هشت معیار زیر برای تخصیص سهمیه ماهی از مطالعه طولانی ادبیات مدیریت شیلات که من طی سه دهه انجام داده ام، پدید آمده است. آنها همچنین منعکس کننده آموزش من در نظریه سیاسی است که شامل تحلیل فلسفی مفهوم عدالت توزیعی است. بنابراین، اگرچه این هشت معیار توسط من انتخاب شدهاند، اما هم از شیوههای قدیمی مدیریت شیلات و هم از بحثهای اخلاقی عمیق آکادمیک سرچشمه میگیرند. آنها از آب در نیامده اند. نکته دیگر برای شفاف سازی این است که دریافت کنندگان تخصیص سهمیه ممکن است ایالت ها در مورد RFMO ها باشند، یا ممکن است بخش هایی از ماهیگیران در مورد سیستم های تصمیم گیری ملی یا فرعی باشند.
۳٫۱٫ اولین مالکیت – اول بیایید
شاید ابتدایی ترین و ساده ترین معیار، مالکیت اول باشد. مطابق با [
۶] (ص. ۱۷۹)، “اولین مالکیت… مالکیت را بر اساس اولی الامر یا اولین بار، اول به حق واگذار می کند”. مرجع. [
۵۶] (ص ۲۸) منشأ آن را در حقوق روم ذکر می کند و به “دگم حقوق روم باستان “اول در زمان، بهترین در حق” اشاره می کند. اصل مالکیت اول در شیلات با تعیین یک کل صید مجاز (TAC) و اجازه دادن به ماهیگیران برای رقابت برای ذخیره تا رسیدن به حد مجاز TAC که پس از آن ماهیگیری بیشتر ممنوع است، اعمال می شود. به بیان دقیق، مالکیت اول یک سیستم تخصیص نشده است [
۱۱] از این نظر که “به روی همه افراد وارد شده باز است، نه تقسیم به سهام ملی” [
۶۳] (ص ۱۳۸). مرجع. [
۶۳] توضیح میدهد که در اقیانوس اطلس شمالی، قبل از اینکه تخصیص سهمیه توسط سلف NAFO (سازمان شیلات اقیانوس اطلس شمالی) در سال ۱۹۷۲ معرفی شود، عادی بود. چندین نویسنده از آن به عنوان «شیلات المپیک» یاد میکنند. [
۱,
۱۳,
۱۵,
۱۷]. مرجع. [
۶۴] آن را به عنوان “دربی ماهیگیری” به تصویر می کشد. اولین اصل مالکیت امروزه در دو RFMO مورد استفاده قرار می گیرد – IATTC (کمیسیون ماهی تن استوایی بین آمریکایی) برای سهام آلباکور اقیانوس اطلس جنوبی. [
۶۵] و CCAMLR (کمیسیون حفاظت از منابع زنده دریایی قطب جنوب) برای ماهیگیری کریل و ماهی دندان در دریای راس [
۵۱]. مرجع. [
۸] ادعا می کند که این سیستم عملا برای ماهیگیری دریاهای آزاد به طور کلی است.
توجیه اصل مالکیت اول این است که به کارآفرینان و مبتکران پاداش می دهد. «قوانین مالکیت اول… اولین حرکتکنندگان، مبتکران، کارآفرینان را شناسایی میکند که ابتدا یک منبع را آزمایش کرده و از آن استفاده میکنند. جامعه از فعالیتهای نوآورانه و ریسکپذیر سود میبرد و اولین مالکیت چنین اقداماتی را تشخیص میدهد.» [
۶] (ص ۱۷۹). علاوه بر این، مفهوم مدرن حقوق مالکیت فکری مبتنی بر چنین اصلی است.
با این حال، مالکیت اول از نظر اخلاقی یک ادعای ضعیف و مشروط است. در مورد حقوق مالکیت معنوی، معمولاً یک محدودیت زمانی وجود دارد که پس از آن حق منقضی می شود. در مورد شیلات، اصل مالکیت اول به طور دائم علیه تازه واردان تبعیض قائل می شود [
۶,
۶۳]. استفاده انحصاری از سهام توسط اولین کاربر تا چه زمانی قابل توجیه است؟ فرض کنید کاربر اول به سرعت توسط یک کاربر دوم و سپس یک کاربر سوم و غیره دنبال می شود: در چه مرحله ای کاربر اول باید سهام را با کاربران بعدی به اشتراک بگذارد؟ احتمالاً حق استفاده قبلی شامل اعطای دائمی کل یک انبار به اولین ماهیگیر آن نمی شود. این امر حس انصاف را نقض می کند، همانطور که کاشت پرچم روی ماه به ناعادلانه این حق را به صاحب پرچم می دهد که برای همیشه مالکیت کل ماه را ادعا کند. مانند [
۸] یادداشت ها، بسیاری از نویسندگان چنین حمایت مطلق از اولین استفاده را به عنوان ناعادلانه رد می کنند. اما چه محدودیتی در حق اولین کاربر منصفانه خواهد بود؟ انتقاد در اینجا این است که معیار استفاده قبلی نامشخص است: نمی تواند به ما بگوید که حد اخلاقی ادعای کاربر اول چقدر است. با این حال، اگر اصل اولین خدمت اولیه به این معنی نیست که اولین کاربر دسترسی انحصاری و دائمی به یک ماهیگیری دارد، بلکه فقط حق رقابت با سایر کاربران اولیه را برای صید تا حد امکان تا رسیدن به TAC دارد. سپس اصل مشخص می شود. این همان چیزی است که اصطلاحات “شیلات المپیک” و “دربی ماهیگیری” به معنای آن است.
انتقاد دیگر از اولین معیار مالکیت این است که این معیار تبعیض آمیز است زیرا به نفع ماهیگیران مقیاس بزرگ (LSF) در هزینه ماهیگیران مقیاس کوچک (SSF) است، زیرا LSF می تواند مسافت های قابل توجهی را تا مکان های جدید طی کند، در حالی که SSF تا حد زیادی محدود است آب های ساحلی که در آن فرصت های کمی برای بهره برداری وجود دارد.
منتقدان ماهیگیری المپیک یا دربی نیز می گویند که به عنوان مسابقه ای برای ماهیگیری، ماهیگیری بیش از حد را تشویق می کند [
۱۵]. با این حال، اگر TAC در یک سطح پایدار تنظیم شود و تمام ماهیگیری به محض رسیدن به TAC به پایان برسد، اتهام صید بی رویه از بین می رود. رد انتقاد دیگری سخت تر است – اینکه ماهیگیری المپیک یا دربی یک سیستم اخلاقی ورشکسته است زیرا خودخواهی، طمع و زیاده روی را تشویق می کند. هیچ چیز آموزنده ای در مورد مسابقه ماهیگیری وجود ندارد. اما سؤالی که در این مقاله مطرح میشود این است که آیا ناعادلانه است یا نه، و غیر اصلاحکننده بودن لزوماً به معنای ناعادلانه بودن نیست.
۳٫۲٫ نیروهای بازار – عرضه و تقاضا. Itqs
دومین معیار تخصیص سهمیه، نیروهای بازار است. نئولیبرالها به عدالت بازار اشاره میکنند که به موجب آن نیروهای عرضه و تقاضا تعیین میکنند که مالکان کشتیها میتوانند برای تخصیص سهمیه پرداخت کنند. [
۶۶]. بحث در اینجا این است که نیروهای بازار منصف هستند زیرا آنها بی طرف هستند و تبعیض ندارند – همه آزادند که وارد بازار شوند و برای سهمیه پیشنهاد دهند. بازارها به کارآفرینانی که مسئول افزایش بهره وری هستند با کاهش هزینه های تولید پاداش می دهند. سرمایه گذاری بر روی صرفه جویی در مقیاس؛ و به دنبال فرصت های صادراتی جدید. در اینجا عدالت با کارایی اقتصادی همراه است [
۶۷]، ثبات و انعطاف پذیری [
۸].
