تیاو نزدیک به پروژه ربع قرن، کیلومتری و ۶۷ هکتاری برای بازسازی کینگز کراس در لندن یادگاری در عصر خود است. این تجسم شهری دوران بلر است که در آن تصور شد، از راه سوم، این ایده که نیروهای بازار، که عاقلانه توسط دولت ملایم هدایت می شوند، می توانند قدرتی برای خیر باشند. این کتاب وارد کتابهای تاریخ درباره شهرها میشود (اگر چنین چیزهایی در آینده نوشته شود)، به همان شیوهای که پارک جان نش، ریجنت، نماینده سلطنت و باربیکن نشاندهنده دهه ۱۹۶۰ است، زمان خود را نشان میدهد.
معماران طرح اصلی آن، متحدین و موریسون و Demetri Porphyrios، اکنون آن را برای برنامه جوایز RIBA امسال ارسال کرده اند، که می تواند آن را در فهرست نهایی جایزه استرلینگ قرار دهد. این بدان معناست که، اگرچه هنوز ساخت و سازهایی وجود دارد که باید انجام شود، به ویژه در دفتر مرکزی گوگل، آنها مفهوم اساسی طرح جامع را کامل می دانند. آهنگ و ریتمیک ساختمان مسکونی توسط معماران آلیسون بروکس، که نقطه اوج را در یک انتهای سایت اشغال می کند، نیز به پایان رسیده است. تا حدودی تکان دهنده، از بین بیش از ۳۰ تمرین سفارش داده شده در سایت، بروکس اولین نفری است که نام یک زن در عنوان خود دارد.
توسعه از پایانه های St Pancras و King's Cross از طریق یک فضای باز مرکزی به نام اجرا می شود میدان انبار غلات، به مجموعه ای متراکم از بلوک ها و برج ها در انتهای شمالی آن، که در اطراف یک چمن بلند مستطیل با ساختمان بروکس در سر آن شکل گرفته است، که شامل بیشتر جدیدترین الحاقات است. هم از نظر تجاری و هم در دستیابی به اهداف اعلام شده خود بسیار موفق است. توسعه دهندگان آن، آرجنت (انتخاب شده در سال ۲۰۰۱)، برای دستیابی به جایی مانند شهرهایی که ممکن است بخواهید به تعطیلات بروید، با فضاهای باز که یکی از معماران آن را “فوق العاده دلپذیر” می نامد، و – فکر کردن به کودکان مناطق اطراف در حال بازی در فواره های آن است. ، یا کارمندان اداری و دانشجویان هنر که در فضاهای باز آن استراحت می کنند – مطمئناً این کار را انجام داده است. در ۵۰ ساختمان جدید و بازسازی شده خود، حدود ۱۷۰۰ خانه ایجاد کرده است که بیش از ۴۰ درصد آنها مقرون به صرفه هستند، ۳۰ بار و رستوران، ۱۰ پارک و میدان عمومی جدید، ۴٫۲۵ متر مربع دفتر و ظرفیت ۳۰۰۰۰ شغل اداری.
بنابراین انتقاد از معماری آن به جای چشم پوشی بنیادی از رویکرد آن، در مقوله «آیا خوب نیست اگر» قرار می گیرد. با این حال، این احساس را ایجاد می کند که به سختی قابل تعریف است که چیزی کم است. برای برخی ممکن است این کمبود شهری باشد، اما طراحی این کیفیت در ساختمان های جدید دشوار و کمی پوچ است. بیشتر این است که توسعه از جسارت خود عصبی است و از درگیری و تنش بیزار است. فرصت ها برای نمایش، برای فشار و کشش قدیم و جدید یا بالا و پایین، تا حد زیادی کمرنگ می شوند.
شخصیت اثر جدید با ترکیبی از جاه طلبی و مذاکره تنظیم شده است. این منطقه توسط مشاغل صنعتی وحشیانه ایجاد شد، که راهآهنها، کانالها و انبارهایی ساختند که نمیتوانستند کمتر به کسانی که در آنجا زندگی میکردند، یا اثرات زیستمحیطی، حفاظت یا فضای عمومی اهمیت دهند. این سازههای بینقص مانند مرکز توزیع غذای چندسطحی به نام انبار غله و مجموعهای مشهور از بنزینداران را ایجاد کرد که در زمان خود بر محیط اطراف خود میپرداختند. سرمایه داری امروزی سازه هایی چندین برابر بزرگتر تولید می کند، بلوک های اداری و ساختمان های آپارتمانی که میراث صنعتی را تقریباً کوچک جلوه می دهد، با این حال آنها قصد دارند مقیاس آنها را کم اهمیت جلوه دهند.
کیفیت مبهم توسعه ناشی از شرایط تصور آن است. فرصت برای ساختن بزرگ عمدتاً از یکپارچه سازی زمین برای اهداف ساخت پیوند ریلی تونل کانال به ایستگاه سنت پانکراس به وجود آمد. در همان زمان، این سایت شامل مجموعهای پیچیده از ساختمانهای فهرستشده و جامعه محلی تعدادی مخالف سر و صدا بود. هنگامی که اجازه داده شد، در مارس ۲۰۰۶، تنها پس از یک جلسه برنامه ریزی بود که تا ساعاتی اندک و با اختلافی اندک به طول انجامید.
معماران هیچ چشم انداز بزرگی را پیشنهاد نکردند. طرح آنها فاقد کدهای طراحی بود – دستگاهی که گاهی اوقات قوام و یکنواختی بر پیشرفت های بزرگ تحمیل می شود. در عوض، چیدمان نامنظمی از خیابانها و میدانها تولید شد که نشانههای خود را از الگوهای موجود در سایت گرفته بود – خیابانهایی که از این طرف به آنها میگذرند، کانالی که در سراسر آن میپیچد، سازههای تاریخی. به معماران ساختمانهای منفرد «نقشههای پارامتری» داده شد که نشانهای کلی از نحوه ارتباط آنها با همسایگان و انجام آنچه متفقین و موریسون «وظیفه مشارکت در کل بزرگتر» مینامند را نشان میدهد.
