بهترین آموزش های کاربردی در شهرسازی
بهترین آموزش های کاربردی در شهرسازی را از Urbanity.ir بخواهید
Tuesday, 25 June , 2024
امروز : سه شنبه, ۵ تیر , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 4638
  پرینتخانه » مقالات تاریخ انتشار : 25 مارس 2024 - 3:30 | 19 بازدید | ارسال توسط :

علوم شهری | متن کامل رایگان

۲٫ بررسی ادبیات، چارچوب بندی و توسعه فرضیه ها نابرابری فضایی در مقامات محلی و شهرهای مختلف از چین مورد بررسی قرار گرفته است [۸] به بنین [۹]، یونان [۱۰] و انگلستان [۱۱,۱۲]، چه در مواقع عادی و چه در مواقع اضطراری [۱۳]. مطالعه حاضر را می توان به عنوان یکی از گسترش های احتمالی […]

علوم شهری |  متن کامل رایگان


۲٫ بررسی ادبیات، چارچوب بندی و توسعه فرضیه ها

نابرابری فضایی در مقامات محلی و شهرهای مختلف از چین مورد بررسی قرار گرفته است [۸] به بنین [۹]، یونان [۱۰] و انگلستان [۱۱,۱۲]، چه در مواقع عادی و چه در مواقع اضطراری [۱۳].
مطالعه حاضر را می توان به عنوان یکی از گسترش های احتمالی بحث در مورد علوم شهری، پایداری شهری، توسعه شهری و کاربری اراضی و مدیریت زمین در نظر گرفت. به عنوان مثال، در حالی که توسعه شهری و شهر برای بهبود تحرک و کیفیت زندگی مردم و تامین مسکن ارزان قیمت و ادغام شهری برای آنها ضروری است. [۴,۱۴]، همه تا حدودی به زمین و فضا نیز نیاز دارند [۱۰]. به همین ترتیب، برنامه‌ریزی شهری فراگیر، برنامه‌ریزی پایدار و منظر فضایی-اجتماعی مناطق شهری نیز به زمین و فضا به عنوان پیش‌شرط پایداری نیاز دارند. [۱۵]. این نیاز به ویژه برای مناطق شهری که از آسیب پذیری و کمبود منابع یا کمبود زمین رنج می برند، مهم است [۴,۱۶,۱۷].

تحقیقات علوم شهری و تحقیق در مورد قلمروی شهری و نابرابری فضایی در پیامدهای این نیازها برای شهرنشینی و پایداری منافع مشترک دارند. هدف پژوهش حاضر پل زدن این دو حوزه با بررسی یکی از پیش شرط های پایداری و توسعه شهری است. برای انجام این کار، مکانیسم‌های پیشرو مورد استفاده در اسرائیل برای تنظیم استفاده از زمین و کاهش نابرابری فضایی را بررسی کردیم. در حالی که بسیاری از مطالعات به عنوان نقطه شروع فرض می کنند که قلمرو شهر یک رقم ثابت است، ما تحقیقات خود را یک قدم زودتر آغاز کردیم. بنابراین، ما تخصیص زمین بین مقامات محلی را به عنوان کلید کاهش نابرابری فضایی بررسی کردیم.