یک سیستم معمول بازار تخصیص سهمیه بر اساس سهمیههای قابل انتقال فردی (ITQ) است که به طور مکرر بین شرکتهای شیلات معامله میشود تا زمانی که توسط کارآمدترین اپراتورها نگهداری شود. [
۶۸]. بسیاری از مزایای دیگر به سیستم ITQ نسبت داده می شود [
۶۹]. به عنوان مثال، ادعا می شود که ITQ ها ظرفیت مازاد را کاهش می دهند، زیرا از آنجایی که ماهیگیران دارای سهمیه ای هستند، نیازی به سرمایه گذاری بیش از حد در کشتی های بزرگتر و تجهیزات پیچیده تر ندارند. همچنین، ITQ ها برای کاهش صید بی رویه برگزار می شود، زیرا ماندگاری آنها انگیزه ای برای ماهیگیران برای حفظ ذخایر ماهی در آینده ایجاد می کند. [
۲۹]. طرفداران ITQ ادعا می کنند که شواهدی وجود دارد که نشان می دهد این مزایا به دست آمده است. به عنوان مثال، ر. [
۷۰] (ص ۵۴-۵۵) ادعا می کند که در جایی که ITQ ایجاد شده است، صید بی رویه کاهش یافته است. سهام رو به کاهش بهبود یافته است. کیفیت ماهی فرود آمده بهبود یافته است. اشتغال افزایش یافته است؛ و رانت های اقتصادی افزایش یافته است. در حال حاضر بیش از ۲۰۰ سیستم ITQ در سراسر جهان وجود دارد [
۷۱] بیش از ۱۰ درصد از صید جهانی را تشکیل می دهد [
۶۸].
با این حال، ITQ به طور گسترده به عنوان مسئول افزایش بیکاری، کاهش تعداد ماهیگیران در مقیاس کوچک و صنایع دستی، و فقیر کردن جوامع محلی در نظر گرفته می شود، زیرا آنها به طور کلی به کشتی های صنعتی در مقیاس بزرگ کمک می کنند. [
۶۸,
۷۱,
۷۲,
۷۳,
۷۴]. انتقاد دیگر این است که ITQ منجر به تمرکز بیش از حد مالکیت سهمیه در دستهای کمتر و کمتری میشود. [
۷۵]در نتیجه گروهی نخبه از شرکتهای قدرتمند ایجاد میکند که میتوانند نفوذ ناعادلانهای بر تصمیمگیری در صنعت ماهیگیری داشته باشند تا به نفع منافع خود به بهای منافع سایر ذینفعان، از جمله محافظان و ماهیگیران در مقیاس کوچک (SSF) باشند. [
۶۳,
۶۸,
۶۹]. مرجع. [
۷۶] (ص ۲۸۴) این ادعا را رد می کند که خصوصی سازی شیلات، ماهیگیران صنعتی استثمارگر را به “محافظان نمونه” دریا تبدیل می کند: “ما همه آن ثروت را به صورت رایگان به شما می دهیم و تنها چیزی که در ازای آن می خواهیم این است که شما هم اکنون باشید. بهتر از آنچه تاکنون بوده اید رفتار کنید.»
انتقاد دیگر این اتهام است که تخصیص اولیه ITQ از نظر اخلاقی مشکل دارد. بسیاری از نویسندگان خاطرنشان کردهاند که ماهیگیران همواره بر اساس سوابق تاریخی خود، تخصیص اولیه را به صورت رایگان دریافت کردهاند. [
۴۰,
۷۷]- آنچه “پدربزرگ” نامیده می شود [
۵,
۶۸,
۷۰,
۷۸,
۷۹,
۸۰]. مرجع. [
۶] (ص. ۱۹۴) ادعا می کند “هیچ ITQ نمی تواند در ماهیگیری که منافع ماهیگیران مستقر نادیده گرفته می شود یا به طور مهمی به خطر بیفتد” اجرا شود. پدربزرگ شدن در سیستم ITQ ایسلند رخ داده است [
۸۰]; در سیستم ITQ کانادا برای اسکالوپینگ فراساحلی [
۸۱]; در سیستم تخصیصی کانادا برای زمین ماهیان سیار ساحلی Scotia Fundy [
82]; در ماهیگیری تله و خط اقیانوس نیو ساوت ولز [
۸۳]; در سیستم ITQ نیوزلند [
۸۴]; در ITQ قرمز در خلیج مکزیک [
۸۵]; در صید ترال جنوب شرقی استرالیا [
۵]; و در بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله دانمارک و هلند [
۳۸,
۸۶].
به گفته مفسران، چنین پدربزرگى به چهار دلیل ذاتاً ناعادلانه است. اول، تمام حقوق سهمیه را به مالک کشتی اختصاص می دهد و هیچ چیز را به خدمه یا سایر ذینفعان اختصاص نمی دهد. [
۸۷]. این بی عدالتی درون نسلی است [
۷۹]. دوم، به صاحبان کشتیهای تهاجمیتر که رکوردهای بزرگی را به دست آوردهاند، نه با رفتار حفاظتی، بلکه با هدف قرار دادن ذخایر تا حد محدود و آسیب رساندن به اکوسیستم اعماق دریا، پاداش میدهد. سوم، با اجازه دادن به حقوق عمومی بر منابع ملی توسط مالکان خصوصی، به برخی از ماهیگیران نسبت به سایر ماهیگیران و سایر افراد جامعه امتیاز می دهد. [
۲۹]. همانطور که اشاره شد [
۸۷] (ص ۱۹۶) می گوید: «براساس ITQهای معدود، اساساً بسیاری را کوتاه می کند» (همچنین رجوع کنید به [
۸۸]. مرجع. [
۸] اشاره می کند که این تبعیض علیه تازه واردان است. چهارم، مستلزم بیعدالتی بین نسلی است: «در دریافتکنندگان اولیه یک هدیه رایگان از سهمیهها از یک منبع عمومی، بیعدالتی بین نسلی قابل توجهی وجود دارد، در حالی که نسلهای بعدی باید نرخهای خرید یا اجاره گزافی را بپردازند». [
۷۵] (ص ۱۷۶) (همچنین رجوع کنید به [
۶۸]).
یک روش جایگزین برای تخصیص اولیه ITQ، حراج تخصیص سهمیه اولیه است. این کار در شیلی شیلی برای ماهی دندان پاتاگونیا انجام شد که در آن ITQ برای دوره های ۱۰ ساله به بالاترین قیمت پیشنهاد داده شد. [
۸۹]. با این حال، مزایده ها مزیتی را برای پیشنهاد دهندگان ثروتمند نسبت به پیشنهاد دهندگان فقیرتر فراهم می کند و نابرابری را که در حال حاضر در صنعت ماهیگیری وجود دارد، تقویت می کند. [
۷۵].
بسیاری از نویسندگان دوست دارند [
۶۳] پیش بینی کنید که علیرغم همه نابرابری هایشان، سیستم های ITQ در نهایت به طور گسترده در سراسر جهان به کار گرفته خواهند شد.
