بهترین آموزش های کاربردی در شهرسازی
بهترین آموزش های کاربردی در شهرسازی را از Urbanity.ir بخواهید
Tuesday, 18 June , 2024
امروز : سه شنبه, ۲۹ خرداد , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 22391
  پرینتخانه » مقالات تاریخ انتشار : 15 ژوئن 2024 - 3:30 | 7 بازدید | ارسال توسط :

پایداری | متن کامل رایگان | تحول دیجیتال و عملکرد غیر مالی در تولید

۲٫۱٫ عملکرد شرکتی و عملکرد غیر مالی بیشتر ادبیات موجود از عملکرد مالی به عنوان متغیری برای عملکرد شرکت استفاده می کند. با این حال، عملکرد شرکت منعکس کننده وضعیت توسعه یک شرکت، از جمله سودآوری، قابلیت توسعه پایدار و کیفیت مدیریت آن است. [۱۳]. از سوی دیگر عملکرد مالی تنها می تواند وضعیت عملیاتی […]

پایداری |  متن کامل رایگان |  تحول دیجیتال و عملکرد غیر مالی در تولید


۲٫۱٫ عملکرد شرکتی و عملکرد غیر مالی

بیشتر ادبیات موجود از عملکرد مالی به عنوان متغیری برای عملکرد شرکت استفاده می کند. با این حال، عملکرد شرکت منعکس کننده وضعیت توسعه یک شرکت، از جمله سودآوری، قابلیت توسعه پایدار و کیفیت مدیریت آن است. [۱۳]. از سوی دیگر عملکرد مالی تنها می تواند وضعیت عملیاتی یک شرکت را منعکس کند [۱۴] و نمی تواند به طور کامل توسعه شرکت را نشان دهد. بنابراین لازم است شاخص‌های غیرمالی بنگاه‌ها برای درج در اندازه‌گیری عملکرد شرکت در نظر گرفته شود.
در واقع، در زمینه مدیریت، محققان تحقیقات بیشتری در مورد اندازه گیری عملکرد شرکت انجام داده اند. بررسی ادبیات گذشته نشان می دهد که عملکرد غیرمالی در حوزه مدیریت عمدتاً از دو منظر وضعیت توسعه شرکت و وضعیت مدیریت مورد توجه قرار می گیرد. [۱۲]. در میان آنها، وضعیت توسعه شرکت به قابلیت نوآوری، مزایای اجتماعی، ارزش بازار و غیره تقسیم می شود، در حالی که وضعیت مدیریت شرکت را می توان از ابعاد کیفیت مدیریت کلی و عملکرد مدیریت سرمایه در گردش تحلیل کرد. شاخص‌های غیرمالی به‌عنوان مکمل شاخص‌های مالی، رسالت علمی و جامع‌تر کردن نظام شاخص عملکرد را بر عهده دارند و با آمیختن تدریجی علم مدیریت با هنر مدیریت، اهمیت آن‌ها بیش از پیش برجسته می‌شود. اولین مزیت عملکرد غیرمالی، توضیح یا تلاش برای توضیح برخی روابط یا رویدادهایی است که از صورت های مالی مشخص نیست. به عنوان مثال، ما نمی‌توانیم از صورت‌های مالی درباره توسعه فناوری یک شرکت و جنبه‌های گسترده‌تر محیطی که شرکت در آن فعالیت می‌کند، بیاموزیم، و همچنین اطلاعاتی در مورد مزیت رقابتی شرکت، سهم بازار، محصولات جدید، هزینه های کنترل کیفیت و توسعه شرکت های تابعه. عملکرد غیر مالی اطلاعاتی در مورد عملکرد اساسی ترین رویدادهای شرکت ارائه می دهد. مزیت دوم این است که یک بحران جدی را آشکار می کند که در آن حسابداری سنتی به چالش ها و تغییرات در عملیات تجاری پاسخ نداده است.

