۱٫ معرفی
شهرنشینی چین از دهه ۱۹۹۰ به سرعت افزایش یافته است و نرخ شهرنشینی از ۲۶٫۴۱ درصد در سال ۱۹۹۰ به ۶۶٫۱۶ درصد در سال ۲۰۲۳ افزایش یافته است. [
۱]. این رشد سریع شهری به طور قابل توجهی هجوم مهاجران زن جوان را به شهرهای بزرگ افزایش داده است و منجر به پیدایش جوامعی شده است که اغلب به آنها «سرگردانهای پکن»، «سرنشینان شانگهای» و «سرنشینان شنژن» میگویند. این زنان که با آسیبپذیریهای دوگانه جنسیت و وضعیت مهاجر دست و پنجه نرم میکنند، در تلاش برای ادغام و رفاه در محیطهای شهری با موانع مهمی روبرو هستند. [
۲]. به طور قابل توجهی، گزارش شده است که سلامت روان آنها به طور قابل توجهی بدتر از همتایان مرد آنها است، که بر نیاز حیاتی به تحقیق و مداخله متمرکز تأکید دارد. [
۳]. نقش محوری زنان جوان مهاجر در توسعه شهری و چالشهای منحصربهفرد سلامت روان آنها، نیاز مبرم برای رسیدگی به رفاه آنها را برجسته میکند و با اهداف پایداری افزایش شمول اجتماعی و برابری در جوامعی که به سرعت در حال شهرنشینی هستند، میشود. [
۴].
در پی شهرنشینی سریع چین، یک چالش مهم اما اغلب نادیده گرفته شده در حفظ سلامت روان، به ویژه اثرات افسردگی پدیدار می شود. افسردگی به عنوان یک عامل مهم در بار بیماری جهانی، از طریق طیفی از علائم، از جمله غم و اندوه مداوم، از دست دادن علاقه، و کاهش انرژی ظاهر می شود. [
۵]بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO) تا سال ۲۰۱۹، نزدیک به ۲۸۰ میلیون نفر در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داده است. [
۶]. اختلالات اجتماعی و اقتصادی، که با رویدادهایی مانند همه گیری کووید-۱۹ تشدید شده است، منجر به افزایش قابل توجه موارد اضطراب و افسردگی در سراسر جهان شده است. [
۷]. این روند بر آسیبپذیری بیشتر گروههای خاص، بهویژه زنان، تأکید میکند که به میزان قابلتوجهی بیشتر از همتایان مرد خود افسردگی را تجربه میکنند. [
۸,
۹]. در چین، وضعیت به ویژه در میان زنان مهاجر که باید مجموعه پیچیده ای از عوامل استرس زا از جمله جابجایی فرهنگی، بی ثباتی شغلی، و انزوای اجتماعی را پشت سر بگذارند و خطر افسردگی را تشدید می کند، حاد است. [
۱۰]. نگران کننده است، تقریباً از هر چهار زن مهاجر در چین، یک نفر علائم افسردگی قابل توجهی را نشان می دهد، نرخی که به طور قابل توجهی از میانگین ملی فراتر می رود. [
۱۱]. این واقعیت تلخ شکاف مهمی را در درک و پرداختن به نیازهای بهداشت روانی این جمعیت شناسی برجسته می کند، و بر ضرورت تحقیق و استراتژی های مداخله هدفمند برای کاهش چالش های ناشی از افسردگی تأکید می کند.