بررسی انتقادی عمیق [۱۸] چهار انتقاد جدی و خلأ در پژوهش سیاسی در مورد نابرابری فضایی را معرفی می کند. اولاً، پژوهش انجام شده تاکنون فاقد هرگونه زمینه سیاسی بوده است، حتی اگر مطالعه نابرابری فضایی ماهیت سیاسی داشته باشد. بنابراین، نابرابری فضایی باید از منظری که زمینه سیاسی و تاریخی را در نظر می گیرد، دوباره مورد بررسی قرار گیرد. دوم، برخی از تحقیقات انجام شده تا کنون عینی نبوده و منجر به سیاست‌های پراکنده شده است که بر افراد یا مکان‌هایی متمرکز شده‌اند که به بهترین نحو به کسانی که به آن‌ها نیاز دارند خدمات نمی‌دهند. بنابراین، یک مطالعه تجربی مبتنی بر مشاهدات معتبر مورد نیاز است. سوم، مطالعات کمی در مورد تأثیر روش‌های طراحی شده برای کاهش نابرابری فضایی وجود دارد، حتی اگر چنین بررسی برای درک پدیده ضروری است. چهارم، سرزمین گرایی تقریباً منحصراً در چارچوب روابط بین الملل مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات بسیار کمی تاثیر آن را در سطوح محلی و شهری بررسی کرده اند.
در پاسخ به این خلأها، این مطالعه به درخواست‌های جهانی و اسرائیلی برای بررسی چگونگی ارتباط بازیگران سیاسی، گروه‌های اجتماعی و مکانیسم‌های نظارتی با نابرابری فضایی، تغییرات مرزهای محلی و به‌ویژه درآمدهای مالیاتی پاسخ می‌دهد. [۱,۱۹,۲۰,۲۱,۲۲,۲۳]. ما با در نظر گرفتن زمینه سیاسی و تاریخی مطالعه موردی اسرائیل خود، به نظریه در مورد این موضوع کمک می کنیم. با انجام این کار، نقش توازن قدرت فضایی در به حداقل رساندن نابرابری فضایی را آشکار می کنیم. سهم نظری مهم دیگر این مطالعه این است که گفتمان سرزمین گرایی را گسترش می دهد، که معمولاً بر روابط بین الملل متمرکز است، به عنوان مثال، [۱۹,۲۴,۲۵,۲۶,۲۷,۲۸,۲۹] به مقیاس محلی با تمرکز بر روابط متقابل بین بازیگران محلی، شهرداری ها و روابط بین این بازیگران و دولت مرکزی.
در اسرائیل، به دلیل شرایط سیاسی، جغرافیایی و جمعیتی، زمین کمیاب است و جامعه ناهمگون و به جوامع و اقلیت ها تقسیم شده است. تا سال ۲۰۱۶، یکی از سازوکارهای حکومتی اصلی قلمروی شهرداری در سطح محلی، کمیسیون‌های مرزی موقت – کمیسیون‌های عمومی بود که وزیر کشور برای بحث و پیشنهاد تغییرات در حوزه‌های قضایی شهرداری منصوب می‌شد. [۳۰]. این کمیسیون های مرزی توصیه کردند که آیا، کدام و به چه کسی قلمرو منتقل شود [۲۳]. بنابراین، این به عنوان ابزاری برای تنظیم سیاست فضایی در نظر گرفته شد. اما این کمیسیون های مرزی تحت فشارها و نیروهای مختلف سیاسی قرار داشتند. آنها به عنوان بازیگران واکنشی موقت عمل کردند، نه به عنوان بازیگران فعال، و از یک سیاست فضایی روشن و استراتژیک پیروی نکردند. [۳۰]. در سال ۲۰۱۶، کمیسیون های مرزی با کمیسیون های دائمی جغرافیایی جایگزین شدند. تا به امروز، هنوز ناشناخته است که چگونه این نسل از مکانیسم‌های نظارتی بر نابرابری فضایی تأثیر می‌گذارند یا چگونه انتقال زمین و منابع مالیاتی از یک مقام محلی به مقام محلی دیگر، نابرابری فضایی را کاهش یا حفظ می‌کند. از این رو، سؤال پژوهشی ما این است: شرایطی که مکانیسم‌های نظارتی متمرکز و عوامل سیاسی و ساختاری، نابرابری فضایی را کاهش یا حفظ می‌کنند، چیست؟