با در نظر گرفتن این موضوع به عنوان مرجع، با توجه به اینکه تاثیر تحول دیجیتال بر بنگاه‌های تولیدی بلندمدت و چندوجهی است و ترکیبی از ویژگی‌های شرکت‌های تولیدی مانند موجودی بالا، توانایی ضعیف در نوآوری تکنولوژیکی، سیستم‌های مدیریت عقب مانده و رقابت ناقص بازار، عوامل غیرمالی شرکت‌های تولیدی به پنج بخش، یعنی انعطاف‌پذیری سازمانی، عملکرد نوآوری، عملکرد مدیریت سرمایه در گردش، عملکرد ESG و رقابت در بازار شرکت‌ها، برای تکمیل تحقیقات موجود و بررسی بیشتر اثرات تغییر به دیجیتال بر کسب‌وکار طبقه‌بندی می‌شوند. فرآیندها

انعطاف پذیری سازمانی شرکت تا حدودی نشان دهنده توانایی بلندمدت کسب و کار و توانایی واکنش به بحران است و می تواند برای اندازه گیری عملکرد شرکت استفاده شود. بر این اساس، بسیاری از ادبیات تاب آوری سازمانی را از سطح عملیاتی اندازه گیری می کند [۱۵,۱۶].
قابلیت نوآوری شرکت ها می تواند به آنها کمک کند تا با محیط در حال تغییر سازگار شوند و مزیت رقابتی خود را حفظ کنند. بنابراین، بسیاری از محققان نیز تحقیقاتی را در مورد عملکرد نوآوری سازمانی انجام داده‌اند. تعداد زیادی از مقالات تعداد درخواست های ثبت اختراع را به عنوان شاخصی برای قضاوت عملکرد نوآوری سازمانی محاسبه می کنند [۱۷,۱۸,۱۹]. همچنین مطالعاتی وجود دارد که از سرمایه گذاری تحقیق و توسعه استفاده می کنند [۲۰] اندازه گرفتن.
از منظر عملیات تجاری، عملکرد شرکت باید شامل عملکرد مدیریت سرمایه در گردش باشد. سرمایه در گردش برای عملیات روزانه شرکت استفاده می شود و مدیریت آن ارتباط مستقیمی با زنجیره سرمایه شرکت دارد. بسیاری از محققان از روزهای گردش سرمایه در گردش در فعالیت های عملیاتی به عنوان شاخص عملکرد هنگام مطالعه عملکرد مدیریت سرمایه در گردش شرکت استفاده می کنند. [۲۱].
با ظهور مداوم مشکلات اجتماعی مانند کاهش منابع و آسیب های زیست محیطی در سراسر جهان، با روند جهانی شدن، توسعه پایدار به طور فزاینده ای بحث برانگیز می شود و عملکرد ESG به بعد مهمی برای اندازه گیری سطح توسعه شرکت ها تبدیل شده است. ESG، به عنوان یک استاندارد ارزیابی شرکتی که به طور همزمان محیط، جامعه و حاکمیت شرکتی را در نظر می گیرد، نقطه شروع مهمی برای شرکت ها برای دستیابی به رشد اقتصادی با کیفیت بالا و پایدار است و جهت توسعه شرکت را مشخص می کند. اکثر محققان از امتیاز CSI ESG پایگاه داده WIND به عنوان یک شاخص پروکسی استفاده می‌کنند که امتیاز بالاتر نشان دهنده عملکرد بهتر ESG شرکت است. [۲۲].
علاوه بر این، رقابت پذیری در بازار شرکت نیز شاخص مهمی است که وضعیت توسعه یک شرکت را منعکس می کند، که می تواند در محدوده عملکرد شرکت لحاظ شود. اکثر مطالعات از سهم بازار استفاده می کنند [۲۳,۲۴] و شاخص لرنر [۲۵,۲۶] برای سنجش رقابت پذیری شرکت ها در بازار شاخص لرنر عموماً برای نشان دادن موقعیت نسبی سودمند شرکت ها در بازار استفاده می شود. روش محاسبه این است: PCM = (درآمد کسب و کار اصلی – هزینه کسب و کار اصلی – هزینه مدیریت – هزینه فروش) / درآمد کسب و کار اصلی. اگر شاخص بزرگتر و بزرگتر شود، موقعیت صنعتی شرکت بالاتر و بالاتر می رود و رقابت پذیری آن قوی تر و قوی تر می شود.

