مقاله مرتبط
جایزه آقاخان برای اطلاعیه های معماری ۲۰۲۳-۲۰۲۵ اعضای کمیته راهبری چرخه
صور فلکی نور از سقف به کف مسجد جامع بیت اور روف می ریزد. تصویر © آصف سلمان اشتراک گذاری اشتراک گذاری فیس بوک توییتر ایمیل پینترست واتساپ یا https://www.archdaily.com/1017460/light-empathy-and-silence-the-architecture-of-marina-tabassum این مقاله بود در ابتدا منتشر شد بر لبه مشترک. در تمرین خود در داکا، بنگلادش، مارینا تبسم به دنبال ایجاد یک زبان معماری است […]
این مقاله بود در ابتدا منتشر شد بر لبه مشترک.
در تمرین خود در داکا، بنگلادش، مارینا تبسم به دنبال ایجاد یک زبان معماری است که به طور همزمان باشد امروزی هنوز ریشه در جای خود دارد. یکی از اولین ساختمان هایی که او پس از تأسیس دفتر خود در سال ۲۰۰۵ بر عهده گرفت – مسجد بیت اور روف در شهر خودش – برنده جایزه آقاخان شد. معماری، که طراحی را به رسمیت می شناسد که به نیازها و آرزوهای جوامع مسلمان می پردازد.
بنگلادشموزه استقلال که او با شریک سابقش کاشف محبوب چودوری از تمرین URBANA طراحی کرد، به یک نقطه عطف ملی تبدیل شده است. اما تبسم همچنین در مقیاس صمیمی کار می کند مسکن، به دنبال طراحی های نوآورانه مدولار فضایی ساخته شده از بامبو. او در دانشکده های معماری در سراسر جهان تدریس کرده است. اخیراً او با جایزه ای از طرف انجمن معماری، فرهنگ و معنویت و توسط زمان مجله به عنوان یکی از ۱۰۰ نفر از تاثیرگذارترین افراد برای سال ۲۰۲۴ برای کار او در طراحی پایدار و مسئولیت پذیر اجتماعی.
من این فرصت را داشتم که با تبسم در مورد کار، تدریس، و ناامیدی و رضایت او از معمار بودن صحبت کنم.
MJC: مایکل جی کراسبی
MT: مارینا تبسم
MJC: چه زمانی متوجه شدید که معماری شما را فرا می خواند؟
MT: فکر نمی کنم تقریبا تا آخرین لحظه نمی دانستم چه کاری می خواهم انجام دهم. من از خانواده ای دکتر و مهندس می آیم و به هیچ کدام از آنها علاقه ای نداشتم. اما من به نقاشی علاقه داشتم. ذهن من همیشه پر از تصورات دیوانه کننده بود. وقتی زمان تصمیم گیری در مورد دانشگاه فرا رسید، این پدرم بود که معماری را پیشنهاد داد. من هیچ معمار را نمی شناختم، بنابراین به عنوان یک انتخاب کاملاً جدید بود. در بنگلادش، در آن زمان، تنها یک دانشکده معماری وجود داشت: دانشگاه مهندسی و فناوری بنگلادش. ۵۰ افتتاحیه برای کل کشور وجود داشت. یک امتحان پذیرش برگزار شد که حدود ۴۰۰۰ دانش آموز در آن شرکت کردند. این یک سفر فشرده بود، آماده شدن برای این امتحان، و این زمانی بود که متوجه شدم که معماری در من طنین انداز شده است. من رد شدم – در واقع اول وارد شدم. و مردم می گفتند: این بار یک دختر اول وارد شد.
MJC: چه کسانی یا چه آثار معماری برای شما به عنوان الگو و جهت در کارهای خودتان بیشترین اهمیت را داشته اند؟ چرا؟
MT: من از خیلی ها چیزهای زیادی گرفته ام. مدرسه در بنگلادش توسط تگزاس A&M راهاندازی شد، بنابراین دارای برنامه درسی مدرنیستی و اساتید سختگیر بود. سال اول، آنها ما را به ساختمان پارلمان کان در بنگلادش بردند تا به نوعی معیار تعیین کنیم. ترسناک بود، اما فضاهای الهام بخش زیادی وجود دارد – یکی از نکات برجسته سفر معماری من. مظهرالاسلام، اولین معمار مدرنیست در بنگلادش، اولین ساختمان مدرن را در اینجا در سال ۱۹۵۳ طراحی کرد. این ساختمان زیبای دانشکده هنرهای زیبا در شاهباغ است، یک طراحی مدرن استوایی، بسیار متخلخل در پاسخ به آب و هوا. اسلام سعی کرد بین مدرنیسم و پاسخ به مکان تعادل ایجاد کند. که با من طنین انداز شد. به عنوان دانشآموز به کارهای بزرگان شبه قارهای-دوشی، باوا، کوریا- نگاه میکردیم، آنها لحنی را برای معماری در این منطقه ایجاد کردند. اما کان هر بار به خاطر هندسه و نورش و علاقه من به آن برمی گردد. من از کان چیزهای زیادی در مورد نور یاد گرفتم.