چندین محقق سیاست را با نابرابری فضایی در سطح محلی همراه کرده اند. برخی از آنها با استفاده از اصطلاح سرزمینی، سیاست و فضا را به هم مرتبط می کنند. در حالی که تعریف قلمرو باریک است – منطقه ای محصور شده که توسط مردم کنترل می شود – سرزمینی یک اصطلاح گسترده است که به رفتارهای انسانی، اجتماعی و سیاسی اشاره دارد که منجر به دستاوردهای سرزمینی می شود. قلمروگرایی به عنوان رفتار سیاسی تعریف می شود که توسط تعاملات، رقابت، مبارزه و همکاری شکل می گیرد. به عبارت دیگر، این سازمان سیاسی فضا است که زمین و مرزها را به هم متصل می کند. بنابراین، یک راه حل ممکن برای «عدم تناسب» بین محدوده قانونی شهرداری و نیاز به زمین، ترسیم مجدد این مرزها است. [۳۱]. زمین یک منبع فیزیکی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نمادین است. مرزها چیزی هستند که فضا را به مکان تبدیل می کنند. آنها بین گروه ها تمایز قائل می شوند، آنها را به هم متصل می کنند، به آنها قلمرو می دهند و فضای جغرافیایی را به گروه های خاصی اختصاص می دهند. بنابراین، مرزهای محلی هویت جمعی را تعریف می کنند و شمول و طرد را تعیین می کنند. آنها نشان دهنده میزان همگنی اجتماعی-سیاسی و قومی جامعه هستند [۳۲].
ازکورا و رودریگز پوز در تحلیل بین کشوری خود [۳۳] تاکید کرد که کشورهایی با کیفیت بهتر حکومت، نابرابری فضایی کمتری دارند. با این وجود، قلب فرآیند سیاسی مؤثر بر نابرابری فضایی در سطح محلی – سرزمینی شهرداری – منعکس کننده روابط فضایی و سیاسی بین مقامات محلی، جوامع، طبقات و گروه های قومی و روابط بین این گروه ها و دولت مرکزی است. [۳۴,۳۵].
از این رو، ما یک رویکرد ساختاری برای درک توازن قدرت در فضا و تأثیر آن بر زمین، مرزها و منابع اقتصادی اتخاذ می‌کنیم. در واقع، خود واگذاری زمین و حقوق و اختیارات مرتبط با آن به یک جامعه، فی نفسه، یک عمل سیاسی است. در واقع، اعمال قدرت در برابر جوامع همسایه و دولت مرکزی است که با وابستگی به یک گروه اجتماعی، جغرافیایی، سیاسی یا قومی مشروعیت می یابد. [۳۶]. هدف از چنین اقداماتی دستیابی به منافع سرزمینی، اقتصادی و نمادین مانند جذب ساکنان و مشاغل و افزایش درآمد است که ممکن است منجر به حمایت و ثبات دولتی شود. [۳۷]. از سوی دیگر، خود واگذاری و تخصیص زمین یا منابع مالیاتی و تفویض حقوق و اختیارات مرتبط با آنها به نحوی که به نفع یک مقام محلی، جامعه، طبقه اجتماعی یا گروه قومی باشد، یک عمل سیاسی از سوی مرکز مرکزی است. دولت و سیاستمداران ملی و تنظیم کننده هایی که از طرف آنها کار می کنند. پیامدهای چنین اعمالی ممکن است نابرابری فضایی را، حداقل برای برخی گروه ها، به هزینه گروه های دیگر کاهش دهد یا نابرابری فضایی را به قیمت گروه های دیگر حفظ کند. [۳۸].