۲٫۲٫ تحول دیجیتال و عملکرد غیرمالی شرکتی

بسیاری از برنامه‌های کاربردی استفاده از فناوری‌های تازه ایجاد شده را ضروری می‌سازند، که منجر به تولد Industry 4.0 در چین شده است. این فناوری‌ها از رشته‌های مختلف، از جمله سیستم‌های فیزیکی اطلاعات، اینترنت اشیا، رایانش ابری، مدیریت فرآیند کسب‌وکار و یکپارچه‌سازی اطلاعات صنعتی می‌آیند. [۲۷]. Industry 4.0 یک تبلیغات فریبنده نیست و صنعت تولید باید هر چه زودتر به آن بپیوندد [۲۸]. همانطور که این فناوری ها تولید و توزیع کالاها و خدمات را متحول می کنند، تأثیر عمیقی بر بهره وری، مهارت ها و محیط زیست خواهند داشت. [۲۹]، که تحول دیجیتالی کسب و کارها را تسهیل می کند.
با توجه به ادبیات موجود، تغییرات اجتماعی و صنعتی قابل توجهی که با استفاده از فناوری دیجیتال ایجاد می‌شود، «تحول دیجیتال» نامیده می‌شود. برای اطمینان از اینکه آنها “تأثیر تحول دیجیتال را در آغوش می گیرند و عملکرد عملیاتی بهتری دارند”، کسب و کارها باید برنامه های سازمانی را توسعه دهند. [۳۰]. این مقاله نشان می دهد که تحول دیجیتال به رفتار استراتژیک شرکت های سنتی برای افزایش رقابت پذیری و افزایش سود از طریق ادغام جنبه های مختلف با فناوری دیجیتال اشاره دارد. [۳۱]، در نتیجه ارتقاء جامع فرآیندهای کسب و کار را ارتقا می دهد [۷].
شرکت‌های تحول دیجیتال از فناوری دیجیتال برای ارتقای روش‌های تولید، ساده‌سازی فرآیند عملیات کار، بهبود مؤثر کارایی مدیریت شرکت و بهره‌وری عملیاتی، کاهش هزینه‌های تولید و افزایش توانایی شرکت‌ها برای مقابله با محیط نامطمئن استفاده می‌کنند. [۳۲]. بر اساس تئوری عدم تقارن اطلاعات، شرکت‌های تولیدی می‌توانند قابلیت‌های پردازش اطلاعات خود را بهبود بخشند، روش‌های کسب اطلاعات را بهبود بخشند، هزینه‌های کسب اطلاعات را کاهش دهند، کارایی ارتباطات اطلاعات بین بخشی را افزایش دهند و به طور موثر جریان اطلاعات را با استفاده از فناوری دیجیتال ارتقا دهند. شرکت‌هایی که تحت تحول دیجیتال قرار می‌گیرند، می‌توانند به طور قابل‌توجهی مسائل عدم تقارن اطلاعات سازمانی را بهبود بخشند، تخصیص منابع را بهینه کنند و سطح ارزش سازمانی را افزایش دهند. [۳۳]. علاوه بر این، شرکت‌هایی که تحت تحول دیجیتال قرار می‌گیرند، می‌توانند با کاهش محدودیت‌ها و هزینه‌های تامین مالی و ایجاد انگیزه برای نوآوری سازمانی، انعطاف‌پذیری سازمانی را بهبود بخشند. [۳۴].
علاوه بر این، شرکت‌ها باید با تجدید ساختار، یکپارچه‌سازی و تخصیص مجدد منابع داخلی و خارجی، به سرعت با محیط بازار سازگار شوند. [۳۵]. تصمیمات مبتنی بر تغییرات بازار، توانایی مقاومت در برابر خطرات را افزایش می دهد و به طور موثر بهبود انعطاف پذیری سازمانی را ارتقا می بخشد. بنابراین، این مقاله فرضیه هایی را به شرح زیر مطرح می کند:
فرضیه ۱a (H1a).

تحول دیجیتالی شرکت های تولیدی می تواند به طور قابل توجهی انعطاف پذیری سازمانی را افزایش دهد.

