۱٫ معرفی
از دهه ۱۹۷۰، چشم انداز جهانی به طور چشمگیری تغییر کرده است. روند جهانی شدن اقتصاد با شروع آزادسازی تجارت توسط کشورها و شکستن موانع تجاری با امضای موافقت نامه های تجارت آزاد، غالب شد. در این زمینه، شرکت هایی از کشورهای مختلف وارد بازارهای خارج از کشور شده و مسیر بین المللی شدن را در پیش گرفته اند تا در رقابت جهانی به مزیت های منحصر به فردی دست یابند. با این حال، با اشباع شدن روزافزون بازارهای بین المللی، سود سهامی که برای شرکت ها آورده می شود دیگر مثمر ثمر نیست. در عوض، خطرات و چالش های بزرگ جایگزین آنها می شوند. از زمان بحران مالی ۲۰۰۸، ضد جهانی شدن و حمایت گرایی تجاری در حال افزایش بوده است و چشم انداز اقتصادی و سیاسی جهانی دستخوش تغییرات عمیقی شده است که طی یک قرن دیده نشده است. رویدادهایی مانند برگزیت، خروج ایالات متحده از شراکت ترانس پاسیفیک، مذاکره مجدد در مورد توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا)، جنگ تجاری چین و آمریکا، و شروع جنگ روسیه و اوکراین در حال افزایش است. این آشفتگی در محیط خارجی تهدیدی بزرگ برای بقا و تداوم شرکتهای چند ملیتی است، به طوری که برخی از MNEهای کوچک مجبور به کنارهگیری از فعالیتهای خارجی و سازماندهی مجدد برنامههای بینالمللی خود با ادغام یا بستن شرکتهای تابعه ضعیف میشوند. بنابراین، محققان شروع به تمرکز بر پدیده خروج خارجی کردهاند، زیرا وقوع بینالمللیسازی مکرر با وضعیت واقعی شرکتها همخوانی دارد و احتمال آن بیشتر است. [
۱,
۲].
از زمان اصلاحات و گشایش، چین برای دستیابی به توسعه اقتصادی سریع بر مزیت وقف نیروی کار خود تکیه کرده است. علاوه بر این، قدرت فراگیر ملی و جایگاه بین المللی آن به طور مداوم به سطح بالاتری ارتقا یافته است. ایالات متحده و چین به عنوان دو رقیب استراتژیک قوی، در تشدید مداوم بازی بزرگ و افزایش بی ثباتی و عدم اطمینان در روابط چین و آمریکا نقش داشته اند. [
۳]. علاوه بر این، شیوع جهانی همهگیری ویروس کرونا فشار برای بازسازی زنجیره عرضه، صنعتی و ارزش جهانی را تشدید کرده است. [
۴]. با توجه به این شرایط، ضروری است که حالت توسعه اقتصادی چین دستخوش دگرگونی اساسی شود تا استراتژی سنتی گردش بینالمللی دیگر با وضعیت اقتصاد چین سازگار نباشد. در پاسخ، دولت چین «استراتژی گردش دوگانه» را برای هدایت مسیرهای آینده پیشنهاد کرده است. استراتژی گردش دوگانه به شکلگیری یک الگوی توسعه جدید اشاره دارد که اساساً مبتنی بر گردش ملی است و گردشهای ملی و بینالمللی متقابلاً یکدیگر را تقویت میکنند. این استراتژی فرض میکند که با پایه محکم تقاضای داخلی، ما باید به طور مؤثر با هنجارهای بینالمللی هماهنگ شویم تا به سطح بالاتری از گردش بینالمللی دست یابیم. در نهایت، این امر ایجاد مزیت جدید در همکاری و رقابت و همچنین افزایش رقابت بین المللی را تسهیل می کند. شکی نیست که شرکت های چند ملیتی نقشی محوری در پیشبرد جهانی شدن اقتصاد دارند. این مطالعه بر روی عوامل مؤثر بر خروج خارجی شرکتهای چند ملیتی تولیدی چین تمرکز میکند و به عنوان تلاشی برای کمک به شرکتهای چینی برای بقا و توسعه بهتر در بازار خارج از کشور و کسب مزیتهای رقابتی پایدار عمل میکند. علاوه بر این، ما همچنین عدم قطعیت محیطی را برای مطابقت بیشتر با وضعیت واقعی شرکتهای چینی در نظر میگیریم، امیدواریم بتوانیم توصیههای هدفمندتری را برای انتخاب استراتژیک و معرفی سیاست شرکت ارائه دهیم.