۴٫ به حداقل رساندن نابرابری فضایی. شرایطی که کمیسیون های مرزی و کمیسیون های دائمی جغرافیایی انتقال زمین و توزیع مجدد منابع مالیاتی را در اسرائیل انجام می دهند

از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، کمیسیون های مرزی بیشتر یک رویه بوروکراتیک داخلی وزارت کشور بود. آنها معمولاً کارمندان وزارتخانه را تشکیل می دادند و تبلیغات یا علاقه عمومی کمی به خود جلب می کردند. آنها عموماً بر حفظ زمین های کشاورزی تمرکز داشتند. در طول دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، به دلیل نیاز فوری به جذب موج عظیم مهاجران از اتحاد جماهیر شوروی سابق و سایر مناطق و افزایش سریع قیمت مسکن در مناطق مرکزی، تعداد کمیسیون‌های تعیین مرز شهرداری هر سال به میزان قابل توجهی افزایش یافت. با این حال، فشار برای انتقال سریع زمین برای ساخت و ساز مسکونی مشکلاتی را ایجاد کرد که به عنوان یک گلوگاه در نظر گرفته شد که توسعه را به تاخیر انداخت. [۲۳].
در پاسخ، اداره زمین اسرائیل هنجارهای جدیدی از قلمروی شهرداری را معرفی کرد. این یک سیاست فضایی را اجرا کرد که به شوراهای منطقه‌ای یهودی، در درجه اول آن‌هایی که در مرکز کشور بودند، اجازه می‌داد تا زمین‌های کشاورزی را در حوزه قضایی خود به منظور توسعه و ساخت مناطق صنعتی تغییر دهند – مجوزی که در سال‌های آینده سود ایجاد کرد. شوراهای منطقه ای یهودی تنها کسانی نبودند که از این تغییر سود بردند. سازمان اراضی اسرائیل خود حق بهره مندی از این تغییر منطقه را داشت علیرغم اینکه مالک زمین نبود [۲۳].
با این وجود، این سیاست زمینی باعث ایجاد رنجش در بین کسانی شد که از آن بهره ای نبردند. در سال ۲۰۰۱، تعدادی از سازمان های غیردولتی به دادگاه عالی اسرائیل شکایت کردند تا آنچه را که آنها ادعا می کردند تبعیض درونی در این سیاست است، تغییر دهد. دادگاه مصوبات اعطای حق ساخت و ساز و توسعه اراضی کشاورزی به شهرداری های مختلف را باطل اعلام کرد و آن را غیرمنطقی و نادیده گرفتن اصل عدالت توزیعی دانست. [۴۶,۴۷]. به نظر واضح است که دادگاه نابرابری فضایی را مشکلی می دانست که می توانست و باید با توزیع برابر منابع به حداقل برسد. این حکم در سال ۲۰۰۲ در زمینه نابرابری فضایی مداوم، شکاف های اجتماعی و قومی و عدم حکومت نهادی به تصویب رسید. گروه های محروم از سیاست پارلمانی به عنوان ابزاری برای حل نابرابری فضایی دست کشیدند و به جای آن به دیوان عالی شکایت کردند. [۴۸]. با ابراز دلگرمی از تصمیم دادگاه، مقامات محلی بیشتری به کمیسیون های مرزی مراجعه کردند و خواستار عدالت توزیعی و فضایی و برابری شدند. در همان زمان، دولت مرکزی تلاش کرد تا قدرت خود را در این منطقه که از دهه ۱۹۷۰ به تدریج فرسایش یافته بود، حفظ و بازیابد. [۲۳].
در معنای وسیع‌تر، نقش دادگاه در ایجاد سوابق جدید بسیار حیاتی بود، زیرا روندهای تمرکززدایی و دموکراسی محلی که کشور را فراگرفته بود، نه با اجماع بر سر اهداف و اولویت‌های ملی و نه اصلاحات قانونی برای انتقال قدرت از دولت به دولت همراه بود. ذینفعان محلی در عمل، دادگاه به طور فزاینده ای به عرصه درگیری های اجتماعی تبدیل شد. فعالیت آن کنترل دولت مرکزی را محدود کرد و تصمیمات اتخاذ شده توسط دولت و نهادهای شبه قانونگذاری مانند اداره سرزمین اسرائیل و کمیسیون های مرزی را به چالش کشید. [۲۳].
به گزارش رازین و هازان [۲۳]، فشارهای خارجی مختلفی بر کمیسیون های مرزی وجود داشت. سیاستمداران از هر دو دولت مرکزی و محلی تمایل به بی اعتمادی به آنها داشتند. علاوه بر این، کمیسیون ها سعی کردند تعادلی بین تمرکززدایی، عدالت اجتماعی، توسعه پایدار، جهانی شدن، قطبی شدن، فردگرایی و ماتریالیسم و ​​برنامه ریزی عقلانی، برابری و کارآمدی ایجاد کنند. در نهایت، تصمیمات آنها به طور فزاینده ای سیاسی شد، که اغلب توسط قضاوت های ذهنی به جای ارزیابی های صرفاً عینی نیازهای توسعه و کارایی انجام می شد. [۲۳].
وزیر کشور در سال ۱۳۹۵ کمیسیون های مرزی را با هفت کمیسیون دائمی جغرافیایی جایگزین کرد. این کمیسیون ها موظف شدند طبق استانداردهای حرفه ای تر عمل کنند. آنها از برنامه ریزی شهری، اقدامات اقتصادی و ابزارهای GIS استفاده کردند. آنها همچنین قرار بود از شیوه‌های فعال، متعادل، مستقل، شفاف و مشارکتی استفاده کنند که کارآمد بوده و به صورت آنلاین منتشر می‌شوند. آنها قرار بود تصمیمات خود را بر اساس رویکرد منطقه ای و سیاست ملی فضایی تعیین شده توسط وزارت کشور استوار کنند. [۴۹].
طبق اعلام وزارت کشور [۴۹]، تا پایان سال ۲۰۲۱، کمیسیون های دائمی جغرافیایی بیش از ۲۰۰ تصمیم گرفته بودند که شامل ۹۱ مقام محلی، ۲۱۴۰۰ دونم زمین و توزیع مجدد ۴۵ میلیون NIS بود. (یک دونم حدود یک چهارم جریب است. در آن زمان، یک NIS از شیکل جدید اسرائیل حدود ۲۸ سنت آمریکا ارزش داشت). با این حال، آلفاسی و میگدالوویچ [۵۰] تاکید کرد که برنامه‌ریزی اسرائیل، اگرچه ناامید از ایجاد ابزارها و رویه‌های جدید برای تصمیم‌گیری است، اما به دلیل فقدان کامل اصول برنامه‌ریزی فضایی، اعتماد عمومی به توانایی خود در ایجاد تغییرات مثبت را از دست داده است. در حالی که گزارش قبلی با اشاره به کمیسیون های مرزی که تا سال ۲۰۱۶ فعالیت داشتند، تحلیل اولیه ای از عملکرد مکانیسم متمرکز سابق تنظیم نابرابری فضایی ارائه می کند. [۳۰]فقدان داده ها و تحلیل های به روز و قابل مقایسه در مورد مکانیسم فعلی تنظیم نابرابری فضایی از طریق کمیسیون های دائمی جغرافیایی وجود دارد. بر این اساس، هدف ما این است که با بررسی شرایطی که کمیسیون های مرزی و کمیسیون های دائمی جغرافیایی بر انتقال زمین و توزیع مجدد منابع مالیاتی در اسرائیل تأثیر می گذارند، این شکاف نظری و عملی در دانش خود را ببندیم. ما همچنین تأثیر آنها را در کاهش یا حفظ نابرابری فضایی بررسی می کنیم.