ایجاد کالاها و خدمات دیجیتال جدید، تکنیک‌های مدیریتی بهبودیافته، مدل‌های کسب‌وکار نوآورانه، و افزایش نوآوری سازمانی، همگی می‌توانند از دیجیتالی کردن توسعه شرکت‌ها ناشی شوند که عملکرد کلی نوآوری را نیز افزایش می‌دهد. [۸,۳۶]. عملکرد نوآوری شامل جنبه های تکنولوژیکی و غیرفناوری است. در این میان، غیرتکنولوژیکی به مهندسی مجدد و بهینه سازی ساختار سازمانی، فرآیندهای تجاری، مدل های کسب و کار، عملیات تولید و سایر زمینه ها اشاره دارد. از یک سو، ادغام فناوری دیجیتال با رشته‌های مختلف می‌تواند پشتیبانی فنی را برای شرکت‌ها فراهم کند و نوآوری‌های فناوری را ارتقا دهد. با بکارگیری فناوری پیشرفته در توسعه محصول و فرآیندهای تولید، شرکت ها می توانند به نوآوری در محصول و فرآیند دست یابند. از سوی دیگر، تصمیم‌گیری مبتنی بر داده یکی از ویژگی‌های بارز شرکت‌هایی است که در حال تحول دیجیتال هستند. شرکت های دیجیتال از تصمیم گیری مبتنی بر داده برای دستیابی به نوآوری در مدیریت داخلی استفاده می کنند [۳۷].
در عین حال، بنگاه‌ها با معرفی ابزارهای مدیریتی پیشرفته و کارآمد و کاهش فرآیند تصمیم‌گیری مدیریت، نوآوری سازمانی را تکمیل می‌کنند و در نتیجه اشتیاق مدیریت به نوآوری، ارتقای به‌روزرسانی مدل‌های کسب‌وکار، تسهیل تخصیص منطقی منابع موجود را افزایش می‌دهند. افزایش سرمایه گذاری تحقیق و توسعه و بهبود عملکرد نوآوری [۱۷]. علاوه بر این، فناوری دیجیتال به سرعت شکاف بین شرکت ها و مشتریان را کاهش داده است. شرکت‌ها از فناوری دیجیتال برای جمع‌آوری اطلاعات مربوط به مشتری، درک اولویت‌های مصرف‌کننده و جهت‌گیری بازار، کشف تقاضای بالقوه بازار، کمک به شرکت‌ها برای شفاف‌سازی جهت نوآوری و تسریع فرآیند نوآوری استفاده می‌کنند. [۳۸]. بنابراین، فرضیه زیر در این کار مطرح می شود:
فرضیه ۱b (H1b).

دگرگونی عددی شرکت‌های تولیدی می‌تواند اثر نوآوری آن‌ها را به میزان قابل توجهی تقویت کند.

صنعت تولید بسیار سرمایه بر است، و با تکیه بر تحول دیجیتال، می تواند انگیزه ای قوی به جریان سرمایه در پیوندهای متعدد خرید، تولید و فروش تزریق کند. از یک نظر، فناوری دیجیتال نوآوری حالت مدیریت تامین کننده را تسریع می کند و تدارکات مبتنی بر پلت فرم موانع تطبیق عرضه و تقاضا را از بین می برد و کارایی تصمیمات خرید را بهبود می بخشد. این نه تنها مشکل تامین مالی را کاهش می دهد، بلکه هزینه خرید را نیز کاهش می دهد. به معنای دیگر، فناوری دیجیتال متوجه می شود که از سفارش تا تحویل کاملاً مبتنی بر داده است و تعامل و هم افزایی اطلاعات در زمان واقعی چند بخشی، و کارایی ورودی و خروجی به طور پیوسته بهبود می یابد. علاوه بر این، مدل دیجیتال مارکتینگ کانال‌های فروش را تا حد زیادی گسترش داده و چسبندگی مشتریان قدیمی را به میزان قابل توجهی افزایش داده و در عین حال کاربران جدید را کشف می‌کند. با تکیه بر پلتفرم مالی زنجیره تامین دیجیتال، ما به طور فعال یک اکوسیستم کسب و کار را برای کل زنجیره صنعت ایجاد می کنیم، وضعیت چند برد را درک می کنیم و به طور موثر نرخ گردش سرمایه را تسریع می کنیم.

در عین حال، عملکرد صحیح صنعت تولید مستلزم اجرای پویای بلادرنگ، کنترل علمی عادی وجوه است و توانمندسازی دیجیتالی می‌تواند نظارت بر وجوه را تقویت کند تا اطمینان حاصل شود که مقدار پول در داخل و خارج منظم است. چرخه فناوری دیجیتال به درجه بالایی از تناسب مشتری و محصول و مواد خام با جریان نقدی خروجی دست می یابد. علاوه بر این، برنامه ریزی جریان ورودی منطقی تر است و بازده تبدیل سریع تر است و بسیاری از پیوندهای غیر ارزش افزوده اضافی را کاهش می دهد. نقدینگی موجودی به طور قابل توجهی توانایی اطمینان از کنترل موثر ریسک را افزایش می دهد. بنابراین، این مقاله فرضیه زیر را مطرح می کند:

فرضیه ۱c (H1c).