۳٫۳٫ استحقاق تاریخی – سابقه پیشین. وضع موجود
همانطور که بخش قبل نشان می دهد، یک سیستم ITQ ممکن است بر اساس تخصیص سهمیه های اولیه باشد که منعکس کننده سوابق صید تاریخی است. با این حال، سوابق تاریخی اغلب به عنوان معیاری برای تخصیص سهمیه های ماهیگیری خارج از سیستم های ITQ استفاده می شود. منطق این معیار این است که به ایالتی که سابقه طولانی در صید یک ذخایر دارد، باید سهمیه بیشتری نسبت به ایالتی که فقط سابقه کوتاهی در صید آن سهام دارد، اختصاص یابد. مطابق با [
۴۴]استحقاق تاریخی مترادف با ثبات است: اساساً اصل وضع موجود است. مرجع. [
۱۵] آن را “تخصیص دولت پرچم” می نامد، که نشان می دهد که مشخصاً برای ماهیگیری در دریاهای آزاد کاربرد دارد و به طور کلی برای ناوگان آبی دوردست (DWF) سود می برد. به عقیده بسیاری از مفسران، استحقاق تاریخی رایج ترین معیار در جهان است [
۴,
۸,
۴۰,
۴۱,
۴۴,
۵۵,
۸۶,
۹۰]. مرجع. [
۳۸] (ص ۲۴۸) نشان می دهد که در فرانسه، آلمان، پرتغال، سوئد و بریتانیا کاربرد دارد (همچنین رجوع کنید به [
۹۱,
۹۲]) و اینکه «برای ذخایر تحت مدیریت اتحادیه اروپا، ICCAT یا TACهای آب دوردست (NAFO و NEAFC [North East Atlantic Fisheries Commission]تمام سهمیه ها صرفاً بر اساس فعالیت ماهیگیری تاریخی تخصیص می یابد.
مطابق با [
۴۱]استحقاق تاریخی سادهترین معیار برای عمل است زیرا از نظر کمی قابل اندازهگیری است (همچنین رجوع کنید به [
۹۳,
۹۴,
۹۵]. مرجع. [
۱۳] این به این دلیل است که داده های صید به طور کلی یک رکورد آماری ارائه می دهند. مرجع. [
۴۱] می گوید از نظر سیاسی نیز از بین بردن آن سخت ترین است، زیرا به طور گسترده و عمیق در عمل روزمره جا افتاده است (همچنین رجوع کنید به [
۶]). مرجع. [
۴۲] ادعا میکند که تخصیص سهمیهها بر اساس استحقاق تاریخی، حرکت خود را ایجاد میکند (وابستگی به مسیر). مرجع. [
۶] می گوید زمانی که توافق بر سر معیارهای تخصیص سهمیه امکان پذیر نباشد، موقعیت پیش فرض همواره حق تاریخی است.
اعتبارات اخلاقی اصل استحقاق تاریخی چیست؟ به نظر می رسد چیزی قانع کننده در این مورد وجود دارد که بگوییم اگر ماهیگیران برای مدت طولانی فعالیت های ماهیگیری را انجام داده اند، تلاش و سرمایه گذاری قابل توجهی انجام داده اند، آنها این حق را به دست آورده اند که به آنها اجازه داده شود به این کار ادامه دهند. [
۸۶]. همچنین منطقی به نظر می رسد که بگوییم مقدار سهمیه اختصاص داده شده باید متناسب با مقدار ماهی که به طور منظم توسط هر کشتی صید می شود باشد. [
۹۶]. مرجع. [
۹۷]تئوری استحقاق پایهای اخلاقی برای این معیار فراهم میکند و ادعا میکند که افراد در صورتی که داراییهای خود را به دست آورده باشند (چه از طریق اختلاط اولیه کار خود با آنها یا با انتقال آنها از طرف دیگری) بدون سرقت، تقلب یا نیرو، و اگر «به اندازه کافی و به اندازه کافی برای دیگران باقی بماند». مرجع. [
۹۷] این تصور را رد می کند که دارایی ها را می توان بر اساس اصول انتزاعی مانند صحرا یا برابری یا نیاز یا هر «الگوی» دیگری توزیع کرد، به گونه ای که گویی دارایی های موجود منا از بهشت در انتظار توزیع هستند. دارایی ها در حال حاضر به درستی توسط حق تاریخی توزیع شده اند. کیک باکره ای برای جدا کردن وجود ندارد: کیک قبلاً به طور قانونی تقسیم شده است [
۵۳].
مرجع. [
۹۸] همچنین حمایت اخلاقی را به معیار استحقاق تاریخی اضافه میکند و استدلال میکند که طول عمر محض عمل به معنای مشروعیت اخلاقی است. خود این واقعیت که یک عمل در طول مدت زمان طولانی دوام آورده است به این معنی است که مناسب بودن آن برای هدف و خدمت به یک کارکرد اجتماعی ارزشمند را با ایجاد ثبات و امنیت برای جامعه نشان داده است. مرجع. [
۸] اشاره میکند که حقوق بینالملل از حقوق تاریخی حمایت میکند: هم دادگاه دائمی داوری و هم دیوان بینالمللی دادگستری تأیید میکنند که استفاده طولانیمدت موجب توجیه اعمال میشود. این دکترین نسخه در قوانین انگلستان جایگاهی دارد که تصریح می کند که اگر یک مطب به مدت ۲۰ سال کار کند، واجد شرایط به رسمیت شناختن قانونی است. مرجع. [
۹۹] (ص. ۵) این استدلال را تکرار می کند که قانون بریتانیا “انتظارات مشروع” دارندگان سهمیه موجود را تایید می کند، زیرا “دریافت کنندگان سهمیه کسب و کار خود را بر اساس قدرت تخصیص سهمیه آینده برنامه ریزی کرده اند و به تخصیص آنها تکیه کرده اند”. همانطور که اشاره شد [
۱۳] بیان می کند، اصل استحقاق تاریخی نمونه ای از وضعیت موجود است.
با این حال، ایرادات زیادی به معیار استحقاق تاریخی برای تخصیص سهمیه وجود دارد. برای یک چیز، کاربرد آن نامشخص است. همانطور که اشاره شد [
۴] (ص ۴-۵) می پرسد، «چه دوره زمانی باید در محاسبه صید تاریخی در نظر گرفته شود؟ احتمالاً کشورهای مختلف در زمانهای مختلف سطوح مختلف صید داشتهاند، بنابراین دوره زمانی که تاریخچه صید بر اساس آن است، میتواند تفاوت قابلتوجهی در تخصیص یک ایالت ایجاد کند». مرجع. [
۴۵] میگوید اعتبار سوابق صید تاریخی هر چه به عقبتر برود کاهش مییابد. مرجع. [
۵۵] می پرسد: چه کسی باید سهمیه دریافت کند؟ «تاریخ» چه زمانی باید آغاز شود؟ آیا سابقه صید غیرمجاز جزء سهمیه محسوب می شود؟ آیا تاریخ اخیر بر تاریخ دور افتاده است؟ (همچنین ببینید [
۱۳]). آیا باید تاریخچه پیوسته باشد؟ آیا میانگین صید در یک دوره باید شمارش شود یا بهترین صید سال؟ مرجع. [
۸۶] نگرانی های مشابهی را ایجاد می کند. همچنین، گاهی اوقات مشکلاتی در مقایسه مشابه با مشابه در صیدهای تاریخی وجود دارد، زیرا بخشها و کشتیهای مختلف ممکن است در هنگام تعریف ماهی و دستهبندی صید، شیوهها و پروتکلهای متفاوتی داشته باشند.