MJC: معماری شما در پاسخ به یک مکان و مردم آن همدلانه به نظر می رسد. همدلی چه نقشی در کار شما دارد؟ آیا این به طور طبیعی می آید؟
MT: فکر می کنم فقط من هستم. آگاهانه نیست من از روی احساس طراحی می کنم. بدیهی است که یک بخش منطقی وجود دارد، اما من همیشه سعی می کنم در فضا باشم و تجربه آن را درک کنم. من حتی قبل از اینکه خطی روی یک تکه کاغذ بگذارم وارد ساختمان هایم می شوم. من به این فکر میکنم که مردم چگونه از آن استفاده میکنند – لمس سطوح، نور، ورودی – و چگونه میتوان وضعیت ذهنی یک فرد را در حین نزدیک شدن به فضا تنظیم کرد. من همیشه سفر شخص در معماری را در ذهن دارم.
MJC: من ارتباط زیادی بین استفاده کان از مصالح و رویکرد شما می بینم – معماری که می خواهید لمس کنید.
MT: دقیقا. مواد نقش مهمی در ایجاد رمز و راز یک فضا دارند، اینکه نور چگونه محیطی ایجاد می کند و مواد را شسته است. هر سطحی روش خاص خود را برای واکنش به نور دارد. احساس فضا، موادی را که می خواهید نور بر روی آنها بیفتد را دیکته می کند. مواد برای ایجاد یک فضای خاص ضروری هستند.
MJC: بسیاری از آثار شما، مانند موزه استقلال، در داکا، حضور معنوی پررنگی دارند. به عنوان یک طراح، چگونه این معنویت را در معماری خود احضار می کنید یا شما را فرا می خواند؟
MT: آن موزه به نوع خاصی از سکوت نیاز داشت. آن ساختمان درباره غم، اندوه، مبارزه مردم برای ایجاد یک ملت است. تولد بنگلادش در نوع خود یک رویداد بسیار غم انگیز است. این فضاها باید غم انگیز، متفکرانه باشند تا خاطره را فراخوانی کنند – این بخشی از دلیل زیرزمینی بودن آن است. نیاز به یک حس سکوت داشت. وقتی به سکوت در معماری فکر میکنم، همیشه کیفیت نور است که این احساس متفکرانه را ایجاد میکند. و تدبر با معنویت ارتباط دارد. مثلاً اگر به مسجد می روید، به دنبال این هستید که ارتباط با خدا را درونی کنید. این همان ارتباط معنوی است که شما به دنبال آن هستید. همیشه درباره سکوت است، در مورد درون بودن. در بسیاری از کارهایم به دنبال سکوت هستم، احتمالاً به این دلیل که در کشوری زندگی می کنم که صدای بسیار بلندی دارد. [laughs] ما ۱۷۰ میلیون نفر داریم و به این سکوت نیاز داریم که در چنین فضایی وارد شود. این یک پناهگاه است.
MJ: طراحی و ساخت مسجد جامع بیت اور روف سفری شخصی برای شما بود.
MT: این مسجد در سال ۲۰۰۵ راه اندازی شد، سالی که من تمرین خودم را شروع کردم. به سفارش مادربزرگم بود. او زمینی در بخش شمالی شهر، در داکا، داشت و آن را برای ساختن مسجد اهدا کرد. در سال ۲۰۰۲ مادرم را به طور ناگهانی در یک تصادف از دست دادم. این برای من و مادربزرگم بسیار سخت بود. مادر من اولین فرزند او بود. کار بر روی این کمیسیون یک فرآیند شفا برای من و مادربزرگم بود – ساختمانی که توسط یک زن سفارش داده شد، پس از مرگ زن دیگری که توسط زن سومی طراحی شد. طراحی آن یک سال طول کشید. در سپتامبر ۲۰۰۶ مراسم کلنگ زنی برگزار شد و مادربزرگم چهار ماه پس از آن فوت کرد. این یک وعده به مادربزرگم برای طراحی، افزایش بودجه و ساخت آن شد. من مشتری و معمار شدم.