مطالعات موجود در مورد سوابق خروج خارجی عمدتاً از سه بعد مشتق شده است: شرکت تابعه، شرکت مادر و در سطح کشور. سطح زیرمجموعه عمدتاً تأثیرات عملکرد سازمانی، ویژگیهای شرکت، منابع و قابلیتها و شبکههای شرکت را بر استراتژی خروج بررسی میکند. بدون شک، عملکرد شرکت همیشه یک عامل کلیدی برای انتخاب استراتژیک بوده است. عملکرد ضعیف شرکت فرعی احتمال خروج را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد [
۵]. با این حال، عملکرد تنها عامل تعیین کننده ای نیست که سایر عوامل زمینه ای نیز باید در نظر گرفته شوند [
۶,
۷,
۸]. سن ثابت [
۹]، اندازه [
۱۰]و برگشت ناپذیری حالت ورود ممکن است در نهایت با تأثیر بر انعطاف پذیری عملیات، بر تصمیمات خروج تأثیر بگذارد. منابع و قابلیت ها منابع اصلی یک مزیت رقابتی پایدار هستند. بنابراین، برخورداری از منابع فراوان و قابلیتهای برتر بدون شک بقای MNEها را در بازارهای خارجی بهبود میبخشد و احتمال خروج آنها را کاهش میدهد. [
۱۱]. شرکت های تابعه مختلف تحت یک شرکت مادر، شبکه MNE را تشکیل می دهند. منطقی است که مکان در شبکه و تعامل با سایر شرکتهای تابعه بر انتخاب استراتژیک شرکت تأثیر میگذارد، زیرا آنها نشان میدهند که دستیابی به مواد مورد نیاز برای بقا و عملکرد انعطافپذیر چقدر آسان یا دشوار است. [
۱۲,
۱۳]. سطح شرکت مادر عمدتاً تأثیر ویژگی های شرکت، تجربه بین المللی و دارایی های نامشهود را بررسی می کند. مطالعات موجود نشان داده است که شرکت های مادر با مقیاس های بزرگتر [
۱۰]، از نظر تجربه بین المللی و دارایی های نامشهود غنی تر است [
۱۴]می تواند منابع و دانش لازم برای بقا را در اختیار شرکت های تابعه قرار دهد و در نتیجه به آنها کمک کند تا بر خطرات و چالش ها غلبه کنند. در سطح کشور، تحقیقات عمدتاً بر عواملی مانند ژئوپلیتیک، جذابیت اقتصادی کشور میزبان و توسعه فناوری های جدید متمرکز است. ویت [
۱۵] استدلال می کند که ژئوپلیتیک محرک اصلی خروج خارجی است، در حالی که نیروهای اقتصادی دومین، هر چند با اثرات نامتقارن هستند. [
۱۶]. رشد اقتصادی کندتر [
۱۷]، افزایش هزینه های نیروی کار [
۳]، بدتر شدن محیط های تجاری و عدم اطمینان حاکمیتی همگی جذابیت بازارهای میزبان را برای شرکت های چند ملیتی کاهش می دهند. در نهایت، استفاده و پیشرفت روزافزون فناوریهای دیجیتال، شرکتها را قادر میسازد تا نیاز به خارج از کشور را کاهش دهند و زنجیرههای عرضه جهانی را کوتاه کنند تا ریسک را کاهش دهند. [
۱۸]. از نظر مطالعاتی که موقعیت شرکتهای چینی را بررسی میکنند، اگرچه تعداد کمی دارند، محققان تشخیص دادهاند که حالت ورود یک شرکت، عملکرد بینالمللی و ناهماهنگی استراتژیک ممکن است تأثیر مؤثری بر انتخاب خروج داشته باشد. [
۸,
۱۹,
۲۰,
۲۱]. به گفته بای [
۱۹] مطالعه، حالت سرمایهگذاری سبز با بقای شرکتهای تابعه خارجی رابطه مثبت دارد، در حالی که حالت کسب با ریسک بالاتر خروج خارجی همراه است. با این حال، کاوش صرفاً پیشینیان بدون در نظر گرفتن عناصر زمینه ای نامناسب است. بنابراین، ادبیات موجود عناصر داخلی و خارجی را که به عنوان متغیرهای زمینه ای خدمت می کنند، مورد بررسی قرار داده است. تجربه بین المللی یک شرکت، قابلیت نوآوری [
۲۱]و ارتباط تجاری [
۲۰] بین شرکت های تابعه و ستاد می تواند به طور قابل توجهی تأثیر منفی عملکرد ضعیف سازمانی را تضعیف کند. علاوه بر این، فاصله اقتصادی و فاصله فرهنگی، که عناصر زمینهای خارجی در نظر گرفته میشوند، منعکسکننده تفاوتهای بین میزبان و کشور مبدا هستند. مشخص شده است که در شرایط فاصله اقتصادی زیاد، شرکتها میتوانند بهطور انعطافپذیری در کشورهای میزبان انتخابی با نرخ خطر پایینتر مکانیابی و فعالیت کنند و از مزایای خاص مکان در هر دو اکتشاف و بهرهبرداری منابع بهرهمند شوند. با این حال، شرکتهایی که در یک کشور میزبان از لحاظ فرهنگی دورتر فعالیت میکنند، با عدم اطمینان بیشتری مواجه خواهند شد، که میتواند دشواری گسترش در خارج از کشور را افزایش دهد. [