برای چیز دیگر، اعمال معیار استحقاق تاریخی ممکن است ناعادلانه باشد. همانطور که اشاره شد [
۴] (ص. ۵) اشاره می کند، استحقاق تاریخی می تواند به نفع کشورهایی باشد که به ماهیگیری یارانه پرداخت کرده اند، “در نتیجه یارانه های شیلات گذشته را با فرصت های ماهیگیری در آینده پاداش می دهد” (همچنین رجوع کنید به [
۴۲]). این اصل همچنین ممکن است برای پاداش ماهیگیری غیرقانونی، گزارش نشده و غیرقانونی (IUU) استفاده شود. مرجع. [
۷۹] گزارش می دهد که استفاده از معیار استحقاق تاریخی برای ماهیگیری صدف موج سواری در ایالات متحده در تخصیص سهام ITQ به برخی از ماهیگیران غیرقانونی پاداش داده است. انتقاد دیگر این است که مسابقه ماهیگیری را تشویق می کند [
۱۳,
۱۰۰]، حمایت از ماهیگیرانی که در گذشته از ذخایر بیش از حد بهره برداری کرده اند [
۴۲,
۵۹]. مرجع. [
۹۴] اشاره به انگیزه انحرافی ای دارد که برای کشورها ایجاد می کند تا تلاش خود را افزایش دهند و سابقه صید خود را بلافاصله قبل از پیوستن به RFMO افزایش دهند (همچنین رجوع کنید به [
۹۳,
۱۰۰,
۱۰۱].
مرجع. [
۷۰] میگوید معیار استحقاق تاریخی همچنین اغراق در صید را برای افزایش استحقاق تشویق میکند. مراجع. [
۴۴,
۶۰,
۶۳] می گویند همچنین ماهیگیرانی را مجازات می کند که به طور موقت ماهیگیری را متوقف می کنند تا امکان احیای ذخایر فراهم شود. علاوه بر این، علیه کشورهای جنوب جهانی که سوابقی از تاریخچه ماهیگیری ندارند، تبعیض قائل می شود [
۴,
۹۰]. مرجع. [
۱۵] به این نکته اشاره می کند که معیار حق تاریخی نسبت به هر تازه واردی تبعیض قائل می شود زیرا آنها سابقه ای ندارند. همچنین، معیار استحقاق تاریخی با همان اعتراضی مواجه است که اصل بازار تخصیص اولیه ITQها را دارد – سابقه صید باید به چه کسی اختصاص داده شود: مالک کشتی، فرمانده، خدمه یا پردازشگر؟ [
۴۰]. مرجع. [
۱۴] می گوید گذشته نباید بر حال و آینده ارجحیت داشته باشد. در نهایت، ر. [
۱۰۲] گزارشها حاکی از آن است که دولتها عموماً هر تفسیری از اصل استحقاق تاریخی را انتخاب میکنند که به بهترین وجه با منافع شخصی آنها سازگار باشد.
بنابراین، اگرچه معیار استحقاق تاریخی در نگاه اول جذابیت شهودی دارد، توسط برخی نظریههای اخلاقی متقاعدکننده پشتیبانی میشود و به طور گسترده در سراسر جهان به کار میرود، اما با چالشهای اخلاقی قابلتوجهی مواجه است.
۳٫۴٫ نزدیکی جغرافیایی – پیوست منطقه ای
معیار مجاورت جغرافیایی یا ضمیمه منطقه ای بر این استدلال است که تخصیص سهمیه باید نشان دهنده محل قرارگیری ماهی باشد. [
۱۰۳]. سهمیه ها به نسبت ذخایری که در آب های آنها یافت می شود به ایالت ها تعلق می گیرد [
۳۹,
۱۰۴]. این یک معیار بیولوژیکی است زیرا کاربرد آن به زیست شناسان نیاز دارد که دقیقاً مکان ماهی ها را تعیین کنند. مرجع. [
۵۵] (ص ۱۲۶، ۱۲۷) مدعی است که این یک معیار علمی است که “روشن” و “کمترین سیاسی در بین مکانیسم های تخصیص ممکن است… اگر دولت ها محاسبات علمی را که در آن سهام به عنوان () مبنایی برای توزیع است، می پذیرفتند، واقعاً هیچ وجود نخواهد داشت. نیاز به مذاکره». مرجع. [
۸] (ص ۲۳۴) می گوید: «معیار خنثی و عینی است». مرجع. [
۴۲] استدلال میکند که استدلال پیوست منطقهای برای ماهیها در خارج و همچنین در داخل منطقه اقتصادی انحصاری یک ایالت (EEZ) صادق است، بنابراین معیار مجاورت جغرافیایی گستردهتر از معیار حق حاکمیت است (به بخش بعدی مراجعه کنید).
مطابق با [
۸]نزدیکی جغرافیایی همواره یکی از عناصر تصمیمگیری برای تخصیص سهام در حال حرکت بوده است و محبوبیت آن در حال افزایش است. نروژ حامی جدی پیوستن منطقهای است و توافق این کشور با اتحادیه اروپا در مورد هفت سهم مشترک دریای شمال، آن را در بر میگیرد. [
۴۶,
۱۰۵]. مرجع. [
۱۰۶] گزارشها حاکی از آن است که تخمینهای زیست توده منطقهای برای توزیع سهمیه ماهی هالیبوت و سیبلماهی اقیانوس آرام بین کانادا و ایالات متحده استفاده میشود.
مرجع. [
۴۳] اشاره می کند که NAFO از پیوست منطقه ای برای تخصیص سهمیه شاه ماهی استفاده می کند. مرجع. [
۱۰۷] می گوید که اصل پیوست منطقه ای در NEAFC قوی بوده است. Bjorndal (ایمیل شخصی ۲۰۲۳) می گوید که کشورهای آفریقای شمالی سهمیه بالاتری برای ماهی تن بر اساس معیار پیوست منطقه ای اختصاص داده اند. دولت بریتانیا پس از برگزیت آشکارا پیوستن منطقهای را به معیار استحقاق تاریخی اتحادیه اروپا یعنی ثبات نسبی ترجیح میدهد. [
۱۰۸]. مرجع. [
۱۵] میگوید این به نفع کشورهای ساحلی است اما نه برای دولتهای DWF.
بسیاری از نویسندگان از معیار مجاورت جغرافیایی دفاع می کنند [
۴۲,
۱۰۶]. مرجع. [
۴۵] می گوید اگر گونه ای ماهی در آب های یک ایالت زندگی می کند، تخم ریزی می کند یا تغذیه می کند، این دلیل موجهی برای آن ایالت برای درخواست سهمیه برای صید آن است. احتمالاً بحث این است که ماهی ها از منابع دولت استفاده می کنند. بنابراین، دولت این حق را دارد که برای ارائه آن خدمات، اجاره دریافت کند. مرجع. [
۵۶] استدلال میکند که اصل دلبستگی منطقهای دولتها را تشویق میکند تا از ذخایر داخل و اطراف آبهای خود مراقبت کنند.
با این حال، منتقدان معیار مجاورت جغرافیایی استدلال می کنند که این معیار دارای چندین نقص است. اولاً، این یک معیار عینی مستقیم نیست، بلکه یک معیار پیچیده و بحث برانگیز است. به عنوان داوران [
۸,
۱۴,
۱۰۹] توضیح دهید، می توان آن را به چندین روش مختلف تعریف کرد. به عنوان مثال، برخی از ماهی ها ممکن است در آب های یک کشور تخم ریزی کنند، اما بالغ شوند و در نتیجه در آب های کشور دیگر قابل ماهیگیری باشند. برخی از ماهی ها ممکن است زمان زیادی را در آب های یک کشور و زمان بسیار کمتری را در آب های کشور دیگر سپری کنند [
۱۱۰]; و برخی از ماهی ها ممکن است در یک کشور وزن زیادی داشته باشند اما در کشوری دیگر وزن بسیار کمی داشته باشند. علاوه بر این، اندازه گیری زیست توده ماهی بسیار دشوار است [
۱۰۸]به خصوص اگر شامل تخم و لارو باشد [
۱۳].