شرکت‌های تولیدی ممکن است عملکرد مدیریت سرمایه در گردش را با انجام یک تحول دیجیتال تا حد زیادی افزایش دهند.

تحول دیجیتال با کاهش عدم تقارن اطلاعات، عملکرد ESG شرکت را بهبود می بخشد. برای دستیابی به توسعه پایدار و با کیفیت، شرکت ها باید مسئولیت های اجتماعی خود را انجام دهند و عملکرد ESG خود را بهبود بخشند. در حال حاضر، به دلیل نقص سیستم‌های مربوطه چین، انجام مسئولیت‌های اجتماعی توسط شرکت‌ها تا حدودی مبهم است و کیفیت افشای اطلاعات ESG توسط شرکت‌ها متفاوت است. فناوری دیجیتال دسترسی عمومی به اطلاعات شرکت را بسیار آسان تر می کند. در نتیجه، شرکت‌ها اطلاعات کمتر نامتقارن و شفاف‌تر هستند [۳۹]. برای افزایش شهرت شرکت، افزایش نظارت عمومی شرکت‌ها را وادار می‌کند تا مسئولیت‌های اجتماعی ESG بیشتری را بر عهده بگیرند و در نتیجه عملکرد ESG شرکت را بهبود ببخشند. علاوه بر این، تحول دیجیتال سازمانی می تواند به شرکت ها کمک کند تا به حجم زیادی از اطلاعات دسترسی پیدا کنند و سیستم های مدیریت داخلی خود را بهینه کنند. این می تواند به طور موثر تخصیص منابع را بهبود بخشد، و کارایی و دقت تصمیم گیری شرکت را افزایش دهد، که منجر به بهبود عملکرد ESG می شود.
استفاده از فناوری عددی می تواند به شرکت ها کمک کند تا به سرعت مشکلات اجتماعی را شناسایی و تجزیه و تحلیل کنند. برای نیازهای پذیرایی ذینفعان، شرکت ها تمایل دارند مسئولیت های اجتماعی خود را انجام دهند و بهبود عملکرد ESG خود را ارتقا دهند. [۴۰]. علاوه بر این، در ادبیات نشان داده شده است که فناوری‌های پیشرفته تولید می‌توانند تعالی عملیاتی، مقرون‌به‌صرفه بودن و کارایی زیست‌محیطی را بهبود بخشند. [۴۱]. بنابراین، از طریق تحول دیجیتال، شرکت ها می توانند فرآیندهای تکنولوژیکی خود را بهبود بخشند، هزینه های تولید را کاهش دهند و کیفیت محصول را بهبود بخشند و در نتیجه به طور موثر مشکلات زیست محیطی را کاهش دهند. [۴۲] و بهبود عملکرد زیست محیطی آنها [۴۳]. با توجه به تحلیل فوق، فرضیه زیر در این مقاله مطرح شده است:
فرضیه ۱d (H1d).

عملکرد ESG شرکت‌های تولیدی ممکن است با تحول دیجیتال تا حد زیادی افزایش یابد.

بخش تولید چین به تازگی انقلاب دیجیتال خود را آغاز کرده است. بر اساس تئوری چرخه حیات سازمانی، اکثر شرکت های تولیدی در مرحله رشد تغییرات دیجیتال هستند. برای این کسب‌وکارها، تحول دیجیتال منجر به شکل‌گیری ویژگی‌ها در محصولات و خدمات و در نتیجه کسب مزیت‌های رقابتی می‌شود. [۴۴]. با این حال، ترکیب فناوری دیجیتال با بخش‌ها و پیوندهای مختلف درون سازمانی به شرکت‌ها کمک می‌کند تا به مدیریت فرآیند تولید تصفیه‌شده و هوشمند دست یابند، کارایی مدیریت، کارایی تولید و بهره‌وری استفاده از منابع را بهبود بخشند، به کاهش هزینه و بهبود کارایی دست یابند. [۲۱]و کیفیت محصول و توانایی فروش را افزایش دهد. با تولید محصولات با کیفیت بالاتر و هزینه کمتر، شرکت‌ها می‌توانند ضمن دنبال کردن استراتژی‌های قیمت پایین، مشتریان را راضی کنند و در نتیجه سود، مشتریان و سهم بیشتری از بازار به دست آورند.
تحول دیجیتال می تواند به شرکت ها کمک کند تا منابع خود را درک کنند و استفاده از منابع را بهبود بخشند و شرکت ها را ادغام کنند و در نتیجه رقابت آنها در بازار را افزایش دهند. در عین حال، شرکت ها می توانند به طور مداوم با تبدیل داده ها به دانش، رقابت پذیری کسب کنند [۴۵]. یکی دیگر از جنبه های مهم موثر بر رقابت پذیری بازار، اثربخشی تخصیص عوامل آن است. شرکت‌های تولیدی، از طریق تحول دیجیتال، می‌توانند عملیات و مکانیسم‌های مدیریتی را بهبود بخشند، موانع اطلاعاتی بین بخش‌ها را بشکنند و کارایی تبادل اطلاعات داخلی را افزایش دهند، در نتیجه عدم تطابق عوامل را کاهش دهند، نرخ تخصیص فاکتورها را بهبود بخشند و گردش عوامل را ارتقا دهند. [۲۶].