با توجه به ارتباط بین شهرنشینی سریع و افزایش خطرات مشکلات سلامت روان، عمیقتر کردن پیامدهای چنین چالشهایی بسیار مهم است. این مطالعه بر افسردگی به عنوان یک معیار پیامد اولیه برای بررسی تأثیر روانشناختی مهاجرت متمرکز است. استفاده از افسردگی به عنوان یک شاخص کلیدی، لنز روشن و متمرکزی را برای ارزیابی نتایج سلامت روان فراهم می کند. افسردگی یک نگرانی رایج و قابل توجه برای سلامت عمومی است، به ویژه در میان زنان مهاجر، که ممکن است به دلیل انزوای اجتماعی، فشارهای اقتصادی، و چالشهای سازگاری در محیطهای جدید آسیبپذیرتر باشند. [
۱۰,
۱۱]. اثرات شدید افسردگی بر این گروه نه تنها نگرانی های سنتی سلامت را در بر می گیرد، بلکه به ابعاد اجتماعی و اقتصادی گسترده تری نیز گسترش می یابد. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده اند که افسردگی به طور قابل توجهی احتمال مشکلات مزمن سلامتی، از جمله بیماری های قلبی عروقی و دیابت را افزایش می دهد. [
۱۲,
۱۳,
۱۴]، فشار بیشتر بر سیستم مراقبت های بهداشتی و مانع از توانایی افراد برای کار و کمک به جامعه است [
۱۵]. علاوه بر این، تلاقی جنسیت و وضعیت مهاجرت این خطرات را تشدید می کند، زیرا مهاجران زن اغلب با موانع بیشتری برای دسترسی به مراقبت های بهداشتی و خدمات پشتیبانی مواجه می شوند. [
۱۶]. لکه ننگ اجتماعی مرتبط با سلامت روان و انزوایی که بسیاری از افراد در این ترکیب جمعیتی احساس میکنند، آسیبپذیریهای آنها، منجر به افزایش خطر درگیر شدن در رفتارهای پرخطر مانند سوء مصرف مواد و اقدام به خودکشی میشود. [
۱۷]. این زمینه حیاتی بر ضرورت مطالعه ما تأکید می کند، که هدف آن بررسی عوامل خاص مؤثر در افسردگی در میان زنان مهاجر جوان و مداخلات بالقوه ای است که می تواند این اثرات را کاهش دهد.
افزایش حساسیت زنان مهاجر به افسردگی بر نقش استرسهای زندگی منحصربهفردی که آنها با آنها مواجه هستند، بهعنوان یک عامل تعیینکننده مهم تأکید میکند. تحقیقات به طور مداوم ارتباط مستقیمی بین استرس زندگی و ظهور احساسات منفی از جمله افسردگی و اضطراب را نشان میدهد. [
۱۸]. به ویژه، یک رابطه دوز-پاسخ ایجاد شده است که شدت استرس های زندگی را با شدت علائم افسردگی مرتبط می کند. [
۱۹]. زنان جوان مهاجر با انبوهی از عوامل استرس زا مواجه می شوند که به طور پیچیده با تحرک آنها مرتبط است، مانند عدم قطعیت های اقتصادی، ناامنی شغلی، ناهماهنگی فرهنگی، و چالش پیمایش در مناظر جدید شهری با حفظ ارتباطات اجتماعی و فرهنگی. [
۱۷]. این چالش ها که ذاتی هویت دوگانه آنها به عنوان مهاجر و زن است، نه تنها قرار گرفتن آنها در معرض استرس را تشدید می کند، بلکه خطر ابتلا به افسردگی را نیز به طور قابل توجهی افزایش می دهد. [
۲۰,
۲۱]. اثر مرکب جنسیت، مهاجرت و سازگاری شهری آنها را در معرض یک تجربه استرس شدید قرار می دهد و بر نیاز به تشریح چگونگی کمک این عوامل استرس زای خاص زندگی به شروع علائم افسردگی تاکید می کند. [
۲۲]. مطالعه ما به این تعامل پیچیده می پردازد، با هدف روشن کردن مکانیسم هایی که از طریق آن عوامل استرس زای زندگی به عنوان کاتالیزور افسردگی در میان مهاجران زن جوان عمل می کنند.