بر اساس این بحث، ما فرض می کنیم که موارد زیر:

فرضیه ۱:

در سال‌های ۲۰۰۳-۲۰۱۶، بین وضعیت اجتماعی-اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، وابستگی سیاسی و قومیت مقامات محلی و میزان واگذاری زمین به این مقامات محلی رابطه مثبت وجود داشت..

فرضیه ۲:

در سال‌های ۲۰۰۳-۲۰۱۶، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، وابستگی سیاسی و قومیت مقامات محلی و جوامع، رابطه بین زمان توصیه کمیسیون مرز (پس از تصمیم ۲۰۰۲) و میزان واگذاری زمین به این افراد را تعدیل کرد. مسئولان محلی.

فرضیه ۳:

در سال ۲۰۱۶-۲۰۲۲، رابطه مثبتی بین وضعیت اجتماعی-اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، وابستگی سیاسی، قومیت، وضعیت مالی، اندازه جمعیت، مساحت مقامات محلی، منطقه مورد تقاضای مقامات محلی و آغازگر فرآیند واگذاری زمین و میزان واگذاری زمین به این مقامات محلی و افزایش درآمدهای مالیاتی.

فرضیه ۴:

در سال‌های ۲۰۱۶-۲۰۲۲، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، موقعیت جغرافیایی، وابستگی سیاسی، قومیت، وضعیت مالی، اندازه جمعیت، مساحت مقامات محلی و آغازگر فرآیند انتقال زمین، رابطه بین منطقه مورد نیاز را تعدیل کرد. مقامات محلی و میزان واگذاری زمین به مقامات محلی و افزایش درآمدهای مالیاتی.

۷٫ خلاصه نتایج و بحث

شکل S6 یک نمای کلی از نتایج تحقیقات ما ارائه می دهد. در مجموع، یافته ها نتایج متفاوتی را نشان می دهد.
شکل S6خلاصه نتایج: مکانیسم‌های تنظیمی و عوامل توضیح دهنده کاهش یا حفظ نابرابری فضایی

در رابطه با انتقال زمین، تنها سه ترکیب وجود داشت که شواهدی مبنی بر کاهش نابرابری فضایی نشان داد.

(من)

بین سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۱۶، رابطه مستقیم بین میزان زمین واگذار شده و شهرداران غیروابسته می‌توانست نشانه‌ای از رویکردی منطقی و غیرسیاسی برای کاهش نابرابری فضایی باشد. با این حال، واگذاری زمین به شهرداران غیر وابسته به مرور زمان ادامه پیدا نکرد. آنها فقط به مقامات محلی که عمدتاً ساکنان یهودی-اقتصادی بالا در مرکز کشور بودند، داده می شد. از سوی دیگر، پس از سال ۲۰۱۶، این روند از بین رفت و دیگر نابرابری فضایی را حفظ نکرد. این واقعیت حاکی از آن است که در کمیسیون های دائمی جغرافیایی، وابستگی سیاسی عاملی نیست که رابطه بین تقاضای زمین و پاسخگویی به این تقاضا را توضیح دهد.

(II)

در سال‌های ۲۰۰۳-۲۰۱۶، شهرداری‌های اقتصادی-اجتماعی پایین سهم نسبتاً بیشتری از زمین را دریافت کردند که می‌توانست نشانه‌ای از جبران اجتماعی برای نابرابری فضایی گذشته باشد. با این حال، تنها شهرداری‌های کم اجتماعی-اقتصادی که یهودی بودند و از نظر سیاسی وابسته به وزارت کشور بودند و در مرکز کشور قرار داشتند، از این مزایا برخوردار شدند. مجدداً، پس از سال ۲۰۱۶، در کمیسیون های دائمی جغرافیایی، وضعیت پایین اجتماعی-اقتصادی عاملی نبود که باعث کاهش نابرابری فضایی شود. وضعیت اقتصادی-اجتماعی پایین عامل کافی قوی برای غلبه بر سایر عوامل محلی نبود. قانون تقاضای زمین بیشتر و دریافت زمین بیشتر عمدتاً برای مقامات محلی از نظر مالی سالم باقی ماند.

(iii)

در سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۲، مقامات محلی بیشتر در نزدیکی حاشیه قرار داشتند و غیروابسته به وزیر کشور تقاضای زمین کردند، هر چه بیشتر زمین دریافت کردند، که حرکتی مثبت در جهت کاهش نابرابری فضایی است. با این حال، نزدیکی به حاشیه به خودی خود عاملی قوی برای کاهش نابرابری فضایی کسانی که خواستار زمین بیشتری بودند، نبود. بنابراین، معمولاً جوامع یهودی، مقامات محلی قوی از نظر مالی، مقامات محلی پرجمعیت، و مقامات محلی که قبلاً یک منطقه نسبتاً بزرگ شهرداری داشتند، واگذاری زمین مورد درخواست را دریافت می کردند.

در رابطه با افزایش درآمدهای مالیاتی، که از توزیع مجدد منابع مالیاتی ناشی می شود، یافته ها تصویر متفاوتی را نشان می دهد. در مورد مکانیسم‌های مالی، کمیسیون‌های جغرافیایی دائمی در سال‌های ۲۰۱۶-۲۰۲۲ مشتاق‌تر در مورد کاهش نابرابری فضایی، به‌ویژه برای اقلیت‌های ملی غیریهودی و مقامات محلی ضعیف از نظر مالی بودند. این جوامع نسبت به مقامات محلی که عمدتاً یهودی بودند و از نظر مالی قوی بودند، رشد بیشتری در درآمد و افزایش درآمد مالیات بر دارایی غیر مسکونی داشتند. یکی دیگر از نشانه‌های مهم اصرار کمیسیون‌های دائمی جغرافیایی بر کاهش نابرابری فضایی از طریق توزیع مجدد منابع مالیاتی در موارد متعددی که خود کمیسیون به تشخیص نیاز داشت، مشهود بود و این عاملی بود که فرآیند توزیع مجدد را آغاز کرد. اگرچه شروع این فرآیند توسط کمیسیون های دائمی جغرافیایی، تقاضای بیشتری برای زمین در مقامات محلی توسعه نیافته را به زمین واقعی تبدیل نکرد، اما منجر به توزیع مجدد منابع مالیاتی شد. به عبارت دیگر، پس از اینکه کمیسیون های دائمی جغرافیایی این فرآیند را آغاز کردند، هر چه جوامع توسعه نیافته و مقامات محلی تقاضای زمین بیشتری داشتند، بیشتر با تخصیص منابع مالیاتی بیشتر جبران می شدند و در نتیجه درآمدهای مالیاتی بیشتری را به دنبال داشت که با کاهش نابرابری فضایی همراه بود. تنها یک استثنا برای این الگو وجود دارد که به شرح زیر است: سیاسی شدن. زمانی که شهردار وابسته به وزارت کشور بود، حتی زمانی که این پروسه توسط کمیسیون های دائمی جغرافیایی آغاز شد، نتوانستند تقاضاهای بیشتر زمین را به غرامت در قالب بازتوزیع بیشتر منابع مالیاتی تبدیل کنند.