علاوه بر این، ما واقعاً نمی دانیم چقدر ماهی در آب های یک کشور وجود دارد. طبق گزارش ICES در سال ۱۹۷۸، “برای جمع آوری تمام داده های بیولوژیکی لازم برای تعیین دلبستگی منطقه ای نیاز به مقدار غیر واقعی کار است.” [
۱۱۱]. همچنین به عنوان رفر. [
۵۹] اشاره می کند، تغییرات در الگوهای رفتار مهاجرت ماهی می تواند محاسبات اندازه ذخایر را در یک زمان خاص تضعیف کند (همچنین رجوع کنید به [
۱۴,
۱۱۲]. مرجع. [
۱۱۰] (ص. ۲) می گوید ICES هیچ نشانه ای از چگونگی “کمیت سازی، وزن کردن، و افزودن این عوامل مختلف به فرمول کلی برای محاسبه سهمیه های فرعی مربوط به مناطق” ارائه نمی دهد. مراجع. [
۸,
۱۴] تصمیمات مدعی در مورد معیارهایی که برای دلبستگی منطقه ای استفاده شود، در نهایت سیاسی است نه علمی. بنابراین، در نهایت به سیاست می رسد.
معیار نزدیکی جغرافیایی یا دلبستگی منطقه ای دارای کشش اخلاقی است – به نظر می رسد نزدیکی وزن اخلاقی بیشتری به ادعای سهمیه می بخشد تا دور بودن – اما به دلیل پیچیدگی مفهومی آن و به دلیل مهاجرت ماهی ها، عملیاتی کردن آن بسیار دشوار است. به ناچار منجر به مناقشه سیاسی در مورد آنچه که مستلزم آن است.
۳٫۵٫ حق حاکمیت – حق یک کشور ساحلی برای تعیین سهمیه برای سهام در منطقه EEZ خودش
ملاک حق حاکمیت ارتباط تنگاتنگی با معیار مجاورت جغرافیایی دارد، اما یک معیار قانونی است تا بیولوژیکی. این به ماهیهای ساکن در منطقه EEZ یک کشور اشاره دارد، در حالی که پیوست منطقهای ممکن است شامل ماهیهایی باشد که در خارج از EEZ زندگی میکنند. مرجع. [
۸] می گوید این اصل ریشه در حقوق بین الملل دارد که در آن حاکمیت ملی یک رکن است. همانطور که اشاره شد [
۹۰] اشاره می کند، تا سال ۱۹۸۲، صید ماهی بر اساس ملیت کشتی ماهیگیری به جای محل آن به ایالت ها نسبت داده می شد. اما زمانی که ۲۰۰ نانومتر EEZ توسط UNCLOS در سال ۱۹۸۲ ایجاد شد، به هر کشور ساحلی حق قانونی مالکیت بر منابع طبیعی در منطقه EEZ خود اعطا شد، از جمله حق تعیین سهمیه خود برای ذخایر ماهیان مهاجر/دستباز در آن. [
۱۴,
۹۰]. مرجع. [
۵۶] خاطرنشان می کند که کشورهای ساحلی همچنین حق دارند تعیین کنند که آیا کشتی های خارجی می توانند در منطقه EEZ خود ماهی بگیرند یا خیر. مرجع. [
۱۸] میگوید UNCLOS به کشورهای ساحلی اختیارات تقریباً کاملی را بر منابع شیلات در EEZ آنها ارائه میکند. اگرچه دولت ساحلی وظایفی مانند حفظ ذخایر EEZ خود در سطح پایدار و ارائه فرصت های ماهیگیری به سایر کشورها را بر عهده داشت که خود از آنها استفاده نمی کند. [
۱۳,
۱۱۳]، به هر جهت و مقاصد، از صلاحیت مطلق بر ماهی های منطقه اقتصادی اقتصادی خود برخوردار است (همچنین رجوع کنید به [
۱]. مطابق با [
۴۲]این امر به کشورهای ساحلی اولویت مهمی در هر سیستم تخصیص سهمیه RFMO می دهد (همچنین رجوع کنید به [
۴۵]).
فهرست معیارهای تخصیص سهمیه کمیسیون شیلات اقیانوس آرام غربی و مرکزی (WCFPC) شامل حقوق ماهیگیری کشورهای ساحلی است که ذخایر در EEZ آنها وجود دارد. [
۱۵]. در NEAFC، تخصیص سهمیه ماهی خال مخالی در طول ۱۵ سال گذشته به طور منظم توسط کشورهای ساحلی از جمله ایسلند، فارو، گرینلند و نروژ، علیرغم مخالفتهای کمیسیون، به صورت یکجانبه تعیین شده است. [
۱۱۳]. مرجع. [
۶۳] گزارش می دهد که در سال ۲۰۰۰، ایسلند ICCAT را ترک کرد زیرا قوانین تخصیص این سازمان در مورد ماهی تن آبی (شامل ممنوعیت صید آن) حق حاکمیت آن را نقض کرد. آفریقای جنوبی و اندونزی از کمیسیون ماهی تن اقیانوس هند (IOTC) خواستند تا حق حاکمیت کشورهای ساحلی را نسبت به ادعای ناوگان آبی دوردست نسبت به سهمیه ماهی تن در اولویت قرار دهد. [
۱۱۴]. مرجع. [
۱۱۵] میگوید IOTC طرفدار ناوگانهای آبی دوردست (یعنی استحقاق تاریخی) است، اما روند جهانی در حقوق بینالملل به سمت اولویت دولتهای ساحلی (یعنی حقوق حاکمیتی) است.
معیار حقوق حاکمیتی دولتهای ساحلی اغلب توسط مدافعان حقوق تاریخی به چالش کشیده میشود، به گفته آنها، کشتیهای «پرچم» با سابقه ماهیگیری در آبهای ایالت ساحلی ادعای حقوق تخصیصی دارند. [
۸,
۴۴,
۹۵]. در این تعارض ر. [
۹۰] استدلال می کند که حاکمیت دولت به طور کلی بر حق تاریخی دولت پرچم برتری دارد، اما [
۶۳] گزارش می دهد که هم جامعه اروپا و هم ژاپن معیار حق حاکمیت را به این دلیل رد می کنند که هیچ قانون بین المللی حقوق ترجیحی را برای کشورهای ساحلی قائل نیست.
این تضاد یک اشکال بالقوه معیار حق حاکمیتی را آشکار میکند – این که ممکن است کشورهای ساحلی را جرأت بخشد تا احساس کنند در قوانین بینالمللی از حق نامحدودی برای بهرهبرداری از ذخایر ماهی در منطقه اقتصادی منطقهای خود برخوردارند. با این حال، برای جلوگیری از چنین بهره برداری بیش از حد، طبق قوانین بین المللی این حق مشمول دو شرط است: اول، دولت ساحلی نباید از این ذخایر تا حدی بهره برداری کند که پایداری ذخایر را تهدید کند. ثانیاً، دولت ساحلی باید به سایر کشورها اجازه دسترسی به ماهی را برای هر گونه ذخایر مازادی که نمی تواند یا نمی خواهد صید کند، بدهد. [
۱۱۳]. این محدودیت ناشی از ماده ۵۶ (۲) کنوانسیون UNCLOS است که دولتهای ساحلی را ملزم میکند به حقوق و وظایف دیگر دولتها «رعایت لازم» داشته باشند. یکی دیگر از مشکلات معیار حق حاکمیتی، فقدان دادهها در مورد ذخایر ماهی در منطقههای EEZ کشورهای ساحلی است.
