی به خدمات شهری با توسعه متراکم و فشرده در مقایسه با کاهش دسترسی به شکل پراکنده شهری که منجر به افزایش وابستگی به حالتهای خصوصی میشود، بهبود مییابد. [
۱۲۰,
۱۳۸,
۱۳۹]. مؤلفه نهایی سرمایه اقتصادی، تحقیق و توسعه است که ارتباط مثبتی با توسعه پرتراکم دارد که مؤید مطالعه حمیدی و زندیهاشبر است. [
۱۴۰] که نشان داد تراکم شهری به طور مثبت و قابل توجهی بر تعداد شرکت های نوآور از طریق ایجاد نزدیکی فضایی به شرکت ها در بخش های تجاری مرتبط تأثیر می گذارد (همچنین به Bereitschaft مراجعه کنید. [
۱۴۱]).
این تحقیق نشان داد که سرمایه اکولوژیکی به طور منفی با گسترش مسکونی و ارتباط مثبتی با تراکم مسکونی دارد که مطالعه کانگ و همکاران را تایید میکند. [
۱۴۲]بدین ترتیب نشان میدهد که درجه ترکیب کاربری، خوشهبندی و تمرکز توسعه منجر به کیفیت هوای بهتر در مقایسه با توسعه شهری پراکنده میشود که با کیفیت هوای ضعیفتر همراه است. این مطابق با یافته های فن و همکاران است. [
۱۴۳] که نشان داد که اشکال پراکنده و پیچیده شهری به طور کلی منجر به انتشار بیشتر CO، NO می شود
ایکس، و PM
2.5 جایی که شکل فشرده شمال چین انتشار گازهای گلخانه ای را به طور موثرتری نسبت به جنوب چین که شکل شهری پراکنده تری داشت کاهش داد. مصرف انرژی نیز تحت تأثیر شکل شهری بود که در آن توسعههای شهری فشردهتر و کمتر حاشیهای با کاهش مصرف برق مسکونی مرتبط است همانطور که ویلسون تأیید کرد. [
۱۴۴] و چن و همکاران [
۱۴۵]. این رابطه در مورد ارائه فضاهای سبز شهری و خدمات اکوسیستمی برعکس است. Woldesemayat و Genovese [
146] نشان داد که استفاده از سکونت گاه مختلط با تراکم بالا، فضای سبز شهری کمتری را در مقایسه با توسعه مسکونی مختلط با تراکم کم فراهم می کند. مناطق سبز شهری با سایر کاربریهای فضای شهری مانند مسکن یا تجارت رقابت میکنند و اغلب به عنوان ذخیرهای زمین برای مسکن و سایر پروژههای توسعه شهری دیده میشوند. [
۱۴۷]. بنابراین، تراکم شهری ممکن است با از دست دادن فضای سبز یا کاهش سرانه زمین سبز همراه باشد. این یک استدلال متقابل است و از یافته های ما در مورد رابطه مثبت بین تراکم مسکونی و سرمایه اکولوژیکی پشتیبانی نمی کند.
۶٫ نتیجه گیری
در نتیجه، نتایج ما نشان داد که گسترش مسکونی برای ساکنان از نظر ارزش سرمایه اجتماعی-فرهنگی مطلوب است و تراکم مسکونی ارزشهای بالاتری از سرمایه اقتصادی و اکولوژیکی را برای ساکنان فراهم میکند. این یافته «پارادوکس شهر فشرده» را تأیید میکند که به تضاد بین افزایش کیفیت محیطی و کاهش آسیبهای اجتماعی (مانند کمبود فضای سبز) از طریق تراکمسازی از یک سو و کاهش اثرات منفی ناشی از گسترش شهری (مانند طولانیتر شدن) اشاره دارد. زمان رفت و آمد، از دست دادن خاک حاصلخیز، کاهش یا از دست دادن خدمات اکوسیستم) از سوی دیگر [
۱۴۸]. مطالعاتی که ساختار فضایی شهری را به ارزشهای اجتماعی-اقتصادی و زیستمحیطی مرتبط میسازد، معمولاً تنها بر یک عامل تمرکز میکنند، مانند مصرف انرژی، فضای سبز شهری، سیستم حملونقل، آلودگی هوا، بهداشت، آموزش یا فقر. [
۱۰۲,
۱۰۳,
۱۲۹,
۱۳۶,
۱۳۸,
۱۴۲,
۱۴۶]. برخی از آنها شاخص های مختلفی را ترکیب می کنند یا این شاخص ها را برای ایجاد یک شاخص کیفیت زندگی ترکیب می کنند [
۲۰].