با توجه به نتایج، ما تاکید می کنیم که موانع زیادی – سیاسی و ساختاری – برای کاهش نابرابری فضایی وجود دارد، هم در کمیسیون های مرزی بین سال های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۶ و هم تحت مکانیسم بعدی کمیسیون های دائمی جغرافیایی بین سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۲۲٫ بررسی دقیق تصمیمات ساخته شده در سال ۲۰۰۲-۲۰۱۶ توسط کمیسیون های مرزی نشان دهنده اهمیت زمان بندی و اثرات آن بر نابرابری فضایی است. بنابراین، هر چه بعد از تصمیم سال ۲۰۰۲ توصیه ای دیرتر ارائه شود، احتمال اینکه نسبت نسبی زمین منتقل شده کمتر باشد بیشتر است. ظاهراً هر چه زمان بیشتر می گذشت، زمین های توسعه نیافته کمتری برای انتقال در دسترس بود. با این وجود، علیرغم کاهش زمین در دسترس و وسعت قلمرو واگذار شده، در طول سالها، مقادیر ثابتی از زمین همچنان به مقامات محلی با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین تر یا کسانی که از نظر سیاسی وابسته به وزیر بودند، منتقل می شد.

بنابراین، ممکن است استدلال شود که وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین یا جوامع وابسته به سیاسی از سیاستی که به دنبال به حداقل رساندن نابرابری فضایی است، سود می بردند. (البته توجه داشته باشید که این جوامع از ابتدا از نابرابری فضایی رنج می بردند. بنابراین تعیین میزان کاهش نابرابری فضایی دشوار است). با این وجود، مدل‌های همزمان مهم‌ترین مدل‌ها هستند زیرا نگاه عمیق‌تر و واضح‌تری به پویایی نابرابری فضایی و مکانیسم‌های هدف مقابله با آن ارائه می‌دهند. به عنوان مثال، در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۶، شهرداری های عربی زمین کمتری دریافت کردند. سه متغیر ما این تنوع را به شرح زیر توضیح می‌دهند: این جمعیت‌ها از نظر جغرافیایی در حاشیه قرار دارند، به ندرت به حزب وزیر وابسته هستند و از نظر سیاسی با فلسطینی‌ها در متن مناقشه اسرائیل و فلسطین شناسایی می‌شوند. به عبارت دیگر، می‌توان تعمیم داد و گفت که در این سال‌ها، اسرائیل سیاستی را اجرا کرد که نابرابری فضایی را بسته به وابستگی سیاسی شهردار در قدرت، وضعیت اجتماعی-اقتصادی و قومیت جامعه دریافت‌کننده آن به حداقل رساند. مقامات محلی.

بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۶، کمیسیون‌های مرزی برای مقابله با کاهش حمایت‌های دولتی، بحران‌های گسترده بودجه‌ای و عملیاتی، و درخواست‌هایی به کمیسیون‌های مرزی برای توزیع مجدد زمین، سیاست فضایی پاسخگوتری را اتخاذ کردند. [۵۲,۵۳,۵۴]. با این حال، یافته‌های ما با این ادعا مطابقت دارد که حتی اگر ملاحظات حرفه‌ای در شکل‌دهی نقشه دولت محلی در نظر گرفته شود، این فرآیند عاری از ملاحظات سیاسی و ویژگی‌های ساختاری جوامع محلی نیست. نتایج آن به وضعیت اجتماعی-اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، قومیت و وابستگی سیاسی بستگی دارد که در بسیاری از موارد نابرابری فضایی را حفظ می کند.
عوامل سیاسی و ساختاری مشابهی بر رابطه بین تقاضا و انتقال زمین از کمیسیون های دائمی جغرافیایی در سال های ۲۰۱۶-۲۰۲۲ تأثیر گذاشت. علاوه بر این، برخلاف اصول حکمرانی خوب و برخلاف سیاست گذارانی که نابرابری را نامطلوب و ناعادلانه می دانند. [۱,۲,۱۸]در این دوره، در بسیاری از موارد، مقامات محلی از نظر مالی سالم زمین بیشتری به دست آوردند و خواسته های آنها تا حد زیادی برآورده شد. ظاهراً در بسیاری از موارد، نابرابری فضایی حفظ شد زیرا بسیاری از تصمیمات مربوط به واگذاری زمین به نفع مقامات محلی بود که از ابتدا از شرایط و منابع فضایی، اقتصادی و سیاسی بهتری برخوردار بودند.