معیار حق حاکمیتی برای تخصیص سهمیه ماهی، احساس شهودی از انصاف در مورد آن دارد، که از مفهوم حاکمیت دولت حمایت میکند، که با مفهوم بسیار احساسی ناسیونالیسم مرتبط است. با این حال، این انصاف شهودی به اعطای حق مطلق به کشورهای ساحلی بر ذخایر ماهی در منطقه EEZ آنها تعمیم نمی یابد. محدودیتهای اخلاقی برای حاکمیت دولت برای حفاظت از سهام و حقوق سایر کشورها برای دسترسی به سهام تحت شرایط خاص وجود دارد. [
۹۰]. تمام هدف RFMO ها این است که کشورهای عضو در ازای دسترسی به سهام در EEZ سایر کشورها، محدودیت هایی را برای حاکمیت EEZ خود می پذیرند.
۳٫۶٫ وابستگی اقتصادی – نیاز
معیار وابستگی اقتصادی به مفهوم نیاز مربوط می شود. اگر دولتی برای بقای اقتصادی خود، همراه با رفاه اجتماعی و فرهنگی خود، به شدت به صنعت ماهیگیری وابسته باشد، می تواند برای رفع این نیاز، سهمیه اضافی را درخواست کند. مرجع. [
۴۲] می گوید UNCLOS این معیار را در مورد کشورهای در حال توسعه تأیید می کند (همچنین رجوع کنید به [
۴]).
با این حال، در مورد اینکه آیا معیار وابستگی اقتصادی در حال حاضر در هر RFMO اعمال می شود، اختلاف نظر وجود دارد. از یک طرف، ر. [
۴۳] اظهار می کند که عوامل اجتماعی-اقتصادی تأثیر قابل توجهی بر تخصیص ندارند. از سوی دیگر، ر. [
۸] (۲۰۱۰) اشاره می کند که RFMO ها مانند WCPFC (کمیسیون شیلات اقیانوس آرام غربی و مرکزی) و ICCATdo ادعاهای مربوط به تخصیص سهمیه ای را که توسط کشورهای ساحلی وابسته به شیلات به نمایندگی از ماهیگیران کوچک، صنایع دستی و معیشتی آنها انجام شده است را تشخیص می دهند (همچنین نگاه کنید به [
۹۵]). مرجع. [
۱۵] به ماده ۱۰ (۳) قانون اساسی WCPFC اشاره می کند که بیان می کند که تخصیص باید نیازهای کشورهای در حال توسعه جزیره ای کوچک (SIDS) را که به ویژه به ماهیگیری وابسته هستند، در نظر بگیرد. مرجع. [
۱۵] چهار معیار نیاز به کار گرفته شده توسط WCPFC و هفت معیار نیاز به کار گرفته شده توسط ICCAT را گزارش می دهد.
به طور کلی، معیار وابستگی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه بیشتر از کشورهای توسعه یافته اعمال می شود، زیرا همانطور که اشاره شد. [
۴۲] توجه داشته باشید، امنیت غذایی در آنجا بیشتر در خطر است. با این حال، برخی از کشورهای توسعه یافته مانند ایسلند و فارو نیز از این معیار استفاده کرده اند. در ایسلند، رفر. [
۸۷] می گویند تنها منبع طبیعی مهم آن ماهی است که ۷۵ درصد از درآمد صادراتی آن را تامین می کند. در فارو، رفر. [
۱۱۶] خاطرنشان می کند که ماهی ۹۵ درصد از صادرات آن را تشکیل می دهد. در سوئد، بخشی از سهمیه ملی برای SSF به دلیل وابستگی آنها محفوظ است. [
۳۸] (ص ۲۹۲ و ۲۹۳)). در کانادا، ر. [
۸۱] گزارش می دهد که معرفی سهمیه های فردی برای ناوگان ساحلی با نیاز به حمایت از اشتغال در جوامع محلی توجیه شده است. در انگلستان، ر. [
۱۱۷] چهار نمونه از وابستگی اجتماعی-اقتصادی به عنوان معیاری برای تخصیص سهمیه استفاده می شود.
قدرت اخلاقی معیار وابستگی اقتصادی چیست؟ مرجع. [
۶۷] میگوید آزمایشهای شبیهسازی شواهدی را ارائه میدهند که نشان میدهد اکثر مردم نیاز را به عنوان یک موضوع عدالت توزیعی در نظر میگیرند، زیرا برآورده کردن نیازهای اساسی مانند تغذیه و مسکن منصفانه تلقی میشود. مطابق با [
۱۱۸]ریشه های ایدئولوژیک و معنوی مفهوم نیاز در فرهنگ دینی نهفته است. بکارگیری این احساسات اخلاقی در ماهیگیری، ر. [
۴۵] استدلال می کند که اگر ماهی در یک کشور بخشی حیاتی از رژیم غذایی آن باشد، یا اگر ماهیگیران ساحلی برای امرار معاش خود کاملاً به ماهی وابسته باشند، این یک دلیل اخلاقی قانع کننده برای سهمیه اضافی است (همچنین رجوع کنید به [
۱۷,
۱۱۹]). همچنین موردی برای این استدلال وجود دارد که باید به ادعاهای ماهیگیران صنعتگر و سایر ماهیگیران در مقیاس کوچک (SSF) که بستر جوامع محلی را تشکیل می دهند توجه ویژه ای شود و اگر سهمیه ای به آنها اعطا نشود، این جوامع با تحولات اجتماعی گسترده ای که باعث می شود [
۱۲۰].
با این حال، چندین اشکال در معیار وابستگی اقتصادی تخصیص سهمیه وجود دارد. یک اشکال این است که نیاز اقتصادی همیشه یک اصل توزیعی الزامآور اخلاقی نیست. به عنوان مثال، میتوان از آن برای اعطای سهمیه بیشتر به مالک کشتی با بدهیهای فراوان نسبت به مالک کشتی که دارای بدهی است، استفاده کرد. یک اشکال کلی تر این است که چگونه «نیاز» را اندازه گیری کنیم؟ همانطور که اشاره شد [
۵۱] (ص ۱۹۵) اشاره می کند، «مفهوم نیاز… آنقدر باز است که تقریباً هر گونه استقرار عملی را می پذیرد». به عنوان مثال، چگونه بین نیاز و خواسته تفاوت قائل شویم؟ آنچه در یک موقعیت به عنوان یک نیاز تلقی می شود، ممکن است در موقعیت دیگر به عنوان نیاز طبقه بندی شود. مفهوم وابستگی به همان اندازه کشسان و مبهم است. همانطور که اشاره شد [
۸] اشاره می کند، می تواند به اهمیت بخش شیلات آن برای تولید ناخالص داخلی یک ایالت اشاره کند. وابستگی معیشتی برخی از ماهیگیران آن به یک ماهیگیری خاص. یا وابستگی تغذیه ای جوامع ساحلی به گونه های خاص ماهی. هر ایالت می تواند تفسیری بیابد که از منافع خود حمایت کند. اشکال دیگر این است که چگونه نیازهای یک کشور را با نیازهای یک کشور دیگر مقایسه کنیم؟ آیا میتوانیم نیاز را کمی کنیم و معیاری برای اندازهگیری میزان نیاز برای توزیع عادلانه سهمیه بین کشورهای نیازمند ایجاد کنیم؟
بنابراین، شاید تعجب آور نباشد که به عنوان [
۸] یادداشت ها، تعداد زیادی از RFMO ها نحوه اعمال اصل تخصیص وابستگی اقتصادی را بررسی نکرده اند.