این تحقیق به چندین جنبه از کیفیت زندگی به طور جداگانه در رابطه با سه سرمایه مختلف کیفیت زندگی شامل سرمایههای اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و زیستمحیطی و همچنین به صورت جمعی پرداخته است. ما همچنین محدودیت هایی را برای این یافته ها مشخص می کنیم. در تجزیه و تحلیل خود، شاخصهای گسترش و تراکم مسکونی را برای توضیح رابطه بین این شاخصها و شاخصهای TQL لحاظ کردیم. متذکر میشویم که فرآیند گسترش شهری که توسط عواملی مانند رشد جمعیت، نرخهای موتوریشدن و افزایش ظرفیت درآمد ایجاد میشود، به عنوان یک جنبه اجتنابناپذیر از توسعه اقتصادی پدیدار میشود. فرآیندهای رشد شهری میتوانند به شکلهای فضایی مختلفی مانند خوشهبندی، پراکندگی، و پراکندگی به خود بگیرند، و مهم است که تاکید شود که گسترش شهری برابر با پراکندگی نیست. تحقیقات آینده برای شناسایی الگوهای کاربری اراضی مناطق جداگانه مورد نیاز است تا بفهمیم که آیا پراکندگی شهری، خوشهبندی فضایی یا تکه تکه شدن وجود دارد یا خیر.
گسترش شهری یک فرآیند فیزیکی است که از تغییرات مکرر در ساختار شهری به عنوان بخش اساسی توسعه شهری ناشی می شود. از سوی دیگر، پراکندگی مربوط به الگوی گسترش خاصی است که بیشتر به عنوان توسعه پراکنده توصیف می شود. در کار آینده، شاخصهای ساختار شهری دقیقتر که توسعههای فشرده و پراکنده را اندازهگیری میکنند، میتوانند توسعه داده شوند و ارتباط آنها با TQL را بتوان کمی سازی کرد. با گنجاندن مجموعه ای جامع از شاخص ها، هدف ما در نظر گرفتن تمام جنبه های TQL بود و گنجاندن این شاخص ها بر اساس در دسترس بودن داده ها محدود است. دادههای مربوط به زیرشاخصهای ما برای دوره پس از ۲۰۱۵ در دسترس است و دادههای سری زمانی مربوط به این شاخصها در حال حاضر در دسترس نیست. بر اساس در دسترس بودن دادهها در آینده، شاخصهای جدیدی که جنبههای مختلف TQL را اندازهگیری میکنند را میتوان در نظر گرفت و مقایسههای سری زمانی شاخصهای کیفیت زندگی را میتوان انجام داد. موضوع دیگر، وضوح فضایی تصاویری است که برای محاسبه شاخصهای گسترش و تراکم مسکونی استفاده شده است. ما از یک تصویر با وضوح بالا (۱۰۰ متر) از برنامه پوشش زمین Corine برای سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۸ استفاده کردیم. با وضوح و جزئیات مکانی دادهشده، هیچ مجموعه داده فضایی سازگار دیگری وجود ندارد که کل منطقه اروپا را پوشش دهد. بسته به در دسترس بودن آینده یک مجموعه داده فضایی با وضوح بالاتر، تجزیه و تحلیل ما می تواند تکرار شود تا تأثیر وضوح تصویر بر شاخص های گسترش و تراکم شهری و رابطه آنها با شاخص های TQL را مشاهده کنیم.