ما سه توضیح برای این پویایی ارائه می دهیم. نخست، وزیر کشور، سران و اعضای کمیسیون موقت و دائمی را تعیین می‌کند و بدین ترتیب تأثیر هویت و وابستگی‌های قومی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن‌ها را افزایش می‌دهد. ثانیاً، اعضای منصوب ممکن است نسبت به وزیر و گروه‌هایی که او نمایندگی می‌کند احساس وابستگی و تعهد داشته باشند. ثالثاً، وزیر کشور حق دارد توصیه های کمیسیون را بپذیرد یا رد کند و ممکن است کمیسیون بخواهد به گروه های خاصی منتفع شود. بنابراین، یکی از توصیه های ممکن که از این پویایی ناشی می شود، تفویض حداقل اختیارات به برنامه ریزان حرفه ای منطقه ای و شهری است. آنها می توانند سیاست ها و اقداماتی را با هدف کاهش نابرابری فضایی پیشنهاد کنند. به عنوان مثال می توان به بهبود کاربری و دارایی ها، از بین بردن حقوق زمین و تغییر نام کاربری زمین به روش هایی که سودمندتر و کمتر سیاسی باشد اشاره کرد.

تغییر از واگذاری زمین به راه حل ارجح تر کمیسیون های جغرافیایی دائمی پس از سال ۲۰۱۶ – توزیع مجدد منابع مالیاتی – جالب نیست. وزن و ارزش زمین شهرداری بر خلاف پول مالیات و پیامدهای نمادین، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی آن قابل مذاکره است، به عنوان مثال، [۴۱,۵۵]. یک توضیح احتمالی برای این تغییر در رویکرد کمیسیون های دائمی جغرافیایی این است که به دو دلیل، توزیع مجدد منابع مالیاتی روش بهتری نسبت به واگذاری زمین برای کاهش نابرابری مکانی است. اولاً، اثرات آن فوری است. دوم، غیرممکن است تضمین کنیم که مقامات محلی ضعیف از زمین های واگذار شده به آنها به گونه ای استفاده کنند که نابرابری اجتماعی را کاهش دهد. توضیح احتمالی دیگر برای تغییر رویکرد این واقعیت است که زمین در اسرائیل کمیاب است. در نتیجه، تنظیم‌کننده‌های نهادی در تصمیم‌گیری درباره محل اعطای آن کمتر مستقل هستند [۵۵]. ظاهراً کمیسیون‌های جغرافیایی دائمی منعکس‌کننده ماهیت سیاست دولت اسرائیل است، بسیار فراتر از یک حزب یا وزیر خاص، که ارزش‌های نئولیبرالیسم، ملی‌گرایی و قومیت را بر ارزش کاهش نابرابری فضایی ترجیح می‌دهد. [۴۵,۵۶]. بنابراین، اگرچه دولت مرکزی همواره ضرورت کاهش نابرابری فضایی را اعلام کرده است [۲۳]شهرداری‌های عربی معمولاً کمترین زمین را دریافت کرده‌اند، زیرا در همه متغیرهای توضیحی زیر امتیاز پایینی دارند: موقعیت مکانی، حزب‌گرایی، هویت سیاسی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، سلامت مالی، اندازه جمعیت و توانایی تقاضای زمین بیشتر. اگرچه این متغیرها ممکن است وضعیت را توصیف و توضیح دهند، اما ادامه نابرابری فضایی را توجیه نمی کنند. بنابراین، با توجه به اینکه مکانیسم‌های نظارتی متمرکز کنونی با هدف کاهش نابرابری فضایی تحت تأثیر عوامل سیاسی و ساختاری قرار می‌گیرند، نیاز به تفکر بیشتری در مورد اینکه آیا کافی، مؤثر و عادلانه هستند یا خیر.
برای نتیجه گیری، این مطالعه را می توان به عنوان ادامه کار اخیر در مورد نابرابری فضایی در دوران نئولیبرال معاصر در نظر گرفت، به عنوان مثال، [۱,۱۸,۱۹,۵۵,۵۶]. در راستای نیل اسمیت [۵۷] و پاسی [۲۷]، که در مورد سیاست مقیاس بحث کرد، در اینجا ما از یک مکانیسم نظارتی و سیاسی منحصر به فرد استفاده می کنیم. بر خلاف مقیاس های مرسوم [۵۸]، این مقیاس در فضای بین منافع دولت های محلی و مرکزی عمل می کند. این تحلیل از رویدادهای سیاسی و تاریخی و احکام قضایی که نابرابری فضایی را شکل داده اند، در کنار سیاست هایی که آن را حفظ یا کاهش می دهد، ویژگی های منحصر به فرد سرزمینی شهرداری را تیزتر می کند. در این مطالعه، قلمروی شهرداری شامل