۳٫۷٫ نظارت بر محیط زیست – پایداری؛ کویر؛ شایستگی
نظارت بر محیط زیست معیاری است که تخصیص سهمیه را به رفتار مسئولانه دریایی مرتبط می کند که از پایگاه منابع محافظت می کند. [
۷۳]. مرجع. [
۴۲] (ص. ۷۳) توضیح می دهد که چه چیزی مستلزم آن است: «کشورهایی که برای نظارت و نگهداری ذخایر ماهی هزینه می کنند باید با تخصیص افزایش یافته پاداش دریافت کنند. کشورهایی که با سوء استفاده از سیستم پرچم راحتی، با اجازه ماهیگیری IUU، با اجازه دادن به کشتی های خود برای شرکت در ترال مخرب در دریاهای آزاد و با پرداخت یارانه به صنعت ماهیگیری خود، رفتار نادرست دارند، باید با کاهش تخصیص آنها مجازات شوند. همچنین [
۱۳]). مرجع. [
۸] آن را به عنوان “حکمرانی خوب” توصیف می کند. مرجع. [
۴۵] موارد زیر را به لیست مدارک سرپرستی محیط زیست اضافه می کند: ذخیره مجدد گونه های در معرض خطر. حفاظت از زمین های تخم ریزی و نهالستان؛ احیای زیستگاه های مهم زیست محیطی؛ استخراج معادن دریایی قبلی؛ و سرمایه گذاری در پاکسازی آلودگی مرجع. [
۱۱۷] عواملی از جمله استفاده از چرخ دنده های مشخص را پیشنهاد می کند. خودداری از شیوه های مضر ماهیگیری؛ شرکت در تحقیقات علمی؛ و نصب سیستم های نظارت الکترونیکی از راه دور (REM). مرجع. [
۶۸] انطباق با اصل احتیاط و اصل حداکثر بازده پایدار (MSY) را می افزاید، در نتیجه تخصیص سهمیه را به “عملکرد زیست محیطی” مرتبط می کند.
چندین نویسنده ادعا می کنند که نظارت بر محیط زیست به عنوان یک معیار تخصیص در بسیاری از RFMO ها استفاده می شود. [
۴]. مرجع. [
۱۵] اشاره می کند که معیار نظارت بر محیط زیست در چهار RFMO – WCPFC ICCAT، IATTC، و CCSBT اعمال می شود. به عنوان مثال، بند ۳ ماده ۱۰ قانون اساسی WCPFC تصریح می کند که تخصیص سهمیه ها باید مشارکت دولت ها در حفظ ذخایر، از جمله تولید داده های دقیق، مشارکت آنها در تحقیقات علمی و انطباق آنها با مقررات مدیریتی را در نظر بگیرد. مرجع. [
۱۵] همچنین خاطرنشان می کند که سه معیار نظارت بر محیط زیست توسط ICCAT اعمال می شود (نگاه کنید به [
۱۹]). مرجع. [
۴۳] گزارش می دهد که NAFO و CCSBT سهمیه کشورهای عضوی را که از تخصیص آنها فراتر می روند، کاهش می دهند. مرجع. [
۸] اشاره می کند که شش RFMO نظارت بر محیط زیست را در میان معیارهای تخصیص سهمیه خود فهرست می کنند: CCSBT. WCPFC؛ SEAFO (سازمان شیلات اقیانوس اطلس جنوب شرقی)؛ SPRFMO (سازمان مدیریت شیلات منطقه ای اقیانوس آرام جنوبی)؛ ICCAT; و NAFO مرجع. [
۴۱] میگوید CCSBT، NAFO، CCAMLR، و IAATC همگی معیارهای زیستمحیطی را در تصمیمگیریهای تخصیص سهمیه خود اعمال میکنند. مرجع. [
۱۲۱] گزارش می دهد که در ماهیگیری پاتاگونیا در جورجیا جنوبی، تخصیص سهمیه منحصراً بر اساس معیارهای زیست محیطی است. مرجع. [
۱۱۷] برخی از عناصر نظارت بر محیط زیست را در سیستم FQA انگلستان و در طرح اعتبارات حفاظت از اسکاتلند می بیند که سهمیه اضافی (“جوایز سهمیه”) را به کشتی هایی اعطا می کند که شیوه های مسئولانه زیست محیطی را انجام می دهند. مرجع. [
۱۲۱] اشاره می کند که جعبه ماهی خال مخالی جنوب غربی بریتانیا از معیارهای زیست محیطی برای تخصیص سهمیه استفاده می کند.
با توجه به اعتبار اخلاقی ملاک مباشرت محیط زیست، توجیه اصلی آن این است که بر پایه بیابان استوار است که مفهوم اساسی عدالت است. [
۴۸]. طرفداران معیار نظارت بر محیط زیست می گویند که از نظر اخلاقی بر معیارهای دیگر مانند مجاورت جغرافیایی برتری دارد. ماهیگیرانی که ادعا میکنند سالها سخت تلاش کردهاند تا از ذخایر محافظت کنند، این غیرقابل قبول است که سایر ماهیگیرانی که هرگز در چنین سرپرستی مشارکت نداشتهاند، فکر میکنند که ادعا میکنند هر چیزی را که دوست دارند صید کنند، زیرا اتفاقاً ماهی در آبهای آنها قرار دارد. مرجع. [
۴۵] آن را از نظر اخلاقی برتر از معیار استحقاق تاریخی میداند، زیرا سرمایهگذاری در پایداری سهام از نظر اخلاقی بر سرمایهگذاری در بهرهبرداری از آن غلبه میکند.
یکی دیگر از توجیهات اخلاقی معیار نظارت بر محیط زیست برای تخصیص سهمیه این است که این معیار اصل عدالت بین نسلی را مثال می زند. همانطور که اشاره شد [
۸] (ص ۱۳۱) بیان می کند، “… برابری بین نسلی یک اصل اساسی از مفهوم فراگیر توسعه پایدار است”. او خاطرنشان می کند که هم اعلامیه کانکون ۱۹۹۲ در مورد ماهیگیری مسئول و هم آیین نامه رفتار فائو در سال ۱۹۹۳ به تعهد دولت ها برای محافظت از ذخایر برای مصرف نسل های آینده اشاره دارد.
با این حال، انتقادات زیادی به معیار نظارت بر محیط زیست برای تخصیص سهمیه ماهی وارد شده است. اولاً، برای صدها هزار مالک کشتی و ماهیگیران که سرمایه، انرژی و زمان قابل توجهی را برای ایجاد شرکت هایی سرمایه گذاری کرده اند که دوام آنها به ثبات در سیستم تخصیص سهمیه بستگی دارد، ناعادلانه به نظر می رسد. [
۱۱۷]. بسیاری از شیوههای ماهیگیری این شرکتها ممکن است استانداردهای نظارت محیطی مورد نیاز RFMOها را برآورده نکنند و بنابراین، سهمیههای خود را از دست بدهند، که میتواند آنها را از کار بیاندازد. آیا این فقط؟ SSF ممکن است به ویژه در مضیقه باشد زیرا بعید است منابع مالی لازم برای پرداخت اعتبارنامه شورای نگهبانی دریایی (MSC) یا فرآیندهای بازرسی مشابه برای ارزیابی و بهبود اعتبار زیست محیطی خود را داشته باشند. انتقاد دیگر از معیار نظارت بر محیط زیست این است که می تواند قیمت ماهی را افزایش دهد زیرا محدودیت های زیست محیطی به طور کلی هزینه ها را افزایش می دهد و صید را کاهش می دهد. [
۱۱۷]. همچنین، میتواند با جابجایی کشتیهای بزرگ از هدف قرار دادن سهام سهمیهای فراساحلی، فشار بر ذخایر غیرسهمیهای داخلی را افزایش دهد.