در حالی که عوامل استرس زای زندگی به عنوان یک عامل حیاتی در ایجاد افسردگی در میان زنان جوان مهاجر شناخته می شوند، انتقال از تجربه استرس به افسردگی اجتناب ناپذیر نیست. محیط زمینه ای، به ویژه تجربیات زیسته و ادراکات زنان جوان مهاجر، نقشی اساسی در تعدیل این گذار ایفا می کند. [
۲۳]. مدل تعاملی استرس و مقابله چارچوبی برای درک این پویایی فراهم میکند، و تاکید میکند که تشخیص این موضوع ضروری است که تأثیر عوامل استرسزای زندگی بر سلامت روان بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر نحوه درک این عوامل استرسزا و مکانیسمهای مقابلهای فرد است. [
۲۴]. در زمینه خاص مهاجران زن جوان، امنیت درک شده از محیط محله آنها به عنوان یک عامل میانجی مهم ظاهر می شود. “ایمنی محله درک شده” به درک و ارزیابی شخصی یک فرد از سطح ایمنی در محیط محلی خود اشاره دارد. [
۲۵]. تحقیقات تجربی از این ایده حمایت می کند که ادراکات محیطی، از جمله احساس امنیت محله، به طور قابل توجهی بر نتایج سلامت روان تأثیر می گذارد. [
۲۶,
۲۷]. احساس امنیت و حمایت در محیط زندگی آنها می تواند به عنوان یک حائل عمل کند [
۲۴,
۲۸]کاهش اثرات منفی بالقوه عوامل استرس زای زندگی بر سلامت روان [
۲۹]. برعکس، فقدان ایمنی درک شده می تواند اثرات این عوامل استرس زا را تشدید کند و خطر افسردگی را تشدید کند. [
۳۰,
۳۱]. تحقیقات اخیر، از طریق یک مطالعه در مقیاس بزرگ، در سراسر کشور، رابطه بین ادراک ایمنی محله و علائم افسردگی را روشن کرده است، و بر نقش حیاتی کیفیت محیطی و ادراک ایمنی تأکید میکند. [
۳۰,
۳۱]. این اکتشافات دیدگاه جدیدی در مورد اینکه چگونه محیطهای شهری بر سلامت روان ساکنان تأثیر میگذارد و نقش واسطهای بالقوه ایمنی محله را در رابطه استرس-افسردگی برجسته میکند و بر تأثیر ادراک محیطی در میان زنان جوان مهاجر تأکید میکند.
اگرچه کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است، اما زنان مهاجر اغلب احساس کاهش امنیت محله را گزارش می کنند [
۳۲]، که تحت تأثیر عوامل بی شماری فراتر از نرخ واقعی جرم است – مانند کیفیت مسکن و محله، گزارش های رسانه ها، ناآرامی های اجتماعی، و نگرانی های ایمنی خاص جنسیتی. این ادراکات که با تجارب شخصی و زمینه های اجتماعی-اقتصادی گسترده تر رنگ آمیزی شده است، می تواند به طور قابل توجهی احساس امنیت آنها را مخدوش کرده و استرس را تشدید کند. [
۳۳,
۳۴]. مطالعات نشان می دهد که وضعیت اجتماعی-اقتصادی ذهنی – ارزیابی افراد از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود – ممکن است بر نحوه تجربه و پردازش عوامل استرس زای زندگی تأثیر بگذارد. [
۳۵]. افرادی که دارای وضعیت ذهنی اجتماعی-اقتصادی پایین تری هستند، احتمالاً محیط خود را تهدیدآمیز می دانند. [
۳۶,
۳۷]، که به نوبه خود می تواند استرس تجربه شده را تشدید کند [
۳۸]. تحقیقات در حوزههای مختلف به طور مداوم نشان میدهد که افراد دارای پسزمینههای اقتصادی-اجتماعی پایینتر تمایل دارند پاسخ واضحتری به عوامل استرسزا داشته باشند، با وضعیت اجتماعی-اقتصادی ذهنی (SES) که در مقایسه با SES عینی، تأثیر فوری و قابلتوجهتری نشان میدهد. [
۳۹,
۴۰,
۴۱]. علاوه بر این، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد SES عمیقاً بر ادراک فرد از محیط محله خود تأثیر می گذارد [
۴۲]. SES بالاتر به طور کلی با افزایش دسترسی به منابع، مسکن باکیفیت، شبکه های اجتماعی قوی و اقامت در جوامع امن تر ارتباط دارد و در نتیجه احساس امنیت را تقویت می کند. [
۴۳]. در پرتو این یافتهها، ما فرض میکنیم که وضعیت اجتماعی-اقتصادی ذهنی ممکن است با تعدیل تأثیر عوامل استرسزا بر ادراک ایمنی محله مهاجران زن جوان، عملکردی حیاتی داشته باشد.