علاوه بر این، شرکت‌هایی که در حال تغییر دیجیتال هستند می‌توانند از فناوری دیجیتال برای جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات خارجی و درک تقاضا و روندهای بازار استفاده کنند. این می تواند به شرکت ها کمک کند تا کارایی خدمات را بهبود بخشند و کانال های فروش جدید ایجاد کنند، در نتیجه فضای بازار را گسترش دهند، نرخ گردش محصول را بهبود بخشند و رقابت در بازار شرکت ها را افزایش دهند. بنابراین، این مقاله فرضیه زیر را ایجاد می کند:

فرضیه ۱e (H1e).

دگرگونی دیجیتالی شرکت‌های تولیدی می‌تواند به طور قابل‌توجهی رقابت‌پذیری آنها را در بازار افزایش دهد.

۲٫۳٫ تحول دیجیتال، کیفیت کنترل داخلی و عملکرد غیرمالی شرکت

در واقع، تحول دیجیتال سازمانی یک نوشدارویی نیست، زیرا دو سوم پروژه‌های تحول دیجیتال با شکست یا نتایجی کمتر از حد انتظار به پایان می‌رسند. رویه‌های دیجیتالی‌سازی تحول شرکت‌ها، مکمل‌های مدیریتی، سازمانی، مرتبط با مهارت و فنی برای موفقیت این تحول بسیار مهم است. [۴۶]. بنابراین، تنها با اعمال واقعی تحول دیجیتال در حاکمیت داخلی و بهبود کیفیت کنترل‌های داخلی، شرکت‌ها می‌توانند از نظر عملکرد مالی و غیرمالی به توسعه تجارت کمک کنند.
کنترل داخلی به مکانیزم مهمی اطلاق می شود که توسط شرکت ها برای دستیابی به اهداف مدیریت عملیاتی و بهبود کارایی عملیاتی از جمله محیط کنترل، ارتباطات اطلاعاتی، ارزیابی ریسک و غیره شکل می گیرد. و بنگاه‌ها برای انجام تحول دیجیتال اهداف، دارای درجه خاصی از همپوشانی هستند و به شرکت‌ها در فرآیند ارزیابی تناسب خود برای تحول دیجیتال کمک می‌کنند و منجر به بهبود قابلیت‌های ارزیابی ریسک، با کمک دیجیتال می‌شوند. فناوری برای افزایش کارایی عملیاتی در همان زمان. آنها همچنین می توانند سرعت ارتباطات درون شرکت را بهبود بخشند و به طور موثر محیط حاکمیت داخلی و توانایی واکنش سریع پس از شناسایی مشکلات را بهبود بخشند، یعنی کیفیت کنترل داخلی شرکت ها را بهبود بخشند. توانایی واکنش سریع پس از شناسایی مشکلات، کیفیت کنترل های داخلی شرکت را بهبود می بخشد. تحقیقات انجام شده نشان می دهد که کسب و کارها می توانند کیفیت کنترل داخلی را با اجرای تحول دیجیتال تا حد زیادی بهبود بخشند. سازمان هایی که در حال گذر از تحول دیجیتال هستند، از یک سو، از فناوری دیجیتال پیشرفته برای به حداکثر رساندن ابزارهای مدیریت کنترل داخلی استفاده می کنند. تسهیل ارتباط بین کسب و کار شرکت و سیستم های کنترل داخلی، کیفیت کنترل داخلی را افزایش می دهد [۴۵]. از سوی دیگر، فناوری دیجیتال، محیط‌های داخلی کسب‌وکار را بهبود می‌بخشد، هزینه‌های هماهنگی و ارتباطات اطلاعاتی را کاهش می‌دهد، اثربخشی گردش اطلاعات را افزایش می‌دهد و موانع داخلی اطلاعات تجاری را از بین می‌برد. همه این مزایا به ارتقای کالیبر کنترل های داخلی کمک می کند [۴۷].
شرکت ها می توانند قدرت مدیریت را متعادل کنند، رفتار منفعت شخصی مدیریت را محدود کنند، مشکلات عامل اصلی را کاهش دهند. [۴۸]کاهش زیان بهره بنگاه ها و سپس کمک به توسعه پایدار بنگاه ها با بهبود کیفیت کنترل داخلی. یک سیستم کنترل داخلی موثر می‌تواند کانال ارتباطی اطلاعات بین شرکت‌ها و دولت را هموار کند و عدم تقارن اطلاعاتی بین این دو را کاهش دهد، بنابراین به شرکت‌ها کمک می‌کند تا حمایت بیشتری از دولت دریافت کنند. برای عملیات تجاری بلند مدت مفید است [۴۹]. علاوه بر این، شرکت‌هایی با کیفیت کنترل داخلی بالا تمایل دارند که از قابلیت‌های نظارتی و جمع‌آوری اطلاعات قوی برخوردار باشند که به آن‌ها اجازه می‌دهد تا به سرعت ریسک‌های بالقوه داخلی و خارجی را شناسایی و تجزیه و تحلیل کنند و به آنها پاسخ دهند، در نتیجه ریسک‌های شرکت را کاهش می‌دهند و بهبود انعطاف‌پذیری سازمانی را ارتقا می‌دهند. [۵۰]. بنابراین، این مقاله یک فرضیه را پیشنهاد می کند:
فرضیه ۲a (H2a).