دوم، معیار نظارت بر محیط زیست از نظر اخلاقی با پیچیدگی های مفهوم بیابان به چالش کشیده می شود. در حالی که عده کمی مخالف این هستند که عدالت چیزی است که مردم سزاوار آن هستند، توافق اندکی در مورد چگونگی اندازه گیری بیابان وجود دارد. آیا بیابان به بهترین وجه به عنوان سهم، تلاش یا جبران سنجیده می شود؟ هر سه مفهومسازی مشروع از بیابان هستند، اما هر کدام به یک نتیجه توزیعی متفاوت منجر میشوند. [
۴۸]. حتی در اندازه گیری مفهومی واحد از کویر نیز مشکلاتی وجود دارد. به عنوان مثال، در مشارکت، رفر. [
۶۷] ادعا میکند که افراد فقط میتوانند برای آن بخشهایی از مشارکتهایشان که به دلیل مسئولیت خودشان است، پاداش دریافت کنند. اما وقتی بیشتر مشاغل مستلزم روابط کاری نزدیک با افراد دیگر است، چگونه میتوانیم تعیین کنیم که کدام بخش از مشارکت یک فرد به دلیل مسئولیت خود او و کدام به مسئولیت دیگری است؟
ثالثاً، عناصر مراقبت از محیط زیست متعدد و نامتناسب با یکدیگر هستند. فرض کنید یک کشتی از تمام مقررات شیلات پیروی می کند اما در تحقیقات شیلات یا نظارت بر ذخایر شرکت نمی کند و کشتی دیگری از برخی مقررات پیروی نمی کند اما نقش اصلی را در تحقیق و نظارت ایفا می کند. کدام یک از آنها باید سهمیه بیشتری دریافت کنند؟ پیچیدگی دیگر این است که مقررات شیلات شامل قوانین غیر زیست محیطی حاکم بر سلامت، ایمنی و شرایط کار می شود. [
۸۶]. آیا این قوانین باید در محاسبه مباشرت خوب لحاظ شود؟ همچنین به عنوان رفر. [
۴۵] می پرسد، “گناهان گذشته” تا چه مدت سهمیه کمتر را توجیه می کنند؟ سابقه مدیریت ضعیف محیط زیست در گذشته نمی تواند به طور منطقی تخصیص سهمیه های کمتر را برای همیشه توجیه کند. سوم، برخی از عناصر نظارت محیطی ممکن است با یکدیگر تضاد داشته باشند – مانند تضاد بین تعهد فرود اتحادیه اروپا (ممنوعیت دور انداختن) و حداقل اندازه فرود آن (MLS).
به طور خلاصه، معیار نظارت محیطی به طور شهودی در بیان این نکته جذاب است که ماهیگیرانی که از تلاش ماهیگیری خود برای مراقبت از ذخایر ماهی جلوگیری می کنند، سزاوار دریافت سهمیه بالاتری نسبت به ماهیگیرانی هستند که برای حداکثر سود خود، ذخایر را غارت می کنند. اما برخی چالش های اخلاقی و عملی وجود دارد که کاربرد آن را به طور بالقوه ناعادلانه به نظر می رساند.
۳٫۸٫ برابری – سهام تخصیصی برابر
برابری معیار آشنای عدالت توزیعی است و معنای آن روشن به نظر می رسد. مرجع. [
۱۲۲] (ص. ۵) آن را اینگونه تعریف می کند: «برخورد یکسان با مردم، بدون توجه به شرایط» (همچنین رجوع کنید به [
۴۸,
۱۲۳,
۱۲۴]). مرجع. [
۶۷] ادعا می کند که احتمالاً قدیمی ترین اصل عدالت است. مرجع. [
۴۸] می گوید یکی از ساده ترین هاست (همچنین ببینید [
۵۳]).
مورد اخلاقی برای برابری بر این ادعا است که اغلب بیان شده است که همه از ارزش اخلاقی یکسانی برخوردار هستند [
۴۸,
۱۲۲]. اغلب ادعا می شود که سهم مساوی معیار عادی یا پیش فرض است که نیازی به توجیه ندارد، در حالی که سهم نابرابر نیاز به توجیه دارد. [
۵۳]. برای رفر. [
۵۱]برابری یکی از قانعکنندهترین معیارهای عدالت است، زیرا بر پایههای شهودی جذاب پاداش برابر برای کار برابر و برخورد با موارد مشابه استوار است.
اعمال معیار برابری عدالت در شیلات به معنای سهمیه های یکسان برای همه است. نمونه های زیادی در سراسر شیلات جهان از معیار برابری اعمال می شود. به عنوان مثال، ر. [
۱۲۲] میگوید که معیار برابری در صید آبلون استرالیای جنوبی اعمال میشود (همچنین رجوع کنید به [
۸۳,
۱۲۵]). مرجع. [
۱۲۶] میگوید که این امر در مورد ماهیگیری pilchard استرالیای جنوبی نیز صدق میکند، و [
۱۲۷] کاربرد آن را در صید ماهی آبلون در تاسمانی گزارش می دهد. مرجع. [
۴۰] نمونه هایی از تخصیص سهم برابر در ایسلند، کانادا، استرالیا و هاوایی را ارائه می دهد. مرجع. [
۳۸] می گوید معیار برابری نقش غالبی در سیستم های تخصیص سهمیه در بلژیک، ایرلند، هلند و بریتانیا دارد. مراجع. [
۸۱,
۱۲۸] گزارش عملیات خود را در تخصیص اولیه کانادا از ITQ در صید شاه ماهی اقیانوس آرام.
اما معیار برابری عدالت به سه دلیل مورد نقد قرار گرفته است. اولاً، منتقدان استدلال می کنند که آنچه برای عدالت اهمیت دارد این نیست که یک فرد نسبت به دیگران چقدر ثروتمند است، بلکه این است که یک شخص در شرایط مطلق چقدر ثروتمند است. [
۵۳]. به عبارت دیگر، اصل نیازها از نظر اخلاقی بر اصل برابری برتری دارد. دوم، ر. [
۵۳] میگوید برابریطلبی در مقابل انتقاداتی که میتواند توجیه کننده کاهش سطح باشد، آسیبپذیر است. در شرایطی که افزایش سطح امکان پذیر نبود، مساوات خواهان ممکن است مجبور باشند اعتراف کنند که برای برآورده کردن معیار برابری آنها، که آشکارا ناعادلانه خواهد بود، یک سیاست کاهش سطح لازم است. به عنوان مثال، اگر یک کشتی کوچکتر از نظر فیزیکی قادر به صید به اندازه یک کشتی بزرگتر نباشد، محدود کردن کشتی بزرگتر به حداکثر سطحی که کشتی کوچکتر می تواند صید کند، منصفانه نخواهد بود. همانطور که اشاره شد [
۶۷] می گوید، یک مشکل با اصل سهام مساوی این است که هیچ دو موردی هرگز یکسان نیستند. سوم، مشکل تایم فریم ها وجود دارد. حتی اگر برای هر کشتی در نقطه شروع اولیه، در یک دوره زمانی، سهمیه یکسانی فراهم شود، این میتواند منجر به ذخایر بسیار نابرابر شود، زیرا برخی از کشتیها نسبت بیشتری از سهمیه برابر خود را نسبت به سایرین میگیرند یا سهمیه خود را به کشتیهای دیگر میفروشند. برای جلوگیری از ایجاد چنین نابرابریهایی، برخی برابریطلبان برای بازتوزیع دورهای (مثلاً سالانه) بحث میکنند، اما این میتواند مخل و غیرمحبوب باشد.
در نتیجه، برابری به عنوان یک اصل عدالت توزیعی جذابیت شهودی قوی دارد، اما برخی از اشکالات اخلاقی و عملی را به همراه دارد. شاید بزرگترین ارزش آن این باشد که به عنوان یک معیار پیشفرض برای تخصیص سهمیه عمل کند، وقتی مشخص شد که سایر معیارها از نظر اخلاقی ناقص هستند یا اجرای آن بسیار پرهزینه یا غیرعملی است.