به طور خلاصه، همبستگی نزدیکی بین عوامل استرس زای زندگی، امنیت محله ادراک شده، وضعیت ذهنی اجتماعی-اقتصادی و افسردگی وجود دارد. با این حال، فعل و انفعال پیچیده بین عوامل استرس زا زندگی، امنیت محله درک شده، SES ذهنی، و افسردگی به طور کامل روشن نشده است. به ویژه برای مهاجران زن جوان، مکانیسمهایی که توسط آن این عوامل برای تأثیرگذاری بر پیامدهای سلامت روان با هم تعامل دارند، باید روشن شوند. علاوه بر این عوامل، وضعیت تاهل و سطح تحصیلات به طور قابل توجهی بر پیامدهای سلامت روان زنان مهاجر به دلیل دسترسی به منابع، حمایت عاطفی و اجتماعی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی تأثیر می گذارد. [
۱۰]. بنابراین، کنترل وضعیت تاهل و سطح تحصیلات برای جداسازی دقیق اثرات عوامل استرس زای زندگی و عوامل اجتماعی-اقتصادی بر افسردگی در میان زنان جوان مهاجر ضروری است. [
۱۱]. با انجام این کار، ما می توانیم تعامل پیچیده بین این متغیرها را بهتر درک کنیم و مداخلات هدفمندتری را برای بهبود نتایج سلامت روان در این جمعیت آسیب پذیر ارائه کنیم.
بنابراین، این مطالعه به کشف پیچیدگیهای چگونگی ارتباط عوامل استرسزای زندگی و افسردگی در زمینه امنیت محله درک شده برای مهاجران زن جوان اختصاص دارد. این بررسی می کند که چگونه ایمنی درک شده از محیط یک فرد ممکن است تأثیرات سلامت روان استرس های زندگی را کاهش دهد یا تقویت کند. علاوه بر این، وضعیت تاهل و سطح تحصیلات به عنوان متغیرهای کنترلی گنجانده شده است تا تأثیرات شناخته شده آنها بر افسردگی را در نظر بگیرد. ما فرض می کنیم که SES ذهنی ممکن است اثر میانجی امنیت محله ادراک شده را بر رابطه بین عوامل استرس زای زندگی و افسردگی، پس از کنترل وضعیت تاهل و سطح تحصیلات، تعدیل کند. ما یک مدل میانجیگری تعدیلشده را پیشنهاد میکنیم که در آن عوامل استرسزای زندگی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی ذهنی و افسردگی به هم مرتبط هستند. این مدل کمک خواهد کرد تا روشن شود که آیا درک ایمنی محله میتواند به عنوان یک حائل محافظ یا یک عامل خطر در رابطه با افسردگی زنان مهاجر باشد، و اینکه چگونه SES ذهنی ممکن است قدرت یا جهت این انجمنها را تغییر دهد. مدل مفهومی در نشان داده شده است
شکل ۱.
۵٫ بحث
تأثیر متقابل پیچیده بین عوامل استرس زای زندگی و افسردگی در میان زنان جوان مهاجر به طور قابل توجهی با ادراک آنها از امنیت محله و با وضعیت ذهنی اجتماعی-اقتصادی آنها تعدیل شده است. یافتههای ما، همسو با مدل تعاملی استرس و مقابله، نشان میدهد که آسیبپذیریهای مرکب جنسیت و وضعیت مهاجر، تأثیر عوامل استرسزای زندگی بر افسردگی را تشدید میکند. با افزایش عوامل استرس زای زندگی، آنها به طور قابل توجهی احساس ایمنی فرد را در جامعه خود از بین می برند و در نتیجه علائم افسردگی را تشدید می کنند.