این تحقیق نشان میدهد که ارتقای تراکمهای بالاتر و شهرهای فشرده در انزوا ممکن است تأثیرات پیچیدهای را که این تغییرات میتواند بر کیفیت زندگی ساکنان و پایداری بلندمدت الگوهای رشد شهری داشته باشد، تشخیص ندهد. برای برنامهریزان و سیاستگذاران، یافتهها نشان میدهد که رویکردی ظریفتر برای مناطق جداگانه مورد نیاز است. رویکردهای محلیتر منطقهای باید شامل بحثهایی در مورد مزایای توسعههای مسکونی فشردهتر و متراکمتر باشد، اما باید مستقیماً با ظرفیتهای منطقه، منابع و سطوح حمایت از سرمایهگذاری درگیر مرتبط باشد. استفاده از مدلهای مبتنی بر شواهد و تجزیه و تحلیل شاخصها بخش جداییناپذیر به دست آوردن بینشی عمیقتر از تغییرات کاربری زمین در بافت شهری و منطقهای و چگونگی تغییر تعاملات آنها در طول زمان است. چنین شاخص هایی تجزیه و تحلیل و ترکیب مجموعه داده های بزرگ را به اطلاعات روشن در مورد روندهای مهم کاربری زمین امکان پذیر می کند. سپس می توان از آن اطلاعات برای تسهیل تفسیر این مجموعه داده ها استفاده کرد و از سیاست گذاران، برنامه ریزان و تصمیم گیران برای استفاده از چنین شواهدی حمایت کرد، در نتیجه امکان تغییر به سیاست زیست محیطی و مدیریت شهری مبتنی بر شواهد را فراهم کرد. تغییر سیاست یا پارادایم عمده برای حرکت جوامع به مسیرهای توسعه پایدارتر ضروری است، اما این امر به وضوح چالش های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را نشان می دهد. یک نوع توسعه متوازن تر ممکن است مناطق شهری چندمرکزی باشد که به مناطقی اشاره دارد که با وجود مراکز مجاور متعدد مشخص می شود که در آن توسعه متوازن بین این مراکز وجود دارد. [
۱۴۹]. برای برنامه ریزی این گونه مناطق، ادغام آمایش سرزمین، برنامه ریزی شهری و منطقه ای و برنامه ریزی حمل و نقل و سایر زیرساخت ها مهم بوده و باید در برنامه ریزی ها و اقدامات سیاست گذاری مسئولان مورد توجه قرار گیرد. ۷EAP اتحادیه اروپا اهمیت بهره وری منابع، این واقعیت که زمین یک منبع محدود است و نیاز به در نظر گرفتن محیط شهری را برجسته می کند. ابزارها و شیوههای برنامهریزی در تأثیرگذاری بر تغییرات کاربری زمین، بهویژه گسترش شهری، حیاتی هستند.
برنامهریزان و سیاستگذاران منطقهای باید از قبل درک کاملی از عناصری که باعث گسترش شهری در مناطق خود میشوند و همچنین سیاستها و ابزارهایی که هر گونه تأثیرات منفی را کاهش میدهند، داشته باشند. برای کمک به سازمانهای دولتی برای مدیریت بهتر پراکندگی شهری، ظرفیتها و منابع برنامهریزی منطقهای باید تقویت شوند، بهویژه در مناطقی که نرخهای بالاتر گسترش مسکونی دارند. این مناطق در
شکل ۴ که نشانگرهای مسکونی را نشان می دهد که به گسترش و تراکم مسکونی اشاره دارد. ابزارهای برنامه ریزی ممکن است نیاز به تقویت در مناطقی داشته باشند که تراکم بالایی دارند. این مناطق ممکن است با آلودگی هوا، ازدحام در استفاده از زیرساخت ها، قیمت بالای زمین و سایر اثرات منفی توسعه با تراکم بالا دست و پنجه نرم کنند. این اثرات نامطلوب توسعه با تراکم بالا در ادبیات شناسایی شده است [
۱۲۲,
۱۵۰] همراه با مطالعات متضاد نشان می دهد که توسعه فشرده ممکن است برای رفاه مضر نباشد [
۱۵۱]. بنابراین، مطالعات موردی محلی بیشتر برای رابطه بین کیفیت کیفیت و درجات مختلف تراکم ضروری است، که می تواند به عنوان یک هدف تحقیقاتی آینده تعیین شود. این امر به نوبه خود به جای پاسخگویی سیاستی یکسان، برنامه ریزی و پاسخ های سیاستی خاص منطقه را به مسائل ناشی از آن نشان می دهد.