در آن منطقه مسجدی وجود نداشت، یک منظره بسیار کشاورزی بود. شهر به سرعت در حال رشد بود، سایت در حال تغییر و تحول بود. می دانستم که مسجد جزئی از یک محله شهری خواهد بود. تجربه من با مساجد تقریباً هیچ بود، زیرا زنان در این فرهنگ معمولاً در مساجد نماز نمی خوانند – این یک ذخیره گاه مردانه است. فکر میکنم کمبود تجربه به من حس آزادی خاصی داد. هیچ تصوری از قبل نداشتم که مسجد چگونه باید باشد. بنابراین، من تحقیقات خود را آغاز کردم، و همانطور که کان ممکن است، به ابتدا برگردم و این سوال را مطرح کنم: مسجد چیست؟ متوجه میشوید که این مکان قرار بود فضایی برای جماعت باشد—مردم نه تنها برای دعا، بلکه به دلایل اجتماعی، فرهنگی و اجتماعی گرد هم میآیند. اولین مساجد نمادین نبودند – گنبدها و مناره ها خیلی دیرتر با عثمانی ها آمدند. پرسیدم: نقش نمادین مسجد مهمتر است یا معنویت مکان؟ من ترجیح دادم روی معنویت تمرکز کنم.
برخی از اولین مساجدی که من بازدید کردم در استانبول بود. من عاشق نحوه وارد شدن نور به فضاها هستم. ایاصوفیه آن حس زیبای نور را به من داد و گنبد را به داخل فضا فرو برد. این یک احساس جادویی بود. اینها الهام بخش من بودند، همراه با مساجد قدیمی بنگلادش. می دانستم که این مسجد در نهایت با ساختمان های دیگری محاصره می شود که ممکن است سکوت را به خطر بیندازد. پس من مسجد را درونگرا کردم و آن را برای تأمل به خود تبدیل کردم. ورود نور از بالا برای شستشوی سطوح به عنصر اصلی طراحی تبدیل شد.
MJC: مسجد ترکیبی تقریباً یکپارچه از امر مقدس و سکولار دارد. این موضوع در مورد مکان ساختمان، ساخت و ساز و افرادی که از آن استفاده می کنند، منعکس می کند؟
MT: بله، میدانستم که استفادههای سکولار، اجتماعی و اشتراکی زیادی وجود خواهد داشت – دلیل دیگری برای «غیر مسجدی» کردن آن، بدون نمادگرایی آشکار. جامعه در حال حاضر فضایی برای جمع شدن و استفاده به طرق مختلف خواهد داشت. این یک نوع پناهگاه در بافت شهری متراکم آن است. و جامعه پذیرای ایده زنی بود که این ساختمان را طراحی کند. زیر سوال نرفت
MJC: چگونه از سنتهای بومی در معماری خود استفاده میکنید، به شیوههایی که دوشی و دیگران به آن شهرت داشتهاند؟
MT: این زبان من خواهد بود: ساختمانی که نمیتوان آن را برای جای دیگری طراحی کرد. من به دنبال زبان معماری بودم که بتوانم آن را زبان خودم بنامم. من همیشه به موادی که محلی هستند نگاه میکنم و آنها را تامین میکنم. من سعی میکنم صنعتگران محلی را هم در آن بگنجانم. ما با دست می سازیم نه با ماشین آلات. حتی یک ساختمان ۱۲ طبقه با دست ساخته می شود، بنابراین صنایع دستی مهم است. من آنچه سنتی یا بومی سرزمین است را می گیرم که به معماری من زبان می بخشد.
اما من معمار زمان خاصی هم هستم. آن زمان باید حضور داشته باشد. بنابراین، چگونه می توان مصالح سنتی یک مکان را برداشت و کیفیتی امروزی به آنها داد؟ این تعادل است. کنت فرامپتون منطقه گرایی انتقادی نقش مهمی در طرز فکر و کار من دارد: چگونه معماری می تواند در عین حال محلی اما جهانی باشد؟
MJC: در فرآیند طراحی، چه زمانی انتخاب مواد انجام میشود: زود، دیر، یا به خواست خودشان میرسند؟
MT: برای هر پروژه متفاوت است. در برخی فضا و احساسی که می خواهم ایجاد کنم، متریال را دیکته می کند و در برخی موارد، متریال فرم ساختمان را دیکته می کند. ما یک استراحتگاه در دلتای بنگال طراحی کردیم، جایی که جامعه محلی را به همراه آوردیم تا آن را بسازند. ما از گل به عنوان ماده استفاده کردیم. و گل ماده ای است که نمی توانید به آن دیکته کنید. باید به گل گوش کنی! طراحی و تکنیک های ساخت و ساز با به کارگیری مردم محلی، شیوه ای سنتی از ساخت و ساز را به ارمغان آورد. متریال در پیش زمینه قرار گرفت و معماری به دنبال آن. در حالی که هنگام طراحی موزه یا مسجد، این فضا است که مواد را دیکته میکند – لمس آنها، نحوه دریافت نور.