۵٫۱٫ عوامل استرس زای زندگی و ادراک ایمنی محله
مطالعه ما این فرضیه را تایید می کند که عوامل استرس زای زندگی با علائم افسردگی در میان زنان جوان مهاجر مرتبط است. این یافته مطابق با تحقیقات موجود است که چالشهای عمیق سلامت روانی را که این جمعیت با آن مواجه است، نشان میدهد [
۱۷]. نقش میانجی ادراک ایمنی محله در رابطه بین عوامل استرس زای زندگی و افسردگی یک مکانیسم روانشناختی مهم را برجسته می کند: با افزایش عوامل استرس زا زندگی، به طور قابل توجهی احساس ایمنی فرد را در جامعه خود از بین می برند و در نتیجه علائم افسردگی را تشدید می کنند. این اثر میانجی یک مکانیسم روانشناختی مهم را نشان می دهد: درک امنیت محله نه تنها مستقیماً بر افسردگی فرد تأثیر می گذارد. [
۴۳] بلکه به عنوان پلی بین عوامل استرس زای زندگی و علائم افسردگی عمل می کند. به عبارت دیگر، اگر فردی جامعه خود را ناامن بداند، این ادراک علائم افسردگی ناشی از عوامل استرسزای زندگی را تشدید میکند.
این نقش کلیدی ادراک ایمنی محله نشان می دهد که افزایش حمایت جامعه و درک ایمنی می تواند در مداخلات بهداشت روانی با هدف زنان جوان مهاجر بسیار مهم باشد. با توجه به اینکه این مداخلات می تواند احساس امنیت و تعلق بیشتری را ایجاد کند [
۲۲,
۴۳]سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری باید این عوامل را در راهبردهای خود برای حمایت از این جمعیت آسیب پذیر در نظر بگیرند. این استراتژیها به اهداف پایداری گستردهتر برای افزایش شمول اجتماعی و برابری در جوامعی که به سرعت در حال شهرنشینی هستند، کمک خواهد کرد.
۵٫۲٫ نقش تعدیل کننده وضعیت ذهنی اجتماعی-اقتصادی
ما یک مدل میانجیگری تعدیلشده ارائه کردیم که تأثیر SES ذهنی را بر رابطه بین عوامل استرسزای زندگی و ادراک امنیت اجتماعی برجسته میکرد. یافتههای ما با تحقیقات قبلی مطابقت دارد که نشان میدهد وضعیت اجتماعی-اقتصادی ذهنی (SES) تأثیر مستقیم و قابلتوجهی بر پاسخ افراد به استرس و درک آنها از ایمنی محله دارد. [
۴۱]. این مطالعه با تمرکز ویژه بر زنان جوان مهاجر و بررسی نحوه تعامل عوامل استرسزای زندگی و SES ذهنی برای تأثیرگذاری بر ادراکات ایمنی محله و تأثیر بالقوه بر نتایج سلامت روان مانند افسردگی، به مجموعه تحقیقات موجود کمک میکند. یافتهها در اینجا بر نقش SES ذهنی بهعنوان یک بافر در برابر عوامل استرسزای زندگی تا حدی تأکید میکنند. با این حال، زمانی که عوامل استرس زای زندگی بیش از حد بزرگ می شوند، اثر محافظتی یک SES ذهنی بالاتر بر درک ایمنی محله کاهش می یابد.
اهمیت این یافته ها در پیامدهای آنها برای مداخلات سلامت روان و سیاست های اجتماعی با هدف زنان جوان مهاجر است. با اذعان به کاهش بازده SES ذهنی تحت استرس زیاد، میتوان سیاستها را طوری تنظیم کرد که حمایت بیشتری از کسانی که در غیر این صورت کمتر آسیبپذیر تلقی میشوند، ارائه کند. این میتواند شامل خدمات هدفمندتر سلامت روان، ابتکارات ایمنی جامعه، و برنامههای حمایت اجتماعی باشد که هم جنبههای روانی و هم جنبههای محیطی رفاه را مورد توجه قرار میدهند.
در مجموع، این نتایج بر نیاز به در نظر گرفتن شرایط اجتماعی-اقتصادی و محیطی گستردهتر که بر سلامت روان تأثیر میگذارد تأکید میکند. آنها خواستار یک رویکرد چند رشته ای هستند که شامل حمایت اقتصادی، اجتماعی و روانی می شود و پایداری در حفظ جوامع مهاجر سالم را برجسته می کند.