درخواست‌ها، دادخواست‌ها، مذاکرات، سازش‌ها، توصیه‌ها و قطعنامه‌ها از طرف بازیگران محلی و مرکزی است که همگی در یک سلسله مراتب چند کانالی عمل می‌کنند. آنها با یکدیگر رقابت می کنند، از مافوق خود مطالبه می کنند و از طرف افراد زیردست خود در مورد قلمرو، مرزها و زمین تصمیم می گیرند. مطالعه ما یلماز را نشان می دهد [۳۱] ادعا می کنند که سرزمین گرایی ابزاری برای انتقال پیام های سیاسی است. به عبارت دیگر، بسیار بیشتر از یک تاکتیک صرف برای افزایش منابع زمین است. اهداف سیاسی و استراتژیک آن گسترش نفوذ بر دارایی ها، ساکنان و صاحبان مشاغل (سیاست محلی) است که می تواند به انتخاب مجدد سیاستمداران کمک کند (سیاست محلی و ملی). هدف دیگر حفظ مالکیت انحصاری دولت بر زمین و قدرت انحصاری آن برای حل و فصل مناقشات محلی زمین از طریق یک سیاست متمرکز «تفرقه کن و حکومت کن» (سیاست ملی) است.
بنابراین، ما تأکید می کنیم که مرزها همچنان بر پویایی نابرابری منطقه ای تأثیر دارند. تحلیل و توضیح ما در مورد کاهش نابرابری فضایی منحصر به سرزمینی شهرداری است. ما سه ویژگی اصلی سرزمین‌داری شهرداری را شناسایی می‌کنیم که آن را به مفهومی متمایز از مفهوم سرزمین‌گرایی رایج در روابط بین‌الملل تبدیل می‌کند. اولاً، بیشتر بحث‌های مربوط به سرزمین‌داری در روابط بین‌الملل شامل امکان مبارزه خشونت‌آمیز است. در مقابل، مبارزه بین مقامات محلی و جوامع واقع در همان کشور دموکراتیک معمولاً محدود است (به جز یک جنگ داخلی). این مبارزه شامل طیف وسیع تری از اقدامات سیاسی، مصالحه و ادعاهای رویه ای بدون تهدید و استفاده از نیروهای مسلح است. ثانیاً، در روابط بین الملل، هیچ نهاد روشنی وجود ندارد که قدرت و مشروعیت لازم برای تنظیم نابرابری فضایی را داشته باشد. در مقابل، در سطح محلی، این دولت و بسیاری دیگر از نهادهای قانونگذاری، شبه قانونگذاری، سیاسی و جامعه مدنی در سطوح محلی و مرکزی هستند که سیاست زمین را تنظیم می کنند. [۲۳]. وجود یک بازیگر روشن سیاسی که دارای قدرت، مشروعیت و اختیار تنظیم نابرابری فضایی باشد، پویایی سیاسی سازش‌ها را بدون راه‌حل مشخص تسهیل می‌کند. سوم، بر خلاف صحنه بین المللی، جهان غرب دارای روندهای ساختاری و فضایی داخلی است، مانند شبکه سازی و منطقه گرایی. [۵۹,۶۰]. با این حال، اصلاحات ارضی که روابط متقابل بین بازیگران شهرداری را تغییر می‌دهد، فاقد ابزارهای مورد نیاز برای تحقیق و تحلیل مناسب است.
بسیاری استدلال می کنند که تصویر سیاسی پیچیده است و گفتمان اسرائیل در مورد نابرابری فضایی هرگز بین حوزه های شخصی، فرهنگی و اجتماعی و حوزه های سیاسی، ایدئولوژیکی و جغرافیایی تفاوت قائل نشده است. در این راستا، این یافته‌ها همچنین پرسش‌های گسترده‌تری را در ارتباط با سیاست‌های هویتی اسرائیل مطرح می‌کنند. از اواخر دهه ۱۹۷۰، حزب اصلی حاکم در اسرائیل حزب لیکود بوده است، که بسیاری از حامیان آن از شهرداری‌های پیرامونی، اجتماعی-اقتصادی پایین و از نظر مالی ضعیف هستند که عمدتاً توسط جمعیت یهودی میزراحیم/سفاردیم ساکن هستند. همین جمعیت‌ها از حزب شاس حمایت می‌کنند که ادعا می‌کند از جمعیت یهودی میزرحیم/سفاردیم نمایندگی می‌کند و بین سال‌های ۱۹۸۹ تا ۲۰۲۲ وزارت کشور را برای بیش از ۲۰ سال کنترل می‌کرد. بنابراین، به دنبال اسمیت [۶۱]ما این موضوع را حتی بیشتر گسترش می‌دهیم و پیشنهاد می‌کنیم که مطالعات آینده با این سؤالات بپردازند که “چه کسی چه چیزی، کجا، چگونه و از چه کسی دریافت می‌کند؟”

منبع:
۱- shahrsaz.ir , علوم شهری | متن کامل رایگان
,۲۰۲۴-۰۳-۲۵ ۰۳:۳۰:۰۰
۲- https://www.mdpi.com/2413-8851/8/2/25

برچسب ها
, , , ,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.