شرکت‌های تولیدی که تحت تحول دیجیتال قرار می‌گیرند می‌توانند تا حد زیادی انعطاف‌پذیری سازمانی را از طریق افزایش کیفیت کنترل داخلی افزایش دهند.

بهبود عملکرد نوآوری شرکتی ارتباط نزدیکی با یک مکانیسم انگیزه نوآوری شرکتی معقول و موثر دارد. با این حال، موضوع عدم تقارن اطلاعات در شرکت ها می تواند کارایی ارتباطات اطلاعاتی را کاهش دهد و در نتیجه بر اثربخشی انگیزه های داخلی تأثیر بگذارد. بهبود کیفیت کنترل داخلی می تواند به طور موثری موضوع عدم تقارن اطلاعاتی را کاهش دهد و درک لایه های حاکمیت شرکتی را نسبت به مدیریت و کارکنان اصلی افزایش دهد. [۵۱]، در نتیجه باعث ایجاد انگیزه بهتر در کارکنان به نوآوری و بهبود عملکرد نوآوری شرکت می شود.
شرکت‌ها اغلب به دلیل محدودیت‌های تامین مالی قادر به دستیابی به مقدار لازم بودجه برای تامین نیازهای سرمایه‌گذاری و نوآوری خود نیستند، که این امر کارایی تخصیص منابع را کاهش می‌دهد و در نتیجه مانع از نوآوری شرکت‌ها می‌شود. ادبیات موجود نشان می‌دهد که کنترل داخلی این پتانسیل را دارد که سطح افشای اطلاعات داخلی و شفافیت اطلاعات را افزایش دهد، در نتیجه هزینه‌های تامین مالی را کاهش داده و نوآوری شرکت را تشویق می‌کند. [۵۲]. بنابراین، این مقاله فرضیه زیر را ارائه کرد:
فرضیه ۲b (H2b).

با افزایش کیفیت کنترل داخلی، شرکت های صنعتی که در حال تغییر به سمت دیجیتال هستند، می توانند عملکرد نوآوری شرکت را تا حد زیادی افزایش دهند.