طرح اصلی بر اساس اصول «خیلی زیبا» برگرفته از نظریههای کامیلو سیته، یک برنامهریز اتریشی قرن نوزدهمی است که چیزهایی مانند نحوه نمایش یک برج کلیسا در امتداد یک خیابان پر پیچ و خم قرون وسطایی را تحسین میکرد. ایده این است که مکانی را ایجاد کنید که در آن شما از یک فضا به فضای دیگر “دعوت” می شوید، جایی که همه قسمت ها به هم متصل می شوند، و ساختمان ها اهمیت کمتری نسبت به فضاهای بین آنها دارند، و مرزهای مناطق اطراف آن محو می شود، به طوری که توسعه ممکن است به جای اینکه مکانی جدا از هم باشد، ادامه بقیه شهر باشد.
نتیجه مجموعه ای از فضاهای متضاد است که سایت را از یک سر تا سر دیگر می پوشاند: یک بلوار طولانی که از ایستگاه های قطار تا مرکز سایت امتداد دارد. یک مربع رو به درون در یک طرف، سپس یک میدان بازتر در مقابل انبار غله. سپس آن چمن بلند مستطیلی که توسط ساختمانهایی تا ۱۵ طبقه قاب گرفته شده است، که به سمت دورترین انتها می رود. دادگاهها و خیابانهای کوچکتر بلوکها را به سمت این پیشروی مرکزی سوراخ میکنند.
همه اینها خوب و موفق است و واکنشی قابل درک به شکست برنامه ریزی قاطعانه تر است. در طول مسیر ساختمان هایی با درجات مختلف زیبایی وجود دارد. اما یک چیز عجیب و غریب وجود دارد که از برهم زدن قدرت ساختمان های جدید ناشی می شود. از برخورد با بلوکهای چند طبقه بهگونهای که انگار خانههای خیابانی در یک شهر قدیمی اروپایی لذتبخش هستند، که اینطور نیست. اگر یک یا دو فضا با قاطعیتتر شکل میگرفتند، و اگر گاهبهگاه مجموعهای از نوعی که نش روی آن میگذاشت، وجود داشت، ضرری ندارد.
ساختمانهای جدید نیز برخی عدم قطعیت را در سطح زمین نشان میدهند. مغازهها و فروشگاههای مواد غذایی، و پیادهروهایی وجود دارند که گاهی اوقات صندلیهای بیرونی، چتر آفتابگیر و گلدانها را حمل میکنند که به اندازه کافی مورد استفاده قرار میگیرند، اما اغلب هیچ چیز لذتبخش یا مورد نظری در رابطه وجود ندارد. خیابانها و فضاهای باز در بلوکهای جدیدتر و شمالیتر، نموداری هستند. به طور کلی بی میلی وجود دارد که اجازه دهیم همه چیز به طور کامل آن چیزی باشد که می خواهد باشد، خواه یک ساختمان بزرگ بزرگ، یا یک اثر باقی مانده صنعتی، یا یک کافه پیاده رو. این احتمالاً ناشی از یک نگرش ریسک زدایی است – با وجود خطرات زیادی در تحقق پروژه، توسعه دهندگان ممکن است نخواسته باشند که شانس زیادی در مورد معماری بگیرند.
ساختمان آلیسون بروکس که در انتهای یک چشم انداز طولانی قرار دارد، نشاطی را ارائه می دهد که سایر ساختمان ها فاقد آن هستند. این برج از یک جفت برج آجری قرمز به هم پیوسته تشکیل شده است، یکی بلند و مرکزی، دیگری خارج از مرکز و با زاویهای دور از زوایای قائم غالب، با ریتمهای تند پنجرهها و بالکنهای فرورفته. آرایههای نامنظم قوسها در بالا و پایین و در یک یا دو مکان در نیمه بالا ظاهر میشوند که از منحنیهای نه صرفاً دایرهای بزیه پیروی میکنند که دارای یک باستانی-آیندهنگر، صحرای- هستند.جنگ ستارگان احساس آنها تندی منظم دارند، بهطور محسوسی وزن زیادی را تحمل نمیکنند. در سرسراها و در برخی از طبقات بالا، طاقهایی به صورت طاقهایی بیرون میآیند که با پیچشهای پلان و حیاط کوچک، لایههای جذابی از فضای درون و بیرون را ایجاد میکنند. اینطور نیست که هر ساختمانی به این پیچیدگی نیاز داشته باشد، اما حس ماجراجویی را به همراه دارد.
کینگز کراس یک چرخش ۱۸۰ درجه ای از مکانی پر از خاک و خطر، که به دلیل استفاده از مواد مخدر و کار جنسی بدنام است، به مکانی تمیز و ایمنی رسیده است. کسانی هستند که برای از دست دادن خلاقیت و هیجانات سینمایی که با نسخه قدیمی همراه بود عزادار هستند، اما، به جز نامگذاری جرم و جنایت به عنوان دارایی میراث فرهنگی، سخت است بدانیم چگونه می توان آن شخصیت را حفظ کرد. مکانها تغییر میکنند و لذت باورنکردنی که متفقین و موریسون از آن صحبت میکنند، دستاورد کوچکی نیست. من فقط آرزو می کنم که در آخرین تحول خود، کینگز کراس به اندازه تکرارهای قبلی شخصیت داشت.