MJC: شما در سراسر جهان چیزهای زیادی آموزش می دهید. شاگردانتان به شما چه آموخته اند؟
MT: خیلی زیاد! دلیل تدریس من همین است. آنها شما را سرزنده و پرشور نگه می دارند. من از روند صحبت کردن با یکدیگر و سوالاتی که برایشان پیش می آید لذت می برم. این همچنین باعث می شود که فکر کنم، دیدگاه هایم را در مورد چیزها تغییر دهم. شما هم آموزش دهید، پس بدانید. دانشآموزان امروز در دنیایی متفاوت از دنیایی که ما در آن بزرگ شدیم زندگی میکنند. تمرکز ما بر ایجاد فضاهای زیبا در معماری بود. امروزه دانش آموزان بر بقا تمرکز کرده اند. استودیوهای من در مورد پرداختن به جنبه های آب و هوا و جابجایی هستند. به نظر من شاگردانم بسیار الهام بخش هستند. من آنها را به بنگلادش میآورم زیرا ما انواع مختلفی از جابهجایی داریم. آنها با آمدن به اینجا درک کاملاً جدیدی از یک روش خاص زندگی پیدا می کنند. گفتگوها قابل تامل است.
MJC: بزرگترین ناامیدی از فعالیت شما به عنوان یک معمار چه بوده است؟
MT: [laughs] خیلی زیاد هستند! مشتریانی که قبض های خود را به موقع پرداخت نمی کنند. و انجام مسابقات و انتخاب نشدن – رویایی ساخته نشده است. تعداد زیادی از آن ارواح در سر من می چرخند و سعی می کنند در پروژه های مختلف ظاهر شوند. اما بزرگترین ناامیدی، کالایی شدن معماری است و آن را به عنوان یک محصول می بینیم. در تماس با آن تردید دارید معماری. به خصوص در بنگلادش. بافت شهر را ویران کرده است. اغلب با مشتریان خاص، فراتر از سطح کار دشوار است. معماری خیلی عمیق نیست. در عوض، آنها میخواهند آن را پر زرق و برق و فوراً خوشحالکننده باشد. تولید بیش از حد ساختمانها وجود دارد، اما نه برای مردمی که واقعاً به آنها نیاز دارند – افرادی که فاقد مسکن یا شیوه زندگی آبرومندانه در شهر هستند. ناامیدی دیگر شیشه در آب و هوای گرم و مرطوب است. شما یک ساختمان شیشه ای را می بینید و تمام انرژی لازم برای ایجاد امکان اشغال آن را می دانید.
MJC: بزرگترین رضایت شما چه بوده است؟
MT: وقتی ساختمانی را طراحی می کنید، ممکن است ایده های خاصی در پس ذهن خود داشته باشید که فکر می کنید ممکن است کارساز باشند، چیزهای دیگری که حتی ممکن است نتوانید تصور کنید. هنگامی که ساختمان ساخته شد و برای اولین بار وارد یک فضا می شوید، می بینید که آنطور که آرزو می کردید کار می کند. هیچ رضایتی بالاتر از این وجود ندارد. گاهی اوقات معماری شما را غافلگیر می کند، با عناصر جالبی که تصورش را نمی کردید یا حتی فکرش را هم نمی کردید. و وقتی کسی ساختمان را تجربه می کند و از آن قدردانی می کند، این یک رضایت بزرگ است. همانطور که بنیاد ما برای معماری و Community Equity که اکنون خانه هایی برای افراد حاشیه نشین و جوامعی که به دلیل تغییرات آب و هوایی آواره شده اند می سازد. ما خانه های مدولار طراحی کرده ایم، خودی بری (خانه های کوچک)، برای رفع این نیازها. این یک فضای ۱۰ فوت مربعی است – یک خانه اصلی برای یک خانواده کوچک، و شما می توانید آن را افزایش دهید. هر کسی حق طراحی خوب دارد. حتی زمانی که به موضوعاتی بسیار اساسی و مسئولیت اجتماعی می پردازید، عناصر اساسی فرم و فضا و نور هرگز نباید از توجه یک معمار دور بماند.
منبع:
۱- shahrsaz.ir ,نور، همدلی و سکوت: معماری مارینا تباسوم
,۲۰۲۴-۰۶-۰۷ ۰۷:۰۰:۰۰
۲- https://www.archdaily.com/1017460/light-empathy-and-silence-the-architecture-of-marina-tabassum