۱۹]. در نتیجه، اگرچه دیدگاههای پژوهشی موجود جامع هستند، هر دو سطح خرد و کلان را پوشش میدهند، تمرکز هر مطالعه پراکنده است. علاوه بر این، استنتاج منطقی مبتنی بر مبانی نظری مختلف، ناگزیر نتایج ناهمگونی را به همراه خواهد داشت، که درک دقیق انگیزه استراتژیهای خروج خارجی را برای ما دشوار میسازد. برای رفع این نقص، این مطالعه بر کل مرحله توسعه بر اساس تئوری رفتاری تمرکز میکند و تأثیر منابع، ظرفیت و هزینه استراتژی خروج شرکت را بررسی میکند.
در مقایسه با ابعادی مانند درجه بین المللی شدن، سرعت، ریتم، حالت ورود و انتخاب مکان، تحقیقات در مورد خروج خارجی نسبتاً محدود است. به عنوان یک تصمیم استراتژیک مهم، تدوین و اجرای خروج خارجی قطعا بر رفتار خاص شرکت ها تأثیر خواهد گذاشت. بنابراین، این مطالعه تئوری رفتاری را برای بررسی سوابق و عوامل زمینهای خروج خارجی شرکتهای چینی اتخاذ میکند. Cyert و مارس [
۲۲] از چهار سازه برای توضیح چارچوب رفتار شرکتی شامل یادگیری سازمانی، جستجو، اجتناب از عدم قطعیت و عقلانیت محدود استفاده کرد. بنابراین، تئوری رفتاری متعاقباً به پنج بعد گسترش یافته است که عبارتند از یادگیری سازمانی، بازخورد عملکرد، دیدگاه هزینه، دیدگاه مبتنی بر توجه و نظریه سطوح بالا. [
۲۳]. امروزه به طور گسترده ای برای توضیح تصمیمات استراتژیک مخاطره آمیز مانند راه اندازی محصول جدید، نوآوری، انتخاب شریک اتحاد، M&A، سرمایه گذاری تحقیق و توسعه، ورود به بازار جدید و بین المللی سازی استفاده می شود. در این مطالعه، ما در درجه اول بر هزینه، بازخورد عملکرد و ابعاد یادگیری تئوری رفتاری تمرکز میکنیم و پیامدهای آنها را برای استراتژیهای خروج خارجی شرکتهای چینی بررسی میکنیم.
مشارکتهای پژوهشی این مقاله به شرح زیر است: (۱) مطالعات موجود بر اساس دیدگاههای نظری مختلف، تمایل دارند بر ابعاد مختلف پیشایند تمرکز کنند و احتمالاً نتایج ناهمگنی را تولید میکنند. این مطالعه تئوری رفتاری را برای مطالعه پیشایندهای احتمالی خروج خارجی در تلاش برای ارائه یک نتیجه جامع و سیستماتیک اتخاذ می کند. (۲) تحقیقات قبلی پدیده های خروج از کشورهای پیشرفته را بررسی کرد و پیشینیان را از چند بعد مورد بررسی قرار داد. [
۱۰,
۱۱,
۱۳,
۱۴]. این توسط پایگاههای داده به خوبی تثبیت شده مانند پایگاه داده Kaigai Shinshutsu Kigyou Souran، KLCA (انجمن شرکتهای فهرست شده کرهای) و غیره پشتیبانی میشود. اگرچه تحقیقاتی وجود دارد که بر شرکت های چینی متمرکز است، اما عمدتاً از داده های اولیه استفاده می کند [
۸,
۲۱]. مشخص شده است که داده های اولیه و ثانویه دارای مزایا و کاستی هایی هستند. داده های اولیه ممکن است حاوی اطلاعات غنی باشد که سوالاتی را ارائه می دهد که به دقت تنظیم شده اند، با تکیه بر دیدگاه های ذهنی که ادراکات پاسخ دهندگان را منعکس می کنند و بنابراین ممکن است تا حدی عینی نباشند. [
۲۴]. دادههای ثانویه، اگرچه ممکن است از عمق و غنای دادههای اولیه فراتر نباشند، اما ممکن است محققان را با وسوسهای برای دستیابی به نتایج گستردهتر از آنچه که دادهها پشتیبانی میکنند، مواجه کند. [
۲۵]. بنابراین، این مطالعه تلاش میکند تا پدیده خروج خارجی شرکتهای چینی را با استفاده از دادههای ثانویه بررسی کند و در تلاش برای پر کردن شکاف موجود در ادبیات و نتیجهگیری نسبتاً جامع باشد. (۳) ولبردا و لوین [
۲۶] معتقدند که انتخاب های استراتژیک هم از نیروهای داخلی سازمانی و هم از محیط بیرونی کشورهای داخلی و میزبان سرچشمه می گیرند. اینکه آیا و چگونه عدم قطعیت محیطی بر انتخاب یک شرکت تأثیر می گذارد، هنوز توجیه نشده است. بنابراین، این مقاله نقش تعدیلکننده عدم قطعیت محیطی را به منظور نتیجهگیری جامعتر و دقیقتر بررسی میکند.