۵٫۳٫ نقش متغیرهای کنترل: وضعیت تاهل و سطح تحصیلات
یافتههای ما تأیید کرد که وضعیت تاهل و سطح تحصیلات در واقع با افسردگی و SES ذهنی در میان مهاجران زن جوان مرتبط است. به طور خاص، شرکت کنندگان متاهل و کسانی که سطح تحصیلات بالاتری داشتند، سلامت روان بهتر و SES ذهنی بالاتر را گزارش کردند. این یافتهها با ادبیات موجود مطابقت دارند و اهمیت این عوامل جمعیت شناختی را در درک پیامدهای سلامت روان تقویت میکنند.
نکته مهم، مدل میانجیگری تعدیلشده فرضی ما حتی پس از کنترل وضعیت تاهل و سطح تحصیلات است. این نشان می دهد که روابط اصلی که ما بررسی کردیم – مانند تاثیر امنیت محله ادراک شده بر افسردگی، که توسط SES ذهنی تعدیل می شود – قوی هستند و صرفاً بازتابی از وضعیت تاهل یا تفاوت های آموزشی نیستند. این استحکام نشان می دهد که مداخلات با هدف بهبود ادراکات ایمنی محله و تقویت SES ذهنی می تواند به طور گسترده در میان زیر گروه های مختلف مهاجران زن جوان، صرف نظر از وضعیت تاهل یا پیشینه تحصیلی آنها، موثر باشد.
یافتههای این مطالعه پیامدهای مهمی برای توسعه مداخلات و سیاستهای سلامت روان برای زنان جوان مهاجر دارد. در حالی که ممکن است مداخلات مناسب برای رسیدگی به نیازهای منحصر به فرد مرتبط با وضعیتهای تاهل یا سطوح تحصیلی مختلف ضروری باشد، استراتژیهای کلی که از یافتههای اصلی ما به دست میآیند میتواند به طور جهانی سودمند باشد. به عنوان مثال، بهبود ایمنی محله و پرداختن به ادراکات اجتماعی-اقتصادی زنان جوان مهاجر می تواند راهبردهای موثری برای کاهش افسردگی باشد. این مداخلات را میتوان در کنار سایر اقدامات حمایتی برای رسیدگی به چالشهای خاص گروههای جمعیتی مختلف در جمعیت مهاجر اجرا کرد.
۵٫۴٫ محدودیت ها و مسیرهای تحقیقاتی آینده
در حالی که مطالعه ما بینشهای ارزشمندی را در مورد مکانیسمهای نهفته در رابطه بین عوامل استرسزای زندگی و افسردگی در میان مهاجران زن جوان ارائه میدهد، اما محدودیتهایی دارد که مسیرهای تحقیقاتی آینده را هدایت میکند. طراحی مقطعی توانایی ما را برای استنتاج علیت یا مشاهده تغییرات در طول زمان محدود می کند. تحقیقات آینده باید از روشهای طولی برای درک بیشتر اثرات بلندمدت عوامل استرسزای زندگی بر سلامت روان و شامل متغیرهای سطح هیجانی برای درک عمیقتر فرآیندهای روانشناختی استفاده کند. یک مطالعه تحقیقاتی اخیر، امواج داده مطالعات پانل خانواده چین (CFPS) را تجزیه و تحلیل کرد. [
۳۱]، رویکرد مشابهی را برای تحقیقات آینده پیشنهاد می کند. علاوه بر این، این مقاله نقش ادراک کیفیت رابطه همسایگی را به عنوان یک میانجی مورد بحث قرار میدهد و پیشنهاد میکند میانجیهای مشابهی را که میتوانند بر رابطه بین عوامل استرسزای زندگی و سلامت روان، مانند انسجام محله یا کیفیت محیطی، در مطالعات آتی تأثیر بگذارند، بکار ببرند. علاوه بر این، مطالعات مقایسهای در زمینههای مختلف شهری و روستایی در چین میتواند برای درک تغییرپذیری در ادراکات ایمنی محله و اثرات آن بر سلامت روان در میان جمعیتهای مختلف مهاجران زن جوان انجام شود.