The Second Studio (که قبلا The Midnight Charette) یک پادکست صریح درباره طراحی، معماری و امور روزمره است. میزبانی شده توسط معماران دیوید لی و Marina Bourderonnet، دارای متخصصان خلاق مختلف در مکالمات بدون اسکریپت است که امکان برداشت های متفکرانه و بحث های شخصی را فراهم می کند.
موضوعات مختلفی با صداقت و شوخ طبعی پوشانده شده است: برخی از قسمت ها مصاحبه هستند، در حالی که برخی دیگر نکاتی برای طراحان دیگر، بررسی ساختمان ها و پروژه های دیگر، یا کاوش های معمولی در زندگی روزمره و طراحی هستند. استودیو دوم نیز موجود است iTunes، Spotify، و یوتیوب.
این هفته دیوید و مارینا از شهرت معماری & Design توسط دنیس اسکات براون، معمار، برنامه ریز و طراح شهری، و یک نظریه پرداز، نویسنده و مربی برای بحث درباره پیشینه و تربیت او در آفریقای جنوبی؛ آغاز او در معماری؛ سفر به دنیا؛ چگونه تدریس بر زندگی و حرفه او تأثیر گذاشت. گالری ملی و سایر پروژه های او در حال بازسازی است. و خیلی بیشتر!
نکات برجسته و مهر زمانی
(۰۰:۰۰) مقدمه
(۰۴:۳۶) تربیت و بزرگ شدن در آفریقای جنوبی
من می گویم در دو سالگی معمار شدم زیرا در آن سن او (مادر دنیز) به آن گروهی تعلق داشت که به شاگرد لوکوربوزیه معروف هستند. (۰۹:۳۱)
(۲۰:۵۸) خانواده
(۳۲:۱۰) آموزش دانشگاهی قبل از دانشکده معماری
من فیزیک خواندم زیرا این ایده خوبی بود که در آن خوب شوم و [I studied] ریاضی به همین دلیل همچنین بیشتر فرانسه، روانشناسی و انگلیسی خواندم. […] و من مسخره کردم! من مستحق حماقت بودم، [because] خیلی سخت کار کرده بودم در ژاپن آنها را “اشراف زاده های مجرد” می نامند – بچه ها بعد از دبیرستان اجازه دارند قبل از اینکه دوباره ساکن شوند دیوانه و دیوانه شوند. هر زمان که کسی به من گفت: “چطور ممکن است در مورد فلان و فلان چیزی شنیده باشید؟” چگونه می توانید آن را بدانید؟ من به آن سالی برمی گردم که ظاهراً در آنجا یاد نگرفتم. (۳۴:۰۵)
(۴۵:۰۴) ترک آفریقا
من به حرفه ام کمان های بلند فکر می کنم. زمانی که من و باب (رابرت ونتوری) با مشکلات زیادی روبرو بودیم و گوردون بانشافت باعث شد یکی از شغل هایمان را از دست بدهیم… و اکنون توسعه دهندگان در لندن باعث می شوند که گالری ملی را از دست بدهیم. فراتر از باور تغییر خواهد کرد. باعث گریه شما می شود. اما وقتی ما (من و باب) گریه میکردیم، گفتم ببین، ما در حرفهمان کمان طولانی داریم و فقط باید خیلی صبور باشیم. اولین کمان بلند من آفریقا بود. من از ماندن در آفریقا می ترسیدم نه تنها به این دلیل که نمی توانستم به زندان بروم و سپس اعدام شوم، بلکه به این دلیل که موقعیتی وجود داشت که پدرم توسعه دهنده بود و مردی به من پیشنهاد کار داد. […] و فهمیدم که بهتر است به جایی بروم که شناخته نشده باشم و در یافتن راه خودم بسیار ایمن تر باشم. (۴۵:۳۷)
(۵۹:۲۴) تجربه در دانشگاه پنسیلوانیا
(۰۱:۱۱:۴۸) چگونه آموزش او را نجات داد
تازه متوجه شدم که قلبم زمانی که باید پر می شد پر بود و شاگردانم به من لطف داشتند. (۰۱: ۲۲:۴۵)
(۰۱:۳۲:۲۵) تدریس با رابرت ونتوری
این ساختار اولیه استودیو کان بود که من آنجا پذیرفتم، و دو بار به عنوان شاگرد او، یک بار به عنوان دستیار او، و سپس خودم این کار را انجام دادم… و قبل از باب و من با هم یک زوج دیگر را انجام داده بودم. اولین کاری که با باب انجام دادم زمانی بود که ما ازدواج کردیم و او در ییل تدریس می کرد و من یکی از استودیوهای آنها را در قالب خودم راه اندازی کردم و همه برنامه های کاری و کارهای آنها را نوشتم. (۰۱:۳۵:۴۳)
(۰۱:۵۱:۳۷) بازسازی گالری ملی
توسعهدهندگان میخواهند نمونهای در دسته یک، از ساختمانهایی داشته باشند که بسیار فرسوده شده است، بنابراین ما میتوانیم از آن بهعنوان نمونهای برای رفتن و فرسایش سایر ساختمانهایی که در آنجا دارید استفاده کنیم—ما نمیتوانیم کلیسای جامع وست مینستر را خراب کنیم، این اغراق – بدون اینکه مردم اعتراف کنند که انجام این کار ممکن است، شما قبلاً این کار را در یک ساختمان رده یک انجام داده اید. بنابراین من فکر می کنم که آنها ساختمان ما را به یک ساختمان دسته یک تبدیل کردند تا بتوانند این کار را انجام دهند. (۰۲:۰۳:۲۲)
(۰۲:۱۳:۵۲) پست مدرنیسم
من یک مدرنیست هستم و یک مدرنیست هستم زیرا از دو سالگی به عنوان یک مدرنیست و عشق و قلبم و همه اینها شروع کردم. اما این بدان معنا نیست که من چنین ساختمان هایی را انجام خواهم داد. من به اصول آنها می پردازم… یکی از آنها می گوید: “گوشه کوچکی از بهشت برای کسانی که به دغدغه اجتماعی و هنر اعتقاد دارند وجود دارد.” این یکی از اصولی است که من خیلی دوست دارم. (۰۲:۱۴:۰۴)
(۰۲:۱۷:۵۵) ساختمان مورد علاقه