ساختار این مطالعه به شرح زیر سازماندهی شده است.
بخش ۲ پیشینه نظری و فرضیه های اصلی را معرفی می کند.
بخش ۳ منابع داده و اندازه گیری های متغیر ما را توصیف می کند.
بخش ۴ نتایج تجربی ما را نشان می دهد، از جمله رگرسیون پایه و تمام تست های استحکام.
بخش ۵ بحث و نتیجه گیری مقاله را ارائه می دهد.
۵٫ نتیجه گیری ها
بر اساس تئوری رفتاری، این مطالعه به طور تجربی رابطه بین هزینههای کاهشیافته و بازخورد عملکرد در خروج خارجی شرکتهای چینی را با استفاده از دادههای شرکتهای تولیدی فهرستشده A-share از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۲ بررسی میکند. نتایج نشان می دهد که بازخورد عملکرد مثبت می تواند احتمال خروج را به طور قابل توجهی کاهش دهد، در حالی که هزینه های کاهش یافته و عملکرد منفی شرکت ها را به خروج از بازارهای خارج از کشور سوق می دهد. بااینحال، پیچیدگیهای محیطی و محیطی ممکن است تا حدی اثرات محرک هزینههای کاهشیافته و بازخورد عملکرد در استراتژی خروج خارجی را کاهش دهد.
دو یافته جالب در این مطالعه وجود دارد. اولین مورد، تأثیر مثبت هزینه های کاهش یافته است. با توجه به کاهش هزینه اولیه ورود به بازار خارجی، شرکت ها مستعد ماندن در بازار و تعهدات منابع بلندمدت هستند که در نهایت وابستگی دولت یا ثبات بلندمدت عملیات بین المللی را تشکیل می دهد. با این حال، مطالعه ما نتیجه معکوس را بر اساس یک دیدگاه استراتژیک در مورد رفتار خروج خارجی به تصویر میکشد. شرکتهایی که ورودیهای هزینه پایینتری دارند، با فشار بقای بیشتری مواجه میشوند و در یک نقطه ضعف رقابتی در بازار خارجی قرار دارند. در چنین شرایطی، شرکت ها به احتمال زیاد تصمیمات پرریسک تری اتخاذ می کنند. علیرغم کاهش هزینه خروج، شرکت ها توجه بیشتری به ارزش استراتژیک تخصیص مجدد منابع و تجدید ساختار شرکت دارند که منجر به توسعه پایدار بلندمدت می شود. بنابراین، یافته های ما شواهد جدیدی از شرکت های چینی در زمینه خروج استراتژیک ارائه می دهد. خروج خارجی دیگر مانند دهه ۱۹۷۰ نشانه ای از شکست نیست، بلکه یک عمل تغییر استراتژیک است که توسط شرکت ها پس از بررسی دقیق انجام شده است. دومین پدیده جالب این است که شرکتهایی که بازخورد عملکرد مثبت دارند، احتمال بیشتری برای خروج از بازارهای خارج از کشور در محیطهای پرمصرف و کم پیچیدگی دارند. این عجیب است زیرا چنین محیطی به دلیل فراوانی منابع و کاهش عدم قطعیت، برای بقا مطلوب است. بر اساس مطالعه ما، اثر معکوس عمدتاً ناشی از عدم تمایل روانی به تغییر، فقدان انگیزههای نوآوری، و سختی ظرفیت اصلی است. در نتیجه مزیت رقابتی نسبی شرکت ها به تدریج از بین می رود و در نتیجه احتمال خروج افزایش می یابد. این یافته همچنین زنگ خطری برای تصمیم گیرندگان است تا از افتادن در “تله قابلیت” اجتناب کنند و در نظر داشته باشند که توسعه یک فرآیند بلندمدت با یادگیری و نوآوری سازمانی مداوم است.