ارتقای کارایی و اثربخشی عملیات تجاری یکی از اهداف کنترل داخلی است. کنترل داخلی می تواند سطح مدیریت کسب و کار را بهبود بخشد و در نتیجه بر عملکرد مدیریت سرمایه در گردش تأثیر مثبت بگذارد [۵۳]. مدیریت موجودی و صندوق مالی را می توان با استفاده از سیستم های کنترل داخلی بهبود بخشید. بنابراین، بالا بردن سطح کنترل داخلی به اطمینان از ایمن بودن پول و سهام کمک می کند و در نتیجه سرعت گردش و کارایی وجوه پولی و موجودی را بهبود می بخشد. علاوه بر این، بهبود کیفیت کنترل داخلی به افزایش عقلانیت شرکت و بهبود کیفیت تصمیم‌گیری و کارایی سرمایه‌گذاری کمک می‌کند و در نتیجه سطح مدیریت سرمایه در گردش را بهبود می‌بخشد. بنابراین، این مقاله فرضیه زیر را مطرح می کند:
فرضیه ۲c (H2c).

با تقویت کیفیت کنترل داخلی، شرکت‌های صنعتی تحت تحول دیجیتالی ممکن است عملکرد مدیریت سرمایه در گردش را تا حد زیادی افزایش دهند.

از منظر ایفای مسئولیت‌های اجتماعی، بنگاه‌های دارای کنترل داخلی با کیفیت بالا می‌توانند ریسک‌های مسئولیت اجتماعی را بهتر کنترل کرده و مفهوم ایفای مسئولیت‌های اجتماعی را در تصمیم‌گیری‌های روزانه ادغام کنند. برای شرکت ها مفید است که مسئولیت های اجتماعی خود را انجام دهند [۵۴,۵۵]. از منظر حفاظت محیط زیست، اجرای بالای کنترل داخلی می تواند باعث کاهش رفتار کوته بینانه مدیریت، انطباق با مقررات مربوطه ادارات حفاظت محیط زیست و افزایش شدت سرمایه گذاری حفاظت از محیط زیست شود. [۵۶]. این برای بهبود عملکرد حفاظت از محیط زیست شرکت ها مفید است. علاوه بر این، بهینه سازی سیستم کنترل ذاتی می تواند کارایی و اعتبار ارتباطات اطلاعات سازمانی را افزایش دهد، مشکلات عدم تقارن اطلاعات را کاهش دهد، خطرات اخلاقی را کاهش دهد. [۵۷]، و عملکرد ESG شرکت را بهبود بخشد. بنابراین، فرضیه زیر در این کار مطرح می شود:
فرضیه ۲d (H2d).

دگرگونی دیجیتالی شرکت‌های تولیدی ممکن است با افزایش کیفیت کنترل داخلی، سطح عملکرد ESG را به میزان قابل توجهی افزایش دهد.

بهبود کیفیت کنترل داخلی برای شرکت‌ها مفید است تا در زمان واقعی بر استفاده از منابع نظارت داشته باشند، که می‌تواند توانایی شرکت‌ها در استفاده از منابع را افزایش داده و به طور موثر کاهش منابع را کاهش دهد. علاوه بر این، شرکت‌هایی با اثربخشی کنترل داخلی بالا دارای مزایای آشکاری در جذب منابع خارجی و بهینه‌سازی تخصیص منابع هستند و تضمین‌هایی را برای شرکت‌ها برای افزایش رقابت در بازار فراهم می‌کنند. [۵۸].
قابلیت کنترل داخلی قوی می تواند به شرکت ها کمک کند تا تغییرات در محیط بازار را به سرعت و با دقت ارزیابی کنند. در نتیجه، شرکت‌ها می‌توانند فرصت‌های توسعه با کیفیت بالا را شناسایی کرده و به سرعت جهت توسعه خود را تنظیم کنند، که به آنها کمک می‌کند تا مزیت‌های بازار را به طور مداوم جمع کنند، موقعیت خود را در بازار بهبود بخشند و شناخت بیشتری کسب کنند. [۵۹]. بنابراین، این مقاله این فرضیه را مطرح می کند:
فرضیه ۲e (H2e).

تحول دیجیتالی شرکت‌های تولیدی ممکن است با افزایش کیفیت کنترل داخلی، رقابت‌پذیری در بازار را به‌طور چشمگیری افزایش دهد.

منبع:
۱- shahrsaz.ir , پایداری | متن کامل رایگان | تحول دیجیتال و عملکرد غیر مالی در تولید
,۲۰۲۴-۰۶-۱۵ ۰۳:۳۰:۰۰
۲- https://www.mdpi.com/2071-1050/16/12/5099

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.