یافته های ما پیشنهادات عملی را هم برای شرکت ها و هم برای دولت ارائه می دهد. شرکت ها باید راه های مختلفی را برای بهبود عملکرد بین المللی امتحان کنند زیرا می تواند احتمال خروج خارجی را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. این را می توان با افزایش مداوم ظرفیت نوآوری آنها محقق کرد زیرا نوآوری نشان دهنده کاتالیزور اولیه برای پیشرفت اقتصادی است. علاوه بر این، این امر به پرورش قابلیت پویای جامع کمک می کند و شرکت ها را قادر می سازد تا با محیط پیچیده بهتر سازگار شوند. از سوی دیگر، دولت باید سیاستهای سودمندی را برای بنگاهها فراهم کند تا به بقای بهتر آنها در بازارهای خارجی کمک کند. در مرحله اول، ایجاد یک شبکه یا پلتفرم برای شرکت ها برای تبادل آزادانه دانش و به اشتراک گذاری تجربیات بین المللی ضروری است که منجر به کاهش هزینه های غرق شده قبل از ورود به بازارهای جدید خارج از کشور می شود. در نتایج ما، توجیه شده است که هزینه های غرق شده به طور مثبت با خروج خارجی مرتبط است. به این معنا که شرکتهایی با هزینههای کاهشیافته کمتر احتمال خروج از کشورهای میزبان را دارند. در همین حال، تسهیل مذاکرات توافقنامه های تجارت آزاد دوجانبه و چندجانبه نیز ابتکاری کلیدی است که دولت باید بر آن تمرکز کند. چین مدت هاست که سیاست خارجی خود را دنبال می کند که با همسایگان خود به عنوان دوستان خوب رفتار می کند. بنابراین، ما باید این مزیت را برای ارتقای یکپارچگی صنعتی و جریان های تجاری نیز حفظ کنیم. مناطق آزاد تجاری آزمایشی، بنادر و مراکز باز داخلی می توانند به عنوان مرزهای جدید باز شدن در برابر کل جهان مورد استفاده قرار گیرند. آنها همچنین میتوانند کانالهای جدیدی را برای گشایش در کمیت و کیفیت بیشتر برای توسعه شرکتهای چندملیتی فراهم کنند. ثانیاً، بر اساس دیدگاه استراتژیک خروج خارجی، خروج دیگر یک شکست نیست، بلکه یک شانس استراتژیک است. بنابراین، برای دولت نیز انتخاب خوبی است که شرکتهای چندملیتی چینی را با ایجاد فضای تجاری مناسب به بازار داخلی بازگرداند. به این ترتیب دولت نه تنها می تواند از گردش ملی جامد بهره مند شود بلکه به تدریج وابستگی ما به منابع و فناوری های خارجی را نیز کاهش می دهد.
این مطالعه دارای محدودیت های خاصی است که می تواند در تحقیقات آتی مورد توجه قرار گیرد. اول، ما روی محرکهای شرکت مادر تمرکز میکنیم و به دلیل محدودیتهای داده، بررسی عوامل فرعی و سطح کشور را نادیده میگیریم. تحقیقات آینده می تواند پایگاه داده را به منظور کشف تأثیر مشترک عوامل چند سطحی غنی کند. دوم، اگرچه ما یک دیدگاه خروج استراتژیک فعال را معرفی می کنیم، اما در سنجش و آزمایش اینکه آیا انگیزه تغییر استراتژیک مثبت است یا منفی، شکست خورده ایم. مطالعات آینده ممکن است انگیزه روانشناختی تصمیمات خروج را از طریق یک طراحی مکانیزم دقیق تر تحلیل کند. در نهایت، این مطالعه تنها اثر تعدیل کننده عدم اطمینان محیطی بر خروج خارجی را بررسی می کند. با این حال، بسیاری از عوامل زمینهای دیگر وجود دارد که ممکن است بر تصمیم خروج شرکت تأثیر بگذارد، مانند مؤسسات رسمی و غیررسمی. تحقیقات آینده می تواند این زمینه را با در نظر گرفتن عوامل زمینه ای بیشتر